ضمن سلام خدمت عزیزان، من مسعود یک مسافر هستم، همسفر هم هستم، ولی در مقابل عظمت شما عزیزان و کنگره هیچ نیستم. اینها فقط عنوانهای ظاهری در صور آشکار هستند مانند استاد دانشگاه و دکترای فلان رشته و غیره. عزیزان بنده قهرمان آسیا بودم اما قهرمان واقعی شما عزیزان هستید که شرایط زندگی خود را تغییر دادید و دوباره زنده شدید، در تاریکی بودید و دوباره به روشنایی برگردید. میدانید چرا چنین میگویم و شمارا قهرمان واقعی میدانم؟ زیرا شما بااینکه دلهای زیادی را خون کردید، چشمهایی را اشکبار کردید و باعث آزردگی اطرافیانتان شدید امروز در حال جبران کردن این گذشته هستید و آن افراد را خوشحال میکنید.
من مادر پیری داشتم که وقتی به او هفتاد تومان پول را میدادید میگفت پنجاه و بیست یعنی بلد نبود جمع این دوتا هفتاد میشود و من چنین مادری را گریاندم، ناجوانمرد بودم و وقتی به جوانمردی رسیدم که دیگر او نبود. شمارا به خدا تا اطرافیانتان زندهاند قدر این لحظات عمرتان را بدانید قدر اطرافیانتان را بدانید. با خودتان قرار نگذارید باید گل رهایی بگیرم تا خوشحال باشم یا تا مصرفکننده هستم نمیتوانم مهربان باشم هیچکدام اینها دلیل مهربانی یا نامهربانی نیست از شما خواهش میکنم قدر لحظات و خانوادههایتان را بدانید.
خداوند ما را جوانمرد آفرید خودمان ناجوانمردی کردیم، خداوند ما را در نور آفرید خودمان به تاریکی رفتیم و امروز که از این تاریکی خارج میشوید شما قهرمان واقعی هستید نه منی که فقط چند تا مدال آوردم آن مدالها الکی بود. من برای شما احترام قائلم چون من را آدم کردید شاید بگویید این چهحرفهایی هست که میگویم؟ من آدم متکبر مغرور و بسیار گوشتتلخی بودم که کنار شما تغییر کردم.
حدود 15 سال پیش به کنگره آمدم بروید از همکاران کارمندانم یا حتی دانشجوهایی که داشتم بپرسید حاج رسولی چطور آدمی بود و اصلاً میتوانستید از صد متری او رد شوید؟ و چقدر احمقانه فکر میکردم چقدر قدرت دارم و چقدر باابهت هستم که کسی جرئت ندارد سمت من بیاید ولی دیروز در اسلامشهر یک دختر دانشجو به من گفت دکتر کمکم کن پدرم معتاد است و آن لحظه احساس کردم من چقدر آدمم.
کی دانشجو جرئت میکرد به من بگوید کمکم کن پدرم معتاد است؟ کی کارمند جرئت میکرد به من بگوید من اعتیاددارم؟ زن کارمندی بیاید بگوید شوهرم معتاد است و کمک کن نجات پیدا کند؟ شماها مرا آدمم کردید، من مدیون کنگره هستم، مدیون آقای مهندس هستم، کنگره مرا آدم کرد. البته هنوز آدم نشدم اما درراه هستم و دارم سعی خودم را میکنم انشا الله برسم، امیدوارم خدا آنقدر عمر به من بدهد که آدم شوم.
اما در مورد دستور جلسه: با توجه به اینکه تز دکترای من در مورد تغذیه بود از آقای مهندس اجازه گرفتم کمی خارج از مطالب سی دی صحبت کنم و از شما عزیزان خواهش میکنم حتماً این سیدی را گوش دهید. وقتی میگوییم غذای ما دوای ما است و دوای ما غذای ما است چون ما دوا را هم میخوریم دیگر، در اصل این موضوع سه سؤال را مطرح میکند: چه بخورم؟ چقدر بخورم؟ چه وقت بخورم؟ این سه سؤال اصلی علم تغذیه است.
حال علم تغذیه از یک مثلث تشکیلشده است: اول اینکه: چه مواد غذایی را تهیه میکنیم و در حقیقت آن مواد اولیه برای تهیه غذا چیست و از کجا تهیه میشود؟ دوم: این مواد چگونه باهم ترکیب میشوند؟ در حقیقت آن خانم خانه با چه ترتیبی این مواد را باهم ترکیب میکند و غذا تهیه میشود؟ سوم: این مواد غذایی یا غذا چگونه مصرف میشود؟
حالا به سراغ بخش اول میرویم. آیا شیری که تهیه میکنیم واقعاً شیر است؟ خیر. آیا آبلیمویی که در بازار وجود دارد آبلیمو هست؟ خیر، آب کاه هست. آیا سرکهای که میگیریم سرکه هست؟ نه بروید در قزوین نگاه کنید ببینید چطور درست میشود؟ آیا گوشتی که میخوریم را درست مصرف میکنیم؟ چرا مادران ما به قصاب میگفتند پنج سیر گوشت بده یا نهایتاً مهمان داشتیم نیم کیلو گوشت میگرفتند؟ چقدر گوشت سیاه شده گوشه یخچال خانهداریم؟
در هر کشوری از دنیا بروید، دانهای میوه میخرند اما ما فکر میکنیم هرچه نایلون خرید میوهها بزرگتر باشد من بابای بهتری برای زن و بچه خودم هستم درحالیکه ندانسته به بچههای خود ضرر میزنیم. خانمهای خانهدار میدانند چقدر خیار پلاسیده و گوجهفرنگی لهیده و بادمجان چروک شده دور میریزند و اینها برکت خداست که ما نباید اسراف کنیم و میکنیم.
چون شیر را گفتم در مورد شیر فقط ترا به خدا شیر را بروید از این دامداریها بخرید بگذار درونش آب باشد اما شیر طبیعی باشد. شیر طبیعی دارای رنگ شیریرنگ و بوی خوبی ندارد نه سفید این شیرهای پاکتی سفید اکثراً بنزات سدیم دارند یا سیانامید دارند اینها سم هستند، در حقیقت شیر طبیعی باید ترش شود و دلیل اینکه این شیرهای پاکتیترش نمیشود در حقیقت با این سموم باکتریهای موجود در شیر را میکشند.
درون معده ما هم خداوند باکتریهایی قرار داده که این باکتریها کمک میکنند غذای ما هضم شوند و با خوردن این شیر با این سموم باکتریهای معده ما هم از بین میروند و باعث میشوند اینهمه بیماریهای گوارشی و سرطان و یبوست و غیره به وجود بیاید اینها همه در اثر تغذیه نادرست است. حالا به اینها اضافه کنید بهجای آش درست کردن در خانهها پیتزا و لازانیا درون معده میریزیم استدلالمان هم این هست که بچهها نمیخورند.
آنهایی که چین رفتهاند میدانند از بوی بدغذاهایشان ده متری اغذیهفروشیهایشان نمیشود رد شد موی حیوان را میسوزانند میدهد با آن بوی بد و موجود هنوز دارد میجنبد که فرد آن را میخورد چون فرهنگ او اینچنین شده است.
من نمیدانم ما چرا فرهنگ غذا خوردنمان را از دست دادیم؟ لازانیا خور شدیم پیتزا خور شدیم ساندویچ خور شدیم و اینها ولی آش، آبگوشت و تاس کباب و اینها را از دست دادیم و این خیلی بد است؛ اما از همه اینها مهمتر فرهنگ غذا خوردنمان است. اجداد ما میگفتند صبحانه را خودت بخور نهار را با دوستت بخور و شام را با دشمنت میل کن. الآن صبحانه را سرسری میخوریم نهار را چیزی سرسری در محل کار صرف میکنیم و شب خسته و گرسنه به منزل میرویم و میگوییم خانم گرسنه هستم شام چه داریم بیاور که حسابی گرسنه هستم و یک شام حسابی و سنگین میخوریم و لم میدهیم مقابل تلویزیون یک سریال الکی هم میبینیم و مقابل تلویزیون خوابمان میبرد.
بعد میگویند چرا در ایران سکتههای قلبی زیاد است چرا سرطان زیاد است؟ چرا یبوست زیاد است؟ چرا چاقیهای شکمی زیاد است؟ تمام اینها به خاطر این هست که اجداد ما صبح که بیدار میشدند کره محلی و تخممرغ محلی را نوش جان میکردند و این حجم کالری را سرکار میسوزاندند اما ما شب میخوریم و با این حجم غذا میخوابیم. درگذشته قبل از غذا آب میخوردند و میخوابیدند اما نسل امروز فرهنگ غلط بچه جان شب آب نخور جایت را خیس میکنی و این فرهنگ باب شد که نسل شماها شبها قبل از خوابیدن آب نخورید.
برای همین اینهمه سنگ کلیه و مثانه داریم. پیرهای ما شبها نیمهشب بیدار میشدند و برای قضای حاجت بیرون میرفتند و بازهم قبل از خوابیدن آب مینوشیدند و میگفتند صبح که از خواب بیدار میشوی سنت است که سه کف دست آب بخوری. کف دست هرکسی پیمانه خود او است. بنده خودم کسی هستم که بارها بهاشتباه در تلویزیون گفتم هموطنان روزانه 8 تا 12 لیوان آب بخورید اما چه لیوانی به چه اندازهای؟ اما اجداد ما پیمانه را کف دست خود قرار داده بودند. از شما خواهش میکنم صبحانه خود را بخورید که بسیار مهم است. در مورد پوکی استخوان شیر بخورید آنهم شیر محلی بدون مواد افزودنی و سمومی که اضافه میکنند. لطفاً شیر را با دوتا دانه خرما بخورید تا برای جذب کلسیم فسفر موردنیاز تأمین شود.
اجداد ما کارشان درست بود ما نیز کارمان درست باشد، کنگره برای ما فقط یادگرفتن مصرف نکردن نیست بلکه یادگرفتن مصرف کردن هم باشد. سفر اول روزی تمام میشود، گل رهایی و تمام. مهم سفر دوم و سوم است. مهم این است که ما چگونه اندیشیدن را یاد بگیریم. مهم این است که ما سلامت زیستن را یاد بگیریم و به خانواده خود آموزش دهیم. ما باید یاد بگیریم بانشاط دورهم باشیم. خیلی صحبت کردم و امیدوارم بنده را ببخشید.
تهیه: مسافر سعید
تصویر: مسافر حسین
تنظیم: وب نمایندگی پرستار