English Version
English

جهش بزرگ پس از درمان؛ هفتمین سال رهایی ایجنت رودکی، مسافر رامین

جهش بزرگ پس از درمان؛ هفتمین سال رهایی ایجنت رودکی، مسافر رامین

دهمین جلسه  از دور پانزدهم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی رودکی شهر قدس،  با دستور جلسه وادی ششم «حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا نماییم» و جشن تولد هفتمین سال  رهایی ایجنت محترم شعبه رودکی شهر قدس، مسافر رامین سعادت جو در روز پنجشنبه مورخ 96/11/19 با استادی راهنمای محترم  مسافر مجتبی دهقانی  و نگهبانی مسافر مسلم و دبیری مسافر علی،  رأس ساعت 17 آغاز بکار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

از نگهبان جلسه سپاسگزارم که بنده را دعوت نمود تا در این جایگاه خدمت نمایم، خوشحالم از اینکه در جمع شما مسافران و هم‌سفران عزیز نمایندگی رودکی شهر قدس حضور دارم. نمایندگی رودکی شهر قدس حدود 5 یا 6 سال پیش به‌اتفاق آقای رامین سعادت جو  مکان‌یابی شد که امروزه خیلی خوب و عالی در راستای اهداف کنگره 60 پیش می‌رود که همه افراد خواهان رهایی از دام اعتیاد می‌توانند یک‌عمر از آن بهره ببرند.

دستور جلسه راجع به وادی ششم است؛ حکم عقل را در قالب فرمانروای بزرگ، کاملاً به اجرا دربیاوریموادی‌ها  از وادی اول تا وادی ششم، تفکر کردن را به ما آموزش می‌دهد که چگونه نگاه کیم و چگونه بیندیشیم و چگونه تفکر و برنامه‌ریزی کنیم.

وادی ششم تأکید بر انجام عمل دارد. حکم عقل یعنی وقتی من تفکر و اندیشه‌ام را درست می‌کنم راجع به مسئله یا موضوع  قابل‌بحث، وقتی اندیشه و تفکر لازم را انجام دادیم که چطور و چگونه و از چه راهی آن عمل را انجام بدهیم، فرمان عقل را باید به اجرا دربیاوریم. به‌طور مثال من صبح باید  ساعت 6 صبح بیدار شوم و دنبال کارم بروم، این حکم عقل است، شب می‌خواهم مسواک بزنم، این هم حکم عقل است. لذا حکم عقل چیز پیچیده‌ای نیست از فرمان‌های کوچک به ‌فرمان‌های بزرگ می‌رسیم. وقتی به این نگرش و تفکر رسیدم که باید انجام بدهم پس بهتر است آن را به اجرا دربیاورم.

استاد در ادامه فرمودند: ما خیلی از کارها را دوست داریم انجام دهیم اما علی‌رغم این دوست داشتن، نمی‌توانیم تصمیم خود را عملی کنیم. این یعنی اینکه فرمان عقل را به اجرا درنمی‌آوریم. حکم عقل این است که داروی درمان را سر ساعت مصرف کنی، نه زودتر نه دیرتر از موعد، اگر نیم ساعت زودتر استفاده کردم این دیگر حکم عقل نیست، هدف از این صحبت‌ها باید خروجی و راندمانش این باشد که وقتی امورات ساده را انجام دهیم آن‌وقت به کارهای مهم‌تر و سخت‌تر هم می‌توان پرداخت؛ این حکم عقل است. فرمان‌هایی که از طرف عقل صادر می‌شود باید به اجرا دربیاوریم.

استاد در ادامه فرمودند: وادی هشتم می‌گوید با حرکت راه نمایان می‌شود، یک وادی شروع حرکت نیست. شخص وارد حرکت و انجام عمل شده است که به چگونه حرکت کردن می‌پردازد

وادی ششم بسیار مهم است، شاید شنیده باشید که هزاران سخن مانند یک عمل نیست یا دوصدگفته چو نیم کردار نیست، گفتار با کردار فرق دارد. ما اگر تصمیم گرفتیم و نتوانستیم حکم عقل را به اجرا دربیاوریم به نظر من یکی از دلایلش انرژی و حس و حال نداشتن آن کار است. علت این است که ما معمولاً برای مثلاً راه‌اندازی یک رستوران یا مغازه یا هر تجارت یا کارگاهی، می‌دانم که حدود 5 یا 6 ماه باید فقط هزینه کنم و ممکن است سودی عاید من نشود. چرا؟ چون می‌دانم که خود روال کار به این صورت است که نمی‌توانم از همان روز اول توقzع سود یا برگشت سرمایه داشته باشی.

استاد در ادامه فرمودند: خیلی مواقع من برای کار روزانه ممکن است دچار بی‌نظمی شوم، برای اینکه بتوانم حکم عقل را به اجرا دربیاورم  لازم است یک مدتی برایش انرژی و وقت هزینه کنم. حتی اگر تصمیم بگیرم صبح زود بیدار شوم ممکن است تا چند روز طول بکشد که بدن من سازگاری لازم با این عمل را بپذیرد. هم حس شدن یعنی بدون اینکه به خودم فشار بیاور‌م صبح زود بیدار شوم یا داروی خودم را مصرف کنم یا ...

پس باید چند وقت هزینه لازم بپردازم تا هم حس شوم و آن موقع حکم عقل را به اجرا دربیاورم که به‌راحتی و مرتب انجام می‌دهم و نیازی نیست که اعمال فشار انجام پذیرد.

استاد در ادامه به بخش دوم دستور جلسه اشاره نموده و فرمودند: من راجع به دستور جلسه بیشتر از این صحبت نمی‌کنم و در بخش دوم صحبت‌هایم به هفتمین سال رهایی آقای رامین سعادت جو   ایجنت محترم شعبه رودکی شهر قدس می‌پردازم.

خوشحالم و باعث افتخار من است که امروز تولد رامین عزیز را جشن می‌گیریم. رامین عزیز هم طبیعتاً مثل همه ما در بدو ورود به کنگره به‌هم‌ریختگی و مشکلاتی داشت؛ این مشکلات و به‌هم‌ریختگی‌ها در ظاهر و باطن برای افراد مختلف متفاوت است، آثارش ممکن است در یکی کم و  یا  در شخص دیگری ممکن است زیاد باشد.

رامین عزیز هنگام ورود به کنگره در اثر مصرف و تخریب بیش‌ازحد شیشه ازنظر ظاهری تخریب و به‌هم‌ریختگی زیادی داشت، داشته‌هایی را هم با خود حمل می‌کرد و معتقد بود که من خودم می‌دانم چکار باید بکنم. روزی که برای مشاوره نزد من به شعبه آکادمی آمد درباره اینکه قبلاً 5 سال پاکی داشته است  صحبت می‌کرد  و اشاره داشت که واقعاً پاکی حس و حالی لذت‌بخش دارد. بهر حال می‌خواست داشته‌های خود را وارد کند. به همراه همسرش برای مشاوره تشریف آورده بودند و به رامین عزیز گفتم فعلاً جلسات کنگره 60 را به‌طور مرتب بیاوببین و بشنو که اینجا چه می‌گویند و زود قضاوت نکن، چند ماه بیا  اگر به درد نخورد آن‌وقت تصمیم بگیر، از حس و حال خودت بعد از یک مدت  بهتر متوجه خواهی شد.

رامین عزیز ماندگار شد و آمد و درعین‌حال اینکه شیشه و هروئین مصرف می‌کرد تا یک مقطعی از سفر اولش با این تخریب‌ها درگیر بود اما بعد از 2 الی 3 ماه آموزش‌ها  در وی اثرگذار شد و تنها کلیدی که باعث موفقیت و ماندگاری رامین شد این بود که حضور منظمی داشت. مرتب در جلسات شرکت می‌کرد و به رهایی رسید.

 رامین عزیز در سفر دوم واقعاً خدمتگزار بود. هر کاری  در هر مکانی که برای کنگره لازم بود حضور داشت؛ از پیدا کردن جا برای اردو در نمایندگی سمنان تا به امروز که ایجنت نمایندگی شهر قدس است در همه حال خدمتگزار بود. در راه‌اندازی شعبه رودکی شهر قدس خیلی نقش فعالی داشت و در امور اداری و دیدار با شهردار و دیگر مسئولان شهر قدس، تلاشی مضاعف و حضوری منظم داشت.

هم‌سفر رامین عزیز هم منظم و مرتب در جلسات کنگره 60  حاضر می‌شد و ایثار و گذشت ایشان خیلی به رامین کمک کرد که  امروز به اینجا برسد و باید شاکر و سپاسگزار خداوند باشیم که این فرصت‌های خدمتگزاری را در اختیار ما قرار می‌دهد تا آموزش بهتری بگیریم.

این روز عزیز را به رامین عزیز  و هم‌سفرشان و راهنمای هم‌سفرشان سرکار خانم کماندار تبریک عرض می‌کنم و امیدوارم در ادامه راه، رامین عزیز همین‌طور پویا و زنده و سرحال، خدمتگزار باشند .

مراسم تولد:

 

 

q

 

 

آرزوی رامین:

من در تولد 5 سالگی هم آرزو کردم که الآن آن را تکرار می‌کنم،  آرزو می‌کنم نمایندگی رودکی شهر قدس  برای خودش یک مکان و جای  مستقل داشته باشد و برای محقق شدن این آرزو تمام تلاش خودم را با دیگر دوستان انجام خواهم داد

 آرزوی هم‌سفر:

 آرزو می‌کنم آقای مهندس و خانواده محترمشان تا همیشه‌ی عمر در صحت و سلامت زندگی کنند و همچنین آرزوی سلامتی برای تمام اعضای محترم کنگره 60 دارم.

 سخنان مسافر رامین: 

از همه شما که قدم روی چشم من گذاشتید و از راه‌های دور و نزدیک تشریف‌فرما شدید و در این روز به‌یادماندنی کنار من بود صمیمانه سپاسگزارم، از لژیون موسیقی کنگره، از عزیزان نمایندگی‌های مختلف لویی پاستور، استاد معین، آکادمی و سایر نمایندگی‌ها سپاسگزارم.

برگزاری جشن‌های تولد بیشتر یک پیام است برای کسانی که تازه به کنگره وارد شده‌اند. خیلی‌ها هنوز معتقدند اعتیاد یک بیماری لاعلاج و مرموز  و پیش‌رونده است. ما می‌بینیم اشخاصی به  کنگره وارد می‌شوند، به‌راحتی و با فرمان‌برداری ناشی از اجرای پروتکلD.S.T. به درمان می‌رسد. این لطف بزرگی است که شامل حال بنده هم  شده است.

 درواقع خاطرم هست که در سن 14 یا 15 سالگی با ماده مخدر  تریاک آشنا شدم و با خود گفتم این معجون معجزه‌آسا را از من پنهان کرده‌اند که  مصرف نکنم و سوپرمن نباشم. استفاده کردم و حدود 18 سالم بود که حدوداً سال 1373 تزریق هروئین را شروع کردم. به‌طوری‌که در شهرری  یک پاتوق و مکانی  بودم که هرکس می‌خواست هروئین  تزریق کند  و رگ نداشت آدرس من را می‌دادند. روزی 3 با 4 گرم هروئین تزریق می‌کردم. به همین خاطر براثر عفونت ناشی از تزریق به کما رفتم و نهایت اینکه در یک بیمارستان سم‌زدایی کردم و بلافاصله بعد از ترخیص، اولین اقدام تهیه مواد مخدر از نوع هروئین و تزریق آن بود؛ اما به خاطر وجود نالترکسون در بدن من، به حدی شرایطم بد شد که هرچه خماری در طول مصرف داشتم یک‌طرف، این خماری یک‌طرف.

خلاصه وقتی به خودم آمدم که یک نفر در حال بیدار کردن من است. ترک‌های مختلف داشتم و به کمپ رفتم و مدتی در N.A بودم. چندین سال در N.A پاک بودم و برای خودم رهجو داشتم و کارهایی انجام دادم تا به 5 سال پاکی برسم. فشار زیادی متحمل شدم تا به 5 سال پاکی رسیدم اما  یک هفته بعد از تولد 5 سالگی، مجدداً لغزش کردم و به مصرف مواد مخدر روی آوردم. درواقع 5 سال خمار بودم. اتفاقی که افتاد این بود که مجدداً پاک شدم و در ادامه با همسر عزیزم آشنا شدم. کمکم کرد تا به یکسری از خواسته‌هایم برسم.

اما باز  درنهایت چون خمار بودم لغزش کردم و به عبارتی برگشت خوردم. در برگشت آخر هر چیزی که اسمش را شنیده بودم مصرف کردم. هر چیزی که احساس می‌کردم نشئگی داشته باشد و مرا از خماری دور کند، مصرف کردم. انواع مخدر و محرک و قرص. هم‌سفرم  خاطرات تلخی از آن مواقع دارد و امیدوارم برایش تداعی نشود. اعتیاد سخت است اما اگر با مصرف شیشه همراه باشد ترکیبی از ترس و وحشت و صوت و تصاویر عجیب‌وغریب است. شاید من در اثر مصرف مواد متوجه آنها نشدم اما هم‌سفرم لحظه‌به‌لحظه با آنها زندگی کرد. پسرم آن موقع 6 ماهش بود که چیز زیادی از دوران کودکی‌اش در خاطرم نیست. خلاصه به اصرار برادرم نزد یک روان‌پزشک رفتم و برایش توضیح دادم که همان شخصی هستم که حدود 12 سال قبل برای ترک اعتیاد به اینجا آمده‌ام، پرسید چه موادی مصرف می‌کنی؟ جواب دادم همه نوع از متادون و ترامادول و ... همه را پرسید و گفتم که مصرف می‌کنم بازهم دست‌خالی برگشتم چراکه فقط یک نوع قرص نوشت که بعدها فهمیدم آن راهم قبلاً مصرف نموده‌ام. عملاً به بن‌بست رسیده بودم و راهی برای ترک اعتیاد وجود نداشت. روانشناس به برادرم گفت تحملش کنید تا چند وقت دیگر بیشتر زنده نمی‌ماند، نکته جالب یا تأسف‌انگیز ماجرا  رضایت و خوشحالی برادرم از این سخن دکتر بود. آن‌قدر آزار به آنها رسانده بودم که به مرگ من راضی بودند.

بعضی چیزها در زندگی تقاطع است. یک‌وقتی  یک شخصی  سر راه انسان قرار می‌گیرد و مسیر زندگی وی را به‌کلی تغییر می‌دهد. یک آدرس گاهی اوقات می‌تواند تغییردهنده مسیر زندگی انسان باشد. به همسرم گفتم اعتیاددارم. گفت می‌دانم و گفتم می‌خواهم حتی اگر یک نفر هم درمان شده باشد من دومین نفر باشم  و اگر هم  نباشد اولین شخصی هستم که حسابم را برای همیشه با اعتیاد می‌بندم. همسرم گفت یکجایی به اسم کنگره 60 وجود دارد. رفتم و  اولین شخصی که به من مشاوره داد آقای مجتبی دهقان بودند. با شنیدن حرف‌های ایشان دریافتم که اینجا مسئله به‌طورکلی با دیگر جاهای ترک اعتیاد فرق دارد. اینجا اتفاق دیگری می‌افتد و درمان اعتیاد انجام می‌شود. وارد لژیون راهنمای عزیزم آقای مجتبی دهقان شدم و بعد از 11 ماه و 11 روز درمان اعتیاد به روش D.S.T.انجام شد و پرونده اعتیاد را برای همیشه بستم. راهنمای عزیزم را در طول سفر اول اذیت کردم اما  باوجوداینکه مرزبان هم بودند بنده را تحمل کردند و رهایی برایم اتفاق افتاد. امروز که اینجا نشسته‌ام قبلاً 18 سال مواد مصرف کرده‌ام. 11 سال به‌طور مرتب و روزانه مصرف کرده‌ام روزی 3 یا 4 یا 5 مرتبه از 2 تا 5 گرم هروئین از نوع کشیدن و تزریق. قبلاً در N.A تولد می‌گرفتیم که  به دیگران بفهمانیم که پاک هستیم و مواد مصرف نمی‌کنیم اما در کنگره 60  تولد می‌گیریم که دیگران متوجه شوند قبلاً مصرف‌کننده بوده‌ایم، آن‌قدر تغییرات در درون و برون ما اتفاق می‌افتد که دیگران به‌سختی ممکن است قبول کنند یک‌زمانی من و امثال من مصرف‌کننده مواد مخدر بوده‌ایم.

با حضور در کنگره 60 و رهایی از دام اعتیاد و خدمتگزاری، یک جهشی  ازنظر مالی و مادی و معنوی در زندگی من اتفاق افتاد. من در حال جدایی از همسرم بودم اما به لطف خدا و یاری آقای مهندس دژاکام و آقای امین دژاکام و خانواده محترمشان و راهنمای هم‌سفرم سرکار خانم کماندار، به زندگی برگشتم. امروز اگر نفسی می‌کشم به خاطر حضور و وجود ارزشمند این خانواده فداکار و بزرگوار است که راه درمان اعتیاد را پیدا کرده‌اند.

از راهنمای عزیزم و همسر ایشان واقعاً تشکر می‌کنم. ازآنجاکه  همسر ایشان اهل شهر قدس هستند، در تشکیل و  راه‌اندازی نمایندگی رودکی بی‌تأثیر نبودند.

 از زحمات ایجنت محترم قبلی شعبه  آقای رضا کرمی سپاسگزارم. از همه متصدیان و خدمتگزاران کنگره 60 سپاسگزارم. در کنگره دنبال پول بودم و آن انرژی که حضور و خدمت در کنگره به من رسید باعث شد به پول برسم و خدا را از این بابت شاکر و سپاسگزارم. در کنگره به آرامش رسیدم. آرامش امروز خانواده من از کنگره و زحمات و حمایت‌های همسرم است دستش را می‌بوسم و امیدوارم با رفتارم محبت و زحماتش را جبران نمایم.

سخنان راهنمای هم‌سفر  دیدبان محترم  خانم آنی  کماندار:

این روز عزیز را به آقا رامین و هم‌سفر عزیزشان خانم بهار و همچنین به آقای دهقان راهنمای آقا رامین تبریک عرض می‌کنم و بهترین‌ها را از خدا برایشان خواستارم. انشاالله که همیشه سلامت باشند.

 

 سخنان هم‌سفر:

همان‌طور که مسافر من آقا رامین گفتند این تولدها بیشتر یک پیام است برای تازه واردین و من راهنما  و آقا رامین که یادمان باشد که قبل از این چه روزهای سختی داشتیم که اگر آقای مهندس این علم درمان اعتیاد را در اختیار ما و دیگران قرار نمی‌داد اکنون اینجا نبودیم. اینجا خانه امید من است. وقتی فهمیدم مسافر من شیشه مصرف می‌کند همه فکر و ذکرم درگیر یک علامت سؤال و یک چرای بزرگ و معمای لاینحل بود که چرا من بااینکه به کسی آزار نرسانده‌ام و مهربان بوده‌ام و آرزو داشته‌ام همگان به همه‌جا برسند و از موفقیت  انسان‌ها خوشحال می‌شدم پس چرا این اتفاق  برای من افتاد؟ خیلی مدت‌ها گریه می‌کردم. قبل از ورود آقا رامین به کنگره همیشه می‌گفتم خدایا جایی به من نشان بده که در آنجا آموزش ببینم. نیاز به آموزش داشتم اما نمی‌دانستم کجا باید بروم؟ همیشه امید داشتم و می‌دانستم حتماً حکمتی در کار است اما از حکمت این ماجرا بی‌خبر بودم. لطف خدا شامل حال ما شد. من که اصلاً سواد کامپیوتر نداشتم فقط نوشتم  «درمان شیشه» که کنگره 60 اولین مطلبی بود که از طریق  اینترنت به من معرفی شد. عکس قبل و بعد از درمان یک مصرف‌کننده شیشه را به همراه یک مطلب از مطالب کنگره خواندم و آن ایمان در من شکل گرفت. آقا رامین رفت و نتیجه گرفت. سی‌دی‌ها مرا جذب  می‌کردند. گوش می‌کردم و عاشقانه می‌نوشتم و از این آموزش لذت می‌بردم . سی دی به تمام سؤالات من جواب داد. سفر اول که تمام شد و راهنمای من از شعبه رفت برای انتخاب راهنما جذب مهر و محبت سرکار خانم آنی کماندار  دختر آقای مهندس باعث شدم ایشان را به‌عنوان راهنما انتخاب کنم. خیلی صبورانه و محترمانه با فروتنی و تواضع به حرف ما گوش می‌کند. از آقای امین استاد جهان‌بینی بسیار سپاسگزارم. از آقای مجتبی دهقان راهنمای بزرگوار مسافرم سپاسگزارم و همچنین از همه شما عزیزان که در جشن تولد هفتمین سال رهایی من و مسافرم شرکت نمودید. برای همه آرزوی سلامتی و تندرستی دارم.

تهیه: مسافر یونس

وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .