فرق بین خواسته و آرزو چیست؟
کمک راهنما؛ همسفر فاطمه:
این دو، یعنی خواسته و آرزو در دل یکدیگرند و بسیار نزدیک به هم! آرزو یعنی چیزی را میخواهیم اما باحالت حسرت و اشتیاق فراوان، در این حالت از تعادل برخوردار نیستیم و فقط یکچیز برایمان مهم است. در خواسته چیزی را میخواهیم، اما تحمل وجود دارد و کاملاً در تعادل هستیم.
آرزو همان افکاری است که هرلحظه به ذهن انسان میرسد، همانند نوری که به سطح ناهموار میتابد و بهطور نامنظم منعکس میشود. این انعکاس نامنظم مانند همان افکاری است که هرلحظه به ذهن ما میرسد، یا همان آرزوها که در ذهن خودمان میگوییم:«اگه بشه چی میشه»؛ اما زمانی که یک فکر از این افکار را انتخاب میکنیم و آن را در اولویت قرار میدهیم و آن آرزو یا فکر را آنقدر میخواهیم که برای رسیدن به آن تفکر میکنیم، برنامهریزی میکنیم و تا رسیدن به آن دست از تلاش برنمیداریم؛ درواقع خواسته داریم. پس خواسته ابتدا یک فکر یا آرزو بوده که زیاد به آن فکر کردهایم و در مورد آن احساس پیدا میکنیم و اقدامی در موردش انجام میدهیم و وقتی اقدام میکنیم نتیجهای به دست میآید. اگر فقط فکر کنیم ولی اقدامی نکنیم فقط یک آرزو داریم.
ممکن است بگوییم من خواسته قبول شدن در کنکور یا درمان اعتیاد یا ... را داشتم. خواندم، اقدام کردم ولی موفق نشدم. یادمان باشد مسئولیت رسیدن به آن خواسته به عهده ماست. بهجای آنکه زانوی غم بغل بگیریم و از بخت و اقبال گله و شکایت کنیم، تحقیق و بررسی کنیم و ببینیم چه طوری باید حرکت کنیم، چه برنامهای بریزیم تا به نتیجه برسیم؟
آرزو ممکن است هرگز محقق نشود ولی خواسته واقعی است و طرح آن در ذهن ما نقش بسته و احتمال رسیدن به آن زیاد است. درواقع آرزو خواستهای مبهم است که برای رسیدن به آن هیچ تفکر سازندهای در کار نیست اما وقتی در مورد آن تفکر و برنامهریزی میکنیم به خواسته تبدیلشده است. خواسته و آرزو هر دو در ذهن دارای جاده و راهی مشخصاند ولی در جادهی خواسته علائم نصبشده و فرد را در جهت رسیدن کمک میکند؛ اما در جاده آرزو علائمی وجود ندارد یا در آن حد نیست که بتواند فرد را راهنمایی کند.
در پایان برای تبدیلشدن آرزو به خواسته باید از یک سری درونیات بگذریم. باید بخشش و گذشت را بهخوبی انجام دهیم. کارها را به خاطر نفس کار و به بهترین نحو انجام دهیم. با عشق انجام دهیم.
به امید محقق شدن همهی خواستههای معقولمان !
کمک راهنما؛ همسفر زهره:
اگر کمی به زندگی روزمرهٔ خود نگاه کنیم میبینیم که ما شاید در روز چندین بار در تبریکاتمان یا تعارفاتمان با یکدیگر کلمهٔ «آرزو» یا جملهٔ «از خداوند میخواهم که» را به کار میبریم٬ مثلاً میگوییم آرزوی بهترینها را برای شما دارم٬ یا آرزوی موفقیت برای شما دارم٬ یا از خداوند میخواهم که هر چه زودتر مشکلاتتان حل شود٬ و... خیلی وقتها هم برای خودمان آرزو میکنیم که ایکاش من فلان همسر را داشتم یا ایکاش من فلان خانه را داشتم یا از خداوند میخواهم که سال دیگر من کمک راهنما شوم یا خواستهٔ این را دارم که سال دیگر خانهدار شوم و...
که البته داشتن این خواستهها یا آرزوها چیز بدی نیست و طبیعی است؛ چون انسان نفس دارد و نشانهٔ نفس هم این است که خواسته دارد یعنی میخواهد.
اما در مورد اینکه کدام آرزو و کدام خواسته است٬ من فقط نظر شخصی خودم را مینویسم.
در رابطه با چیزهایی که برای دیگران میخواهیم؛ مثلاً وقتی میگوییم آرزو میکنم که خوشبخت شوی اگر فقط در حد کلام و ظاهری باشد این فقط یک نوع عادت رفتاری است٬ که نه میتواند خواسته باشد و نه آرزو؛ اما اگر واقعاً خوشبختی و موفقیت کسی خواستهٔ قلبی من باشد و کاری که از دستم برمیآید برای خوشبختی آن انجام دهم این میشود خواسته؛ اما اگر موفقیت و
.خوشبختی کسی را بخواهم اما کاری که از دستم برمیآید را در جهت برآورده شدن آن انجام ندهم این میشود آرزو
اما در مورد خودمان برای اینکه بدانیم چیزهایی که ما میخواهیم آرزو است یا خواسته و یا آرزو بهتر است یا خواسته و یا اینکه آرزو و خواسته چه فرقی باهم دارند؟ نظر خودم را در چند مورد بیان میکنم:
۱-وقتی من بدون تفکر فقط چیزی را میخواهم داشته باشم این آرزو است اما اگر بعد از تفکر کردن و متمرکز شدن روی چیزی٬ بخواهم آن را داشته باشم این خواسته است.
۲-وقتی من برای رسیدن به چیزی که میخواهم هیچ تلاشی نکنم این آرزو است اما اگر برای رسیدن به آن تلاش کنم و آن را در اولویت برنامههای زندگیام قرار دهم خواسته میشود.
۳-خواسته چیزی است که ما به آن نیاز داریم اما ممکن است ما به آرزوهایمان نیازی نداشته باشیم.
۴- خواسته تمنای دل است اما آرزو ممکن است همینطوری یکدفعه به ذهن ما بزند و ما بدون در نظر گرفتن عواقب آن بخواهیم چیزی را داشته باشیم.
۵- با رسیدن به خواسته احساس آرامش میکنیم اما ممکن است با رسیدن به آرزو احساس آرامش نکنیم.
۶-درخواسته وقتی تلاش میکنیم اما به آن نمیرسیم به هم نمیریزیم چون میدانیم یا هنوز ظرفیت آن را نداشتهایم یا هنوز فرمان آن صادر نشده است و... اما در آرزو وقتی به آن نمیرسیم به هم میریزیم.
۷- اگر با به دست آوردن چیزی٬ بخواهیم چیزی را به دیگران بفهمانیم یا ثابت کنیم مثلاً دیدی که من هم توانستم٬ دیدی که من هم از شما کمتر نیستم٬ یا برای تائید دیگران بخواهیم به آن برسیم این آرزو است٬ اما درخواسته هدف فقط رسیدن به آرامش خودمان است پس به عبارتی آرزو ممکن است ناخالصی داشته باشد اما خواسته ناخالصی ندارد.
۸- درخواسته هرچقدر که در مسیر رسیدن به آن قدم برمیداریم و به آن نزدیکتر میشویم حس خوبی پیدا میکنیم.
۹- برای رسیدن به خواسته حاضر هستیم سختیهای زیادی را تحملکنیم؛ اما در آرزو با رسیدن بهسختی و مشکل شروع به نق زدن و... میکنیم.
10- خواسته ممکن است گاهی کمرنگ شود ولی هیچوقت از بین نمیرود؛ اما آرزو چیزی است که تغییر میکند امروز ممکن است من چیزی را بخواهم اما فردا یا ماه دیگر چیز دیگری را بخواهم.
برای روشنتر شدن مطلب مثال رسیدن به جایگاه کمک راهنمایی را میزنم. وقتی منبعد از اینکه تفکر کردم به این رسیدم که رسیدن به جایگاه کمک راهنمایی نیاز من است چون بهوسیلهٔ آن میتوانم احساس آرامش کنم و با عشق برای رسیدن به آن تلاش کنم و از سختیهای راه نهراسم و اگر به آن نرسیدم ٬ ناامید نشوم و باز تلاش کنم این یعنی من خواستهٔ رسیدن به این جایگاه را دارم؛ اما اگر من بخواهم به جایگاه کمک راهنمایی برسم که به دیگران ثابت کنم که من هم میتوانم٬ یا اگر یک روز بخواهم به این جایگاه برسم و یک روز بگویم من نمیتوانم٬ یا درراه رسیدن به آن با مواجهشدن به مشکلات شروع به نق زدن کنم و... میتوانیم بگوییم این آرزو است.
پس میشود گفت که خواسته نوعی آرزو است که روی آن تفکر شده و ناخالصیهای آن برداشتهشده است.
در پایان باید بگویم که زیاد مهم نیست که من کلمهٔ «خواسته» را به کار میبرم یا کلمهٔ «آرزو» را بلکه مهم٬ میزان تلاش من و نیت قلبی من و آن حسی است که پشت آن چیزی که میخواهم٬ دارم.
تایپ: همسفر فاطمه
ارسال: همسفر زهره
نمایندگی همسفران شیخ بهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
2129