English Version
English

مراسم پیمان سومین گروه از قبول شدگان آزمون سراسری 96

مراسم پیمان سومین گروه از قبول شدگان آزمون سراسری 96

روز دوشنبه 11 دی 96 نمایندگی آکادمی کنگره 60 میزبان مراسم پیمان سومین گروه از قبول شدگان آزمون سراسری اردیبهشت ماه 96 بود. این رویداد با حضور نزدیک به 60 نفر از پذیرفته‌شدگان صورت گرفت که در پایان موفق به اخذ شال و جایگاه کمک راهنمایی گردیدند.
در ادامه مشروح سخنان مهندس و تصاویر این روز را می‌توانید مطالعه و مشاهده نمایید.

سلام دوستان حسین هستم مسافر

امیدوارم حالتان خوب باشد؛ حال من هم بحمدالله خوب است.
خیلی خوشحالم که راهنماهای جدید را می‌بینم؛ هم در گروه خانواده وهم در گروه آقایان.
به شما تبریک می‌گویم؛ چندین مرحله را پشت سر گذاشتید تا به این نقطه رسیدید. این نقطه‌ای است که به‌سادگی به آن نرسیدید؛ همه شما تلاش بسیار زیادی کرده‌اید. بعضی از شما تا همین چند لحظه قبل، اضطراب و استرس داشتید که انجام می‌شود یا نمی‌شود؛ آقای حکیمی مصاحبه ما را قبول می‌کند یا نمی‌کند؛ آقای کورش مدارک ما را می‌پذیرد یا نمی‌پذیرد؛ به‌هرحال به این نقطه رسیدید که نقطه بسیار مهمی است.
در وهله اول، مسافران وارد کنگره 60 شدند؛ در مرحله دوم سفر خود را آغاز کردند و به رهایی رسیدند. همان‌طور خانواده‌ها همراه آن‌ها با خنده‌هایشان خندیدند و با گریه‌هایشان گریستند؛ با شکست‌هایشان ناراحت شدند؛ با اذیت و آزارهایشان گاهی اوقات دلسرد شدند و گاهی اوقات هم پشتکار داشتند؛ بعد در آزمون شرکت کردید و قبول شدید. مراحل متعددی گذشت تا به این نقطه رسیدید. این نقطه بسیار مهم و حساس است.
بزرگ‌ترین علم، علم زندگی کردن است که از تمام علوم بالاتر است؛ علوم ریاضیات، فیزیک، طب و هر علمی را که در نظر بگیرید؛ حتی علم الهی، تمام پیامبران گسیل شدند به‌عنوان راهنمای بشر که به انسان یاد بدهند که چگونه زندگی کند، چگونه جامعه را بچرخاند، روابط فی‌مابین خود و بقیه چگونه باشد؛ این علم است. ما در کنگره 60 علم زندگی را یاد می‌گیریم و شما با ساختن قالب جسم، روان و جهان‌بینی خود، در حقیقت علم زندگی را یاد گرفته‌اید.
این علم فقط مخصوص مصرف‌کنندگان مواد مخدر نیست؛ حتی من اعتقاددارم که خیلی از افراد که مدارج تحصیلی بالایی دارند، بازهم علم زندگی را بلد نیستند؛ خانواده‌ی آرامی ندارند؛ دوست و رفیق و آشنایی ندارند؛ تک‌وتنها هستند؛ حتی در خانه خودشان هم کارتن خواب‌اند؛ چون علم زندگی را بلد نیستند.
شما تا حدودی علم زندگی را یاد گرفته‌اید و الآن به‌عنوان یک کمک راهنما، علم زندگی را به افراد یاد می‌دهید. درست است که شما مشاور خانواده، مشاور ازدواج و طلاق و یا مشاور املاک نیستید و تجربه‌ای ندارید؛ اما همان‌قدر که هم‌سفران را آموزش می‌دهید و از سی‌دی‌ها استفاده می‌کنید و یک هم‌سفر و یا یک مسافر را هدایت می‌کنید، همین علم زندگی است؛ این نکته بسیار مهمی است و این علم، علم بزرگی است.
خداوند اجازه خدمت کردن به بندگانش را به همه نمی‌دهد؛ خیلی‌ها می‌خواهند خدمت کنند، اما نمی‌توانند خدمت کنند؛ خیلی‌ها می‌خواهند پولی را در راه خدا بدهند؛ اما نمی‌دانند به چه کسی بدهند؛ نمی‌دانند کجا بدهند؛ شخص می‌خواهد صد میلیون تومان در راه خدا کمک کند، نمی‌داند به کجا بدهد! خداوند اجازه خدمت به بندگانش را به همه‌کس نمی‌دهد. چرا پیامبران برای ما اهمیت دارند و برای آن‌ها احترام قائل می‌شویم؟ چون خداوند اجازه داد که پیامبران به‌عنوان یک رسول و یک پیام‌آور با انتقال دانش به بندگان خدمت کنند.
به شما هم اجازه داده می‌شود که به دیگران خدمت کنید. اگر توانستید از این خدمت درست استفاده کنید که رستگار می‌شوید؛ این را جدی می‌گویم که «رستگار» می‌شوید؛ شوخی نمی‌کنم. با هر دستی که بدهی، از همان دست پس می‌گیری
«هر چه کنی به خود کنی؛ گر همه نیک و بد کنی»
هر عملی که انجام بدهی به خود تو برمی‌گردد. اگر شما یک روز به این درجه از آگاهی برسید که وعده خداوند دروغ نیست، حساب‌وکتابی هست، آن‌وقت آرام می‌شوید و در صلح هستید و از زندگی لذت می‌برید. حالا این فرصت به شما داده شد که به انسان‌ها خدمت کنید؛ پس سعی کنید که این فرصت را خراب نکنید و به نحو احسنت باید از آن استفاده کنید. بعد متوجه می‌شوید که هر چه بیشتر به انسان‌ها خدمت می‌کنید، حالتان بهتر می‌شود.
روزهای جمعه من در پارک طالقانی، لژیون پزشکان دارم. جدیداً خود پزشکان میکروفون را می‌چرخانند. آن‌کسی که هفته قبل میکروفون را می‌چرخاند پیش من آمد و گفت: مهندس این هفته هم میکروفون را بدهید به من بچرخانم. گفتم: چرا؟ گفت: چون هفته قبل حالم خیلی خوب شد. وقتی انسان یک خدمتی را انجام می‌دهد، حال خودش خوب می‌شود؛ سعی کنید خدمت را حتماً به نحو مطلوب انجام بدهید.

 
مدت‌زمان راهنمایی 4 سال است؛ ولی اگر خوب خدمت کنید؛ بازهم برای شما در کنگره جایگاه خدمت هست؛ در غیر این صورت در همین 4 سال، کار کمتری به شما ارجاع می‌شود؛ چون سابقه شما خیلی مهم است. از طرح‌های جدید این است که سوابق راهنمایان را بررسی می‌کنند.
از خودتان برنامه ندهید. بگویید مهندس برنامه داد من هم می‌دهم کاری ندارد! شما نمی‌توانید آزمایش کنید؛ اولین بار راه مشخص نبود؛ اما الآن دیگر راه نشانه‌گذاری شده است و باید طبق جدول و علائم جاده حرکت کنید.
در گروه خانواده هم همین‌طور، از خودتان برنامه ندهید؛ مثلاً بگویید من فکر می‌کنم اگر کتاب اوشو را کار کنیم خیلی خوب است! نه این به درد ما نمی‌خورد. کدام‌یک از این فیلسوفان و بزرگان توانستند روی اعتیاد قدمی بردارند؟! چون کنگره 60 پرونده‌ای را حل کرد که هیچ‌کس قادر به حل آن نبود و اگر کسی این پرونده را می‌گرفت، نمی‌توانست آن را حل کند؛ بنابراین، باید طبق برنامه پروتکل کنگره 60 حرکت کنید.
با رهجوهایتان پیک‌نیک نروید؛ خودتان را ارزان نفروشید؛
هست از پس پرده گفت‌وگوی من و تو
چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من
بین شما به‌عنوان یک استاد و رهجو به‌عنوان یک شاگرد، همیشه باید این دیوار و این حجاب و این پرده برقرار باشد؛ اصلاً نخواهید که به شاگردتان باج بدهید؛ هر چه بیشتر بخواهید ارفاق کنید، نتیجه‌اش کاملاً معکوس است. اصولاً آدم‌ها دوست دارند که معلم و استادشان حتی همسرشان خیلی قوی و مستحکم باشد.
من خودم هم لژیون دارم اما لژیونم فرق می‌کند؛ دو هفته پیش من در لژیون پزشکان صحبت کردم؛ گفتم: دفعه بعد اگر بپرسم بلد نباشید از لژیون بیرونتان می‌کنم؛ جلسه بعد افراد دو برابر شدند؛ یعنی نه عین شمشیر بُرنده باشید و نه کند باشید؛ باید به‌جا بُرنده و به‌جا کند باشید.
اگر شاگردتان شربت ندارد، راه نیفتید برای او شربت پیدا کنید؛ اگر شاگردتان تکلیفش را ننوشت، نگویید عیبی ندارد، دفعه بعد بنویس؛ باید او را مواخذه کنید که برای چه ننوشتی. اگر یک رهجو خیلی مشکل داشت، او را به مرزبانی معرفی کنید. رهجو می‌تواند راهنمایش را عوض کند و راهنما هم می‌تواند رهجویش را عوض کند. در حضور رهجو بروید به مرزبانان بگویید که من نمی‌توانