سومین جلسه از دوره شصت و هفتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی حکیم هیدجی با استادی مسافر نظاماله ، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر اکبر با دستور جلسهی « وادی اول و تأثیر آن بر روی من » پنجشنبه 16 فروردین 1403 راس ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان نظام هستم یک مسافر. قبل از سخنانم در مورد دستور جلسه جا دارد خدای خودم را شکر کنم که امروز در این جایگاه هستم. و از ایجنت محترم و مرزبانان عزیز و راهنمای خوبم آقا محمود سپاسگزارم که به بنده فرصت خدمت در این جایگاه را دادند. دستور جلسه وادی اول و تأثیر آن بر روی من است و توضیحاتی دارد به این مضمون که با تفکر ساختارها آغاز میگردد و بدون تفکر هرچه هست رو به زوال میرود. یعنی اینکه برای هر کاری که انجام خواهد گرفت از جانب ما باید دربارهی آن خوب فکر کنیم چرا که فکر کردن در مورد امورات باعث انجام بهتر آن کار میشود. من در دوران مصرف مواد مخدر تفکرات سالمی نداشتم. و فکرم همیشه در پی مصرف مواد، تهیهی مواد و ایجاد شرایط مناسب برای مصرف مواد بود. اصلاً فکر این نبودم که چه بلایی دارد سر من و اطرافیانم میآید. به عواقب بد اعتیادم هیچوقت فکر نمیکردم. فقط بلد بودم که خانواده را گول بزنم و بتوانم مصرف کنم. خدا خدا میکردم که خانواده به خانهی پدرو مادر، خواهر و برادرش برود تا من مکان خالی و مناسب گیر آورده و با خیال راحت به مصرف موادم بپردازم. همین چیزها در فکرم بود یعنی فکرم اگر کار میکرد در مورد ضدارزشها بود. یا اگر کار میکردم و درآمدی داشتم حتماً بخشی از آن را پنهان میکردم برای روز مبادای خودم. مثلاً من با تاکسی که کار میکردم اگر روزی پانصد تومان کارکردم بود صد تومانش را پنهان میکردم و در جواب پرسشها میگفتم: امروز مسافر کم بود. داشتم از جیب خودم و خانوادهی خودم دزدی میکردم. من وقتی وارد کنگره شدم آقای افشار به من گفتند: اگر میخواهی به آرامش و حس و حال خوب برسی، باید به مثلث جسم، روان و جهانبینی توجه کنی و به آنها گوش کنی. من الآن هم دست آقای افشار را میبوسم چرا که ایشان باعث شدند من در کنگره ماندگار باشم. وقتی آمدم و در جلسات شرکت کردم، با وادی اول آشنا شدم که میگفت: با تفکر ساختارها آغاز میگردد و بدون تفکر، آنچه هست رو به زوال میرود. واقعاً هم اینجوری بود برای من چون من هر فکری که داشتم مرا به سوی نابودی میکشاند. هرچند من مصرف کنندهی آنچنانی نبودم ولی باز هم درگیر مواد شده بودم. همین فامیلهای من بودند که آن دروغ گفتن هارا به من یاد میدادند. من حدود بیست روز بود که در کنگره سفر میکردم و یکی از اقوام به خانم من گفته بود که خمیر زیاد آب میبرد، دلخوش به این مباش که شوهرت در کنگره به درمان خواهد رسید. خیلیها رفتهاند کنگره و با شکست مواجه شدهاند. از طرف دیگر میآمد پیش من و به من میگفت: فلانی من تا بحال این همه مواد که مصرف کردم، تریاکی به این خوبی ندیدم، حالا بیا کمی بزنیم روشن بشویم. من به این باور هستم که، کسی که سفر اولی میباشد خیلی در این شرایط قرار میگیرد. آنقدر برایش مفتی مواد جور میکنند، آنقدر برایش شرایط مهیا میکنند که طرف بالاخره راه را کج برود.
پس سفر اولی های عزیز باید خیلی مواظب خود و سفرشان باشند. در این مورد حرفهای آقا محمود هیچوقت یادم نمیرود که میگفت: شما سفر اولیها باید چنان قوی باشید که با افرادی که میخواهند شما را از راه بدر کنند طوری برخورد کنید که آنها به طور خودکار اطراف شما را خلوت کنند. آقا محمود میگفتند لازم نیست با اینگونه افراد زننده و با اخم و عصبانیت برخورد کنید، اگر شما در راه مستقیم قرار بگیرید و این را در عمل ثابت کنید، افراد شرور خود به خود از دورو ور شما پراکنده خواهند شد. به نظر من کنگره مانند یک شرکت ماسه شویی میباشد و مانند الک یا سرند عمل میکند و دانههای ریز و به درد نخور را دور ریخته و دانههای درشت و خوب ماسه را نگه میدارد. خیلیها آمدند و در مسیر درست کنگره قرار نگرفتند و دوباره و چند باره خراب کردند من بخاطر اینکه رانندهی تاکسی هستم با بیشتر این افراد برخورد میکنم که خرابکاری کردند و دوباره دچار اعتیاد شدهاند. چهار سال است که من در کنگره هستم و خیلی از این موارد را مشاهده کردهام که چون طرف تفکر خوب و مناسب نداشت، ساختار خوبی هم در او ایجاد نشده و رو به تباهی و زوال و فنا رفته است. در چنین مواردی نباید به عملکرد کنگره مشکوک شویم بلکه خود شخص خاطی عملکرد غلطی داشته و نخواسته است که با تفکرات سالم در مسیر درست درمان قرار گیرد. من از همسفرهای عزیز عذر خواهی میکنم که این را میگویم: هستند همسفرانی که با اینهمه شرایط گرانی و هزینههای سنگین زندگی، در سرمای زمستان و در گرمای تابستان دست بچهی خودش میگیرد و با مسافرش در کنگره حاضر میشود و در جلسه مینشیند، اما مسافرش به او دروغ گفته و میرود داخل ماشینش مواد مصرف میکند. یا طوری باش که به رهایی برسی و به آن حال خوش دست پیدا کنی، یا دیگر به همسفر و خانوادهات اذیت نکن. من مدیون آقا محمود و ایجنت عزیز و کنگره هستم. ایشان واقعاً بدون هیچ چشمداشتی دارند به ما خدمتمیکنند. فکر نمیکنم در هیچ جای دنیا چنین جایی باشد که در آن همه به نوعی خدمت کنند برای دیگران بدون اینکه انتظاری از کسی داشته باشند. نیست همچین چیزی و چنین جایی. جایی که ما میخواستیم تا به حال خوش برسیم همین جاست به شرطی که با خودمان رو راست و درست باشیم. ممنونم که به حرفهای من گوش کردید.
رهایی مسافر احمد و مسافر امیرحسین از لژیون پانزدهم با راهنمایی راهنمای محترم حسین آقا
تهیه و تدارک غذا و چایی افطاری
مرزبان محترم کشیک مسافر رضا
عکاس: مسافر مرتضی
مسـافر مهــدی
صدابردار: مسافر مهدی
تایپ: مسـافر امیـررضا
ثبت : مسـافر هوشنگ
نمایندگی حکیم هیدجی ( مسافران و همسفران )
- تعداد بازدید از این مطلب :
403