«آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند»
سلام دوستان سارا هستم همسفر ایمان، مسافر من با بیش از ده سال تخریب با مصرف آنتیایکس تریاک و شیره کشیدنی وارد کنگره شد، ده ماه و نیم سفر کرد به روش DST، داروی درمان شربت OT به راهنمایی جناب پهلوان جواد سجادی و راهنمای با عشقم سرکار خانم معصومه، ورزش مسافرم شنا، ورزش خودم والیبال، الان هم به یاری خدا و دستان پرمهر جناب مهندس یک سال و ۱۲۰ روزه که آزاد و رها هستیم.
۱۴۰۰/۱۱/۴ وارد کنگره شدم و از طریق یکی از همکاران همسرم، کنگره به ما معرفی شد؛ مسافرم جمعهها صبح به پارک میرفتند و وقتی برمیگشتند، از ورزشهایی که آنجا انجام میشد (مسافران و همسفران) میگفتند و من به خاطر عشق و علاقه زیادی که به ورزش والیبال داشتم، خیلی زود جذب کنگره شدم؛ وقتی خانم فهیمه عزیز (راهنمای تازه واردین) با من صحبت میکردند، من تمام توجهم به لژیونها و راهنمایان بود که خانم معصومه عزیز را با عشق انتخاب کردم و هر روز به کنگره و راهنمای عزیزم علاقهمندتر میشوم.
گفتوگویی آموزنده با همسفر سارا عزیز (لژیون هفتم) از نمایندگی شفا را تقدیم نگاه مهربانِ شما، همراهان همیشگی میکنیم...
همسفر سارا عزیز، تفاوت سفر اول و دوم، دیدگاه کنگره در مورد این دو سفر و دیپلماسی را چگونه آموختید؟
سفر اول ما پر از احساس، دغدغه رهایی مسافرم و نوشتن سیدیها بود؛ حالا میبینم سفر اول به مراتب بسیار آسانتر از سفر دوم بوده؛ اما با ورود به سفر دوم، تجربه خدمت و رهایی بسیار لذتبخشتر است؛ دیدگاه کنگره به این دو سفر همان وادی سیزدهم (پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است) میباشد، شخص وارد کنگره میشود، سفر اول او آغاز میشود، مدت ۱۰ الی ۱۲ ماه سفر میکند و سفر اول او به اتمام میرسد، به تهران میرود و گل رهایی را از جناب مهندس میگیرد و تازه به اول راه در سفر دوم رسیده است.
اینجا، وادی سیزدهم کاربردی میشود.
در ابتدا بگویم که دیپلماسی (یعنی بیان یک جمله با کمترین آسیب و کمخطرترین نوع بیان) شاید گذشتهها با کلامم یا رفتارم افرادی را ناراحت کرده باشم؛ اما با ورود به کنگره، گوش کردن به سیدیهای جناب مهندس و آموزشهای راهنمای عزیزم، یاد گرفتم که مهربان بودن و خوب بودن چقدر ارزشمند است؛ با ورود به کنگره فهمیدم هر شخصی با هر جایگاهی در جامعه هستم، باید همه را پشت در بگذارم و داخل شوم؛ وقتی این تصور برای من ایجاد شود، ناخودآگاه با ورود به شعبه انرژی بالای آن را میتوانم دریافت کنم؛ اختلاف پتانسیل با تغییر جایگاه رخ داد، به گفته جناب مهندس حتی اگر مسئول آبدارخانه هم شدی، نیروهای مخالف میتوانند بر تو غلبه کنند، پس در ابتدا باید ظرفیت هر خدمتی در تو شکل گرفته باشد.
منیت یا طمع چیست؟ آیا در خدمتهای خودتان، حسهای منفی را درک کردید؟
سرسختترین مانعِ رشد و کمال انسان، منیت است، وقتی میکوشیم تا بر مبنای معیارهای منیت زندگی کنیم، در حقیقت اسیر همان منیت هستیم! در این حالت ارزش ما در جایگاه یک انسان با داراییها و موفقیتهایمان ارزیابی میشود و طمع یکی از صفات نفسانی است که انسان گاهی چنان در خواستههای خود غوطهور میشود که گویی این دنیا اگر برای او هزار سال هم طول بکشد، باز هم کم است؛ من در خدمتهایی که تاکنون داشتهام، برای اینکه دچار طمع و یا منیت نشوم، همیشه با خود زمزمه میکنم که سارا تو یک خدمتگزار بیش نیستی! در خدمت حضور و غیاب همیشه سعی میکردم جلوی افراد چه تازه وارد، چه سفر دومی، راهنما یا ایجنت بایستم و با احترام و محبت با آنان احوالپرسی کنم تا وقتی افراد از من تشکر یا تعریف میکردند و در من حسی ایجاد میشد، این کار یادآور این باشد که من اینجا فقط به وظیفهام عمل میکنم، پس جای هیچ منیتی نیست!
«خداوند شرایط هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آن قوم خواسته خود را تغییر دهند» تجربه شما از این آیه شریف در زندگی چیست؟
تجربه من این است که هر عضو و هر شخصی در کنگره در جایگاه خودش باید به قوانین احترام بگذارد. زمانیکه در ناآگاهی به سر میبردم، کارهایی انجام دادم که به خودم خسارت زدم که بیخوابی از مهمترین آنها بود یا در دوران جهالتم به بچههایم اگر آسیبی زدم، الان که مسافرم رها شده و دغدغه مصرف کردن ندارم، باید به بچهها بیشتر اهمیت بدهم.
تنها چیزی که با ضدارزشها مقابله میکند، چیست؟ نشانه تعادل چیست؟
راهِ رسیدن به آگاهی است، یکی از نشانههای بارز افراد متعادل این است که خیلی مؤدب هستند و آداب معاشرت را رعایت میکنند.
«تو را تیشه دادم که گندم کنی
ندادم که بنیاد مردم کنی»
ارتباط این شعر با دستور جلسه هفته (ظرفیت، مسئولیت، قبله گم کردن، نق زدن، حاشیه) چیست؟
زمانیکه انسان ظرفیتِ چیزی یا جایگاهی را نداشته باشد، قبله و هدفش را گم میکند! کاملا از صراط مستقیم منحرف میشود و در جایگاهی که قرار گرفته است، به جای خدمت به خلق، دچار منیت شده و تیشه به ریشه خود و دیگران میزند! ما در کنگره آموختیم که باید روی خود کار کنیم، ظرفیت خود را در موارد مثبت تقویت کنیم و هیچ زمانی قبله خودمان را گم نکنیم.
«با مردم با سر شمشیر صحبت نکنید.» منظور آقای مهندس از این جمله چیست؟
افراد بالاتر به افراد دیگر زورگویی نکنند، به افراد کمک کنید و تا میتوانید خدمت کنید.
لژیون سردار، حس شما، علت و انگیزه شما برای جذب و نقش لژیون سردار، در تحقیقات علمی و پزشکی چیست؟
امسال برایم جشن گلریزان، جشنی متفاوتتر از سال پیش بود، با مبلغی که پرداخت کرده بودم، آنقدر شاد بودم که به جای اشک، لبخند بر لبانم بود؛ سردار صدای مرا شنید، خواهان این هستم که صدای خواهرانم که خواهان عضو شدن هستند را بشنود؛ علت و انگیزه من برای عضویت در لژیون سردار، مشارکتهای عزیزان بود، اینقدر این مشارکتها زیبا بود که روز به روز مرا تشنهتر میکرد؛ زمانیکه متد DST توسط جناب مهندس برای درمانِ اعتیاد کشف شد، فقط محدود به اعتیاد نماند و با تلاشها و زحمات بسیارِ ایشان به مسیر خودش ادامه داد، رشد و گسترش پیدا کرد که برای انواع و اقسام بیماریها هم بتواند مورد استفاده قرار بگیرد؛ همه میدانیم یکی از پایههای اصلی هر پروژه و تشکیلاتی برای اینکه بتواند رشد کند، همین مؤلفه مالی است؛ من ثروت زیاد یا حساب بانکی خوبی نداشتم و عضو شدم؛ پیامم به همسفران عزیز این است که حتما این حسِ زیبا و این بخشندگی را تجربه کنند و هیچ ترسی به خود راه ندهند.
