امروز یک نوشته زیبایی در مورد یک کوه را خواندم که نویسنده، کوه پر از سنگ و خاک با قلوه سنگهای تیز را طوری ترسیم کرده بود که در پایان خواننده ناخواسته عاشق کوه میشد، طوری از زیباییهایش تعریف کرده بود که حس میکردم از دشت زیبا و سرسبزی صحبت میکند نه یک کوه سنگی، سخت و محکم بلکه خوبی، بزرگی و عظمت کوه را نمایش داده بود. من نیز به خودم آمدم در حالی که در زندگیام مشکلات، نابسامانیها، سختی و دردهای زیادی را کشیدم، زندگی من هم مانند این کوه پر از مسیر بود.
گذر از این راه پرسنگلاخ، سختترین مسیر بود که در نهایت من را با راه پر نور و آگاهی کنگره ۶۰ همراه کرد؛ راه دانایی پیش رویم باز شده بود قدر مسلم هیچ چیز نمیدانستم که راهم این طور سخت و طاقتفرسا شده بود. به خودم میگویم با این همه راه که تا به حال آمدهای چه میدانی؟ چه فهمیدهای؟ چه چیزی دستگیرت شده است؟ پاسخ من به این سؤال هیچ است تا به امروز در مقابل مشکلات چه کرده بودم؟ جز ناله، گریه، زاری و به جز عجز و ناتوانی چیزی ندیده بودم ولی مسیر، نور، آگاهی و ظرفیت من را بالا برد.
من دیگر راه را یافته بودم و فهمیدم که باید تواناییام را افزایش بدهم، مسئولیت کارهایم را به عهده بگیرم، اگر بخواهم چیزی به دست آورم بایستی ظرفیت آن را داشته باشم، گنجایشم را زیاد کنم و توان یادگیریم را افزایش دهم باید درک و فهمم را بالا ببرم زیرا تا ظرف وجودیم قدرت نداشته باشد چیزی دستگیرم نخواهد شد. برای این که در این مسیر، همراه باقی بمانم و راه و قبلهام را گم نکنم باید آموزش بگیرم آگاهی خودم را زیاد کنم، مسئولیت کارهایی که انجام میدهم را بر عهده بگیرم و از ضد ارزشها دوری کنم. به فرموده جناب مهندس تنها چیزی که میتواند با ضد ارزشها مقابله کند فهم و آگاهی است. بهامید روزی که مانند یک کوه بزرگ، قدرت و توان جذب بهترینها را داشته باشم.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی همسفر سپیده (لژیون هشتم)
ویرایش: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر طاهره (لژیون هفتم)
ویراستار و ارسال: همسفر حانیه رهجوی راهنما همسفر هدی (لژیون پانزدهم)
نمایندگی: همسفرانایمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
172