نهمین جلسه از دور سی و سوم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60، نمایندگی پرستار با دستور جلسه " کمک من به کنگره و کمک کنگره به من" در بخش اول و "جشن اولین سال رهایی مسافر محمدرضا " در بخش دوم به استادی آقای حسین ، نگهبانی آقای شریف و دبیری آقای علی در روز پنجشنبه مورخ 96/10/14 رأس ساعت 17:00 آغاز بکار نمود.
سخنان استاد در مورد بخش اول دستور جلسه:
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر.
قبل از هر چیز خدا را سپاس که بار دیگر این فرصت در اختیار من قرار داده شد تا بتوانم در کنار شما دوستان خدمت کنم و آموزش بگیرم از نگهبان و دبیر عزیز هم تشکّر میکنم که امروز در این جلسه بنده را همراهی میکنند. در مورد دستور جلسه من به این شکل بیان میکنم، کمک کنگره به من و خدمت من به کنگره و قسمت دوم دستور جلسه تولد محمدرضا عزیز.
در مورد قسمت اول دستور جلسه من یک مقدمهای میگویم از اینکه انسان فطرتاً فراموشکار است و این فراموشکاری شاید جزئی از طراحی خلقت انسان توسط خدا باشد که همین فراموشکاری میتواند بار مثبت داشته باشد و هم بار منفی چرا؟
. چون یکسری اتفاقات درگذشته ما رویداده و اگر مانتوانیم آن اتفاقات و وقایع را به فراموشی بسپاریم مثل از دست دادن عزیزی یا تحمل نکردن اتفاقات ناگوار دیگری که ممکن است کار آدم را به جنون بکشد. ولی یکبار منفی هم دارد اینکه این خدمتی که دیگران در حق من کردند یا یک وظیفهای که من در قبال خود، جامعه وزندگیام دارم اگر آن را فراموش کنم ممکن است باعث ناسپاسی شود و یکسری نعمتها از من گرفته شود.
این مطلب را به خاطر این عرض کردم که بعضی از دوستان و مسافران بعد از رهایی و یا بعدازاینکه مدتی از سفر خود را طی میکنند وقتی از آنها سؤال کنید که چطور شد با تمام تخریبها و مسائل دیگری که داشتند میگویند من با تلاش خودم به درمان رسیدم و نقش کنگره و راهنما و بقیه دوستان را منکر میشوند و مدعی هستند که با تلاش خودم درمان صورت گرفته است.
بله ما در کنگره میگوییم درمانگر خود شخص است و شخص خود باید در مسیر درمان قرار بگیرد ولی نمیتوانیم منکر کمک کنگره و سایر دوستان که در این مسیر به ما کمک میکنند بشویم اگر کنگره و راهنماها نبودند من هم نبودم کمکهای کنگره به ما طیف بسیار وسیعی دارد که اگر در مورد هرکدام بخواهم صحبت کنم شاید ساعتها زمان ببرد. اگر هرکدام از ما بهاندازه زمانی که وارد کنگره شدهایم فکر کنیم و خودمان را قیاس کنیم بازمان تخریب خود و یا زمان قبل از وارد شدن به کنگره تازه متوجه میشویم که کنگره برای ما چهکار کرده است. من بهصراحت میگویم هر چه دارم از کنگره است و اینیک واقعیت است٫ تملق هم نمیکنم حال این کمکها را بنده به چند دسته تقسیم کردم که بهصورت خلاصه مطرح خواهم کرد تا نقطه تفکری برای خودم هم باشد.
اولین کمک کنگره به من کمک علمی بود اگر من علم اعتیاد را نمیشناختم و یا چنانچه صورتمسئله اعتیاد را یاد نمیگرفتم نمیتوانستم هیچوقت اعتیادم را درمان نمایم لذا اولین کمک کنگره به من این بود که متوجه شدم ریشه اعتیاد من در چیست؟ اعتیاد من در اثر تخریب در قسمت شبه افیونی جسم صورت گرفته است حالا میخواهم اعتیادم را درمان کنم پس باید این سیستم را بشناسم و بعد درمان خود را شروع کنم من وقتی فهمیدم که بیمارم و آن را پذیرفتم خیلی راحتتر میتوانم با آن مواجه بشوم و خیلی آسانتر راه درمانش را میپذیرم و شروع به درمان میکنم که خود همین نکته علمی یک طیف وسیعی را شامل میشود که به خاطر کمبود وقت گذرا از آن عبور میکنیم.
کمک دوم این بود که کنگره برای اختیار من ارزش قائل شد روزی که من وارد کنگره شدم همگی من را بامحبت پذیرفتند و بعدازاینکه سه جلسه مشاورهام تمام شد عنوان کردند شما اختیاردارید که یک راهنما انتخاب کنید همه ما میدانیم یک مصرفکننده در زمان مصرف قدرت اختیار ندارد شاید برای خیلی از آنها دیگران تصمیم میگرفتند که من خودم هم جزو این دسته بودم دیگران برایم تصمیم میگرفتند چون قدرت اختیار نداشتم به خاطر دارم در اواخر زمان مصرفم حتی اختیار نفس کشیدنم همدست خودم نبود زمانی که مرفین داخل بدنم بود و نشئه بودم نفسم بالا میامد به خاطر اینکه مشکل ریوی داشتم این مطلب را فکر کنم برای اولین مرتبه میگویم، آخرین باری که به پزشک مراجعه کردم دکتر به من گفت ۶۵ درصد از ریهام ازکارافتاده و تنها با ۳۵ درصد باقیمانده نفس میکشم لذا زمانی که حالت خماری به من دست میداد نفسم بند میامد که یا باید قرص استفاده میکردم یا از اسپری، به همین دلیل میگویم که هرچه دارم از کنگره است.
سومین کمکی که کنگره به من کرد کمک مالی بود و به لحاظ همین کمک مالی یک فضای امنی مثل همین سالن در اختیارم قرار داده شد که خود هزینههای زیادی مثل اجارهبها، هزینه آب و برق و گاز همچنین مرزبان، ایجنت، راهنما و کمک راهنما و نشریات دارد که اگر قرار بود برای هرکدام از اینها حقوق در نظر بگیرند فکر کنم سال گذشته بود حساب کردند رقمی در حدود١٢ تا ١٣ میلیون تومان هزینه برای هر شخصی که برای درمان به کنگره میاید خواهد داشت ولی این هزینه را کنگره برای ما متقبل شده است.
من درگذشته یعنی بین سالهای ۸۶ و ۸۷ روزی بیست هزار تومان خرج مصرف مواد مخدرم بود و کلی هم هزینههای جانبی دیگرش و اینهمه اشتباه توسط یک شخص مصرفکننده به دلیل عدم تصمیمگیری درست صورت گرفته است بخصوص در مسائل مالی و اقتصادی. شاید خرج مصرف یک مصرفکننده ماهی یکمیلیون تومان شود ولی بهواسطه مصرف مواد مخدر اشتباهاتی میکنند که میتواند تمام زندگیاش را از بین ببرد لذت اگر بخواهیم همه این هزینهها را کنار هم بگذاریم تازه متوجه میشویم که کنگره ازنظر مالی چه خدمتی به من کرده است حال میخواهیم بدانیم برای جبران اینهمه خدمتی که کنگره به من کرده من چه خدمتی میتوانم به کنگره بکنم.
در مقابل اینهمه خدمت که کنگره کرده من چند تا کار بیشتر نمیتوانم انجام بدهم، اولین خدمتم به کنگره این است که بتوانم روی اصول و قوانین کنگره حرکت کنم چه در داخل کنگره و چه در بیرون از کنگره یعنی این آموزشهایی که من دارم میگیرم بتوانم در زندگی، اجتماع و در کارم، در همهجا آنها را چه در بیرون و چه در درون نهادینه نمایم و آنها را انجام بدهم آنوقت تازه کنگره خودش را نشان میدهد، یعنی آموزشها خود را نشان میدهد. خدمت کردن یعنی اینکه میکروفون گردان باشم، مسئول نشریات باشم مرزبان شوم و یا طبق قوانین کنگره راهنما شوم.
اینها خدماتی است که میتوانم به کنگره بدهم. یکی از مهمترین خدماتی که میتوانم برای کنگره انجام دهم همین حمایت کردن سبد قانون یازدهم است چون تمام مخارج و هزینههای ما از همین سبدها تأمین میشود اگر آن را حمایت نکنیم بودجهای هم نداریم، این را من تأکید میکنم که اینیک واقعیت است که خداوند لیاقت خدمت کردن را به هر بندهای نمیدهد ، اگر لیاقت خدمت کردن به من در کنگره داده شده ، این لطفی است که خدا به من نموده است ، چرا؟ چون هر خدمتی که میکنم درنهایت سودش به جیب خودم میرود و خودم برداشت میکنم امیدوارم که همه ما سپاسگزار باشیم بابت تمام خدماتی که کنگره به ما کرده است.
سخنان استاد در مورد بخش دوم دستور جلسه :
در مورد قسمت دوم دستور جلسه، تولد اولین سال رهایی محمدرضای عزیز، زمانی که من لژیون شماره 6 را تحویل گرفتم محمدرضا فکر کنم دو یا سه ماه سفر بود یعنی اوایل سفرش بود و روی 5/16 سیسی بود. با مصرف مواد مخدر شیرهای که داشت الآن فکر کنم وزنش حدود 90،80 کیلو هست ولی آن موقع 60 کیلو بود و چون از مصرف شیره میخواست بیاید روی تریاک خیلی سختش بود و همیشه اعتراض میکرد که جیرهام کم است. محمدرضا از زمانی که وارد پروسه خدمت شد و وارد جایگاه خدمتی شد اولین خدمتی که تجربه کرد آبدارخانه بود و تا اواخر سفرش هم در آنجا خدمت کرد حتی چندین بار به ایشان گفتیم خدمت در آبدارخانه کافی است ولی ایشان قبول نمیکرد با این دلیل که کس دیگری این کار رانمی تواند انجام دهد.
تا اینکه دو یا سه هفته بعد از آمدن ایجنت جدید آقای صداقت بود که ایشان به محمدرضا گفت دیگر حق خدمت در آبدارخانه را نداری و از همین مرحله خدمت کردن محمدرضا به کنگره شروع شد، هر جا نیاز به خدمت بود ایشان وارد خدمت میشد و این خدمت کردن همچنان ادامه دارد. من این روز را به خودش و خانوادهاش و در رأس همه به آقای مهندس، کنگره 60 و آقای صداقت و همه اعضای شعبه تبریک عرض میکنم. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید تشکر میکنم.
اعلام سفر محمدرضا :
سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر با بیست سال تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس شیره و تریاک ، دوازده ماه سفر کردم به روش D.S.T و با شربت اوتی به راهنمایی آقای حسین کاشی، رهایی یک سال و پنج ماه.
آرزوی مسافر محمدرضا:
من آرزو میکنم که انشا الله حال من هم مثل همه راهنماها مخصوصاً راهنمای خودم خوب شود و همه بچهها هم حالشان مثل راهنماهایشان باشد.
سخنان مسافر محمدرضا:
سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر. من آرزو میکنم که انشا الله حال من هم مثل همه راهنماها مخصوصاً راهنمای خودم خوب شود و همه بچهها هم حالشان مثل راهنماهایشان باشد معمولاً هر کس اینجا مینشیند استرس میگیرد چون همه شمارا روبروی خود میبیند ولی بنده هیچگونه استرسی ندارم و آرزو میکنم همه ما مانند یکدیگر شویم حال خوب داشته باشیم و به آن عشقی که مطلوب نظر آقای مهندس است و در وادی 14 به آن تأکید شده برسیم.
البته با گوش کردن به سخنان استاد راهنماها، درست خدمت کردن در کنگره، بهموقع آمدن که اینها در سفر اول خیلی مؤثر است من به همین شکل نتیجه گرفتهام. خدا آقا رضا بهرامی را حفظ نماید چون ایشان به من توصیه نمود اگر میخواهی حال خوبی داشته باشی چون زمانی که وارد کنگره شدم حالم خیلی خراب بود به همین دلیل فکر کردم آقا بهمن در این شعبه استاد راهنما است به ایشان گفتم میخواهم در لژیون شما ایشان گفتند بنده لژیون ندارم خلاصه رفتم خدمت آقای رضا بهرامی.
در روزهای اول ما با غرور خاصی که خارج از کنگره داشتیم وارد کنگره شدیم و نمیدانستیم که باید لباسمان را بیرون از کنگره درآورده و بالباس کنگره داخل شویم وقتی در لژیون حضور یافتم فکر کردم که هر چه دوست داشته باشیم میتوانیم بگوییم بهعنوان نمونه دریکی از جلسات که صحبت در خصوص ماه رمضان و چگونه روزه گرفتن بود من یکدفعه بدون کسب اجازه خواستم اظهارنظر کنم که استاد راهنما به من گفت چه کسی به شما اجازه صحبت کردن داده؟ شما حق صحبت کردن تا سه جلسه را ندارید من از شدت عصبانیت داشتم منفجر میشدم و به خودم میگفتم مگر امکان دارد یک نفر جلوی اینهمه آدم اینطور رفتار نماید؟
ولی از همانجا شروع ساختهشدن من بود و به من آموخت که اولاً اگر میخواهی صحبت کنی حتماً بایستی اجازه بگیری دوم اینکه زمانی که به شما اجازه صحبت کردن دادند صحبت نمایید و ما هم سعی کردیم این آموزشها را انجام دهیم و زمانی که ایشان تشریف بردند و حسین آقای عزیز آمد ادامه پیدا کرد چون من ایشان را واقعاً خیلی دوست دارم و عاشق او هستم. بسیار انسان خوب و بامحبتی است اصلاً هم مهم نیست که بنده سنم از ایشان بیشتر است من خود را شاگرد ایشان میدانم و یاد گرفتم فرمانبردار باشم و تا زمانی که اینطور نباشم نمیتوانم درمان خوبی داشته باشم در پایان از حسین آقای عزیزم تشکر میکنم که ما را درک میکند و به ما توجه دارد و از مهندس عزیز که باید همه عشقمان را برای ایشان بگذاریم و اگر داریم سفر میکنیم 50 درصد از سفرمان را به عشق مهندس انجام دهیم چراکه باید بتوانیم زحمات ایشان را با اعمال و رفتار خوب نهفقط در داخل کنگره بلکه در بیرون از کنگره توسعه بدهیم تا به همه بگوییم کنگره چگونه مکانی است و آقای مهندس چه شخصیت بزرگ و والایی هستند و همچنین خانم آنی و آقای محمدصادق عزیز که از همه شما من انرژی مثبت میگیرم و انشا الله که شما هم از ما انرژی بگیرید. خیلی ممنون .
تصویر : مسافر اسماعیل ( لژیون دهم )
تهیه : مسافر علی ( لژیون دوم )
تنظیم : وب نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
3126