به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان لیلا هستم همسفر
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است؛ دوستان تنها پیوند محبت ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت. به بالاترین و مهمترین وادی که عشق و محبت است رسیدهایم، اگر در وجود انسان عشق و محبت نباشد و نتواند محبت را نثار دیگران کند، به عشق نمیرسد و کسی که معنای عشق را نداند نمیتواند از عشق سخن بگوید. ظروف تهی تمثیل انسانهایی است که درونشان عاری از عشق است و چیزی ندارند که به دیگران عرضه کنند. در وادی چهاردهم گفته شده است: «اگر عشق خالق نداری، عشق مخلوق مهیا کن»
عشق مخلوق به مخلوق را باید از طبیعت آموخت؛ یک درخت تمام و کمال در خدمت انسان است و به انسانها نمیگوید من از تو خوشم نمیآید و نمیگذارم از میوهٔ من بهرمند شوی و یا اینکه تو مرا زخمی کردهای، باید کمتر از سایهٔ من استفاده کنی. رودخانه از آب خود به همه میبخشد و یا خورشید نور خود را بر تمام موجودات میتاباند؛ همهٔ اینها به نقطهٔ تسلیم رسیدهاند. در کنگره ۶۰ فهمیدیم که عشق میتواند شعاع بسیار زیادی داشته باشد؛ انسانهایی را میبینیم که هیچ رابطهٔ خویشاوندی با هم ندارند ولی گویی از هر آشنایی با هم آشناتر هستند. عشق را میتوان در یک لیوان چای به دیگران هدیه داد. عشق را میتوان در یک نگاه محبتآمیز، یک تبسم ساده و یک کلام پیدا کرد.
عشق را میتوان در آغوش مهربان یک راهنمای تازهواردین حس کرد. عشق را میتوان در خوشآمد گویی یک نگهبان نظم یافت. عشق را میتوان در تلاش و خستگی ناپذیریی دیدهبانان مشاهده کرد. عشق را میتوان در حضور و تلاش مرزبانان دید. عشق را میتوان در دغدغهٔ راهنما برای رسیدن رهجو به رهایی نظاره کرد. عشق را میتوان در شادی یک همسفر از قبولی همسفری دیگر در آزمونهای راهنمایی، مرزبانی و نگهبانی و یا تبریک صمیمانهٔ آنها احساس کرد. عشق را در لژیون سردار و در جلسات مختلف کنگره ۶۰ میتوان بسیار تجربه کرد و عشق؛ پایانی ندارد. انسان هم باید به نقطهٔ تسلیم برسد و عشق را بیحساب ببخشد؛ باید به این نقطه برسیم که
باران که شدی مپرس، این خانهٔ کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدی، پیالهها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
زمانی که وادی چهاردهم را کاربردی کنیم محبت مانند یک کمان بیانتها میشود و درون ما مانند تیری میشود که با قدرت، پرتاب شده است و میزان قدرت پرتاب این تیر به درون ما برمیگردد. اگر وادی چهاردهم را کاربردی کنم یاد میگیرم که برای رسیدن به خلوص درونی باید ناخالصی درونم را بشناسم و با رفتن به کلاسهای مختلف و مطالعهٔ کتابهای متعدد، انسان با محبتی نمیشوم بلکه متناسب با کم شدن ناخالصی به خلوص میرسم.
سلام دوستان لیلا هستم همسفر
دستور جلسه «وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من» میباشد. وادی چهاردهم میگوید: آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. وقتی محبت، واقعی باشد و دوست داشتن از درون باشد میتوان ذره ذره معنای واقعی محبت را لمس کرد. هر چیزی که وجود دارد؛ عشق، محبت و دوست داشتن است و کسانی که از نظر محبت حضور ندارند مانند ظروف تهی و خالی هستند و کسی که درونش خالی از عشق و محبت باشد، انسان یخزده و افسردهای است. یک مصرفکننده نمیداند محبت چیست، عشق چیست؛ چون حسهای آن یخزده است و نسبت به محبت بهگونهای است که اطرافیان او را تأیید کنند و اگر برای دیگران کاری انجام میدهد به این دلیل است که برای او منفعتی دارد و درکی از تفکر سالم ندارد. در کنگره محبت بر مبنای تفکر سالم است و فرد مصرفکننده بعد از اینکه به درمان رسید این یخها ذره ذره آب میشوند و تبدیل به عشق و محبت میشوند.
در کنگره گفته میشود: «تنها پیوند محبت است که ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت» و این چیزی جز عشق نیست. بهراستی افراد مختلفی با فرهنگها، گویشها و حتی ادیانهای مختلف کنار هم جمع شدهاند و مانند یک خانواده به هم عشق و محبت میورزند و همهٔ اینها از روی محبت است؛ این محبت به صورت خاص و یا عام وجود دارد و انسان باید بتواند به تمامی موجودات اطراف خودش عشق بورزد؛ برای اینکه عاشق شویم باید بتوانیم از منافع خودمان بگذریم و زمانی به ارتقا میرسیم که گذشت داشته باشیم. در قسمتی از کتاب ۶۰ درجه گفته شده است که به دل سنگها بروید، منظور از سنگ همان قلب انسانهایی است که مانند سنگ، سخت شدهاند و اگر بتوانیم به شخصی محبت کنیم، انتظاری از کسی نداشته باشیم و دنبال پاسخ محبت نباشیم؛ ظروف تهی ما عاقبت پر خواهند شد.
اساس کار کنگره بر مبنای عشق، عقل و ایمان است و برای عشق، انسان باید خیلی چیزها را بیاموزد تا بتواند عشق بورزد و این عشق است که انسان را کامل میکند. دنیای ما به اندازهٔ بینش و تفکر ما است و اگر میخواهید بدانید اندازهٔ وجودی دلتان چهقدر است باید ببینید چه چیزی در آنجا یافت میشود؟ اگر خانه، ماشین و یا مادیات در آنجا پیدا میشود پس اندازهٔ شما همان میزان است و اگر کسی در دلش خدا قرار بگیرد وجودش بینهایت میشود. دروازهٔ ورود به رحمت خداوند، قلب انسانها و موجودات و کل هستی است و پلههای رسیدن به عشق خالق، عشق بلاعوض به مخلوقین او است. خدمت به مخلوق چیزی جز عشق نیست و باید بیقید و شرط به مخلوقین خدمت کنی و آن هم دل بزرگی میخواهد.
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
نویسنده: همسفر لیلا و همسفر لیلا، راهنما همسفر زهرا (لژیون هفتم)
ویراستار: همسفر زهرا، راهنما همسفر لیلا (لژیون ششم)
ارسال: همسفر محدثه، راهنمای ویلیام
همسفران نمایندگی حر
- تعداد بازدید از این مطلب :
167