پارک نیلوفر آبی، فعالیتهای ورزشی، والیبال و همسفر سارا، لطفاً حس خود را در موردشان بفرمایید:
هر دو سال عضوِ تیم مسابقات بودم و هر هفته بیصبرانه منتظر جمعه و رفتن و بازی کردن با انسانهایی سراسر عشق و محبت که آموزش گرفته بودند و میدانستند هدف از ورزش در کنگره، رسیدن به حداکثرِ سلامت، تعادل و حال خوش میباشد؛ همه با حال خراب و افسرده به کنگره آمدهایم، پس تا به حال متوجه شدهایم تنها جایی که حال ما را خوب میکند و این حال خوب ماندگار است، کنگره و صبحهای جمعه است.
تفاوت شناور بودن و سنگ بودن چیست و تمثیل چه میباشد؟
چگونه رفتار کردن است که تعیین میکند، مثل سنگ باشی و ته آب بروی، هر چقدر تلاش کنی نجات پیدا نمیکنی یا بخواهی بگویی خودم بلد بودم، مثل همان سنگ به ته آب میروی. باید شناور باشی، تلاش کنی که درست حرکت کنی؛ منِ سارا اگر هر آموزشی که راهنمایم میدهد بگویم: خودم میدانستم، کمکم از گردونه خارج میشوم!
در مسیر سفر کدام مثلثِ کنگره، شما را یاری کرد؟
در کنگره مثلثی را آموزش گرفتم که در جهانبینی، استاد امین به آن مثلث دانایی میگویند؛ این مثلث تفکر، تجربه، آموزش است. اگر بتوانیم این سه را با هم انجام دهیم، اتفاقات بسیار خوبی در زندگی ما میافتد.
چگونه همسفر قدردان کسانی باشدکه از شروع کنگره تاکنون همگامِ حرمتها و قوانین بودهاند؟
وقتی که یک رهجو فرمانبرداری میکند، حرمتهای کنگره را رعایت میکند و خدمت صادقانه انجام میدهد، درواقع هم از راهنما و هم از کنگره سپاسگزاری میکند.
از نظر من سپاسگزاری این است که من سعی و تلاش کنم تا در امتحان راهنمایی قبول شوم و کسانی هم که در لژیون مالی عضو میشوند، قدردانی از کنگره را انجام میدهند.
خدمت مصاحبه، برداشت هفته، استادی دستور جلسه و لژیون هفتم، چه پیامی برایتان دارد؟
حتماً اینها برای آموزش و یادگیری هستند. اینها مرا به یاد پیامی از استاد سردار میاندازد که میگویند: باید بدانید که همه برای خدمت و آموزش پا به حیات نهادهایم؛ ابتدا آموزش و سپس خدمت درست انجام دهیم.
همسفر سارا عزیز، هر موردی که مایل هستید عنوان کنید را بفرمایید:
از عزیزان زحمتکش سایت و از راهنمای گرانقدرم (خانم معصومه) بسیار ممنون و سپاسگزارم.
تشکر و خدا قوت همسفر سارا عزیز (لژیون هفتم)
تشکر و خدا قوت همسفر نرگس عزیز، بابت تهیه مصاحبه
--------------------------
رابط، تهیه مصاحبه: همسفر نرگس، رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون دوازدهم)
تنظیم و ارسال: همسفر اعظم، رهجوی راهنما همسفر اعظم
همسفران نمایندگی شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
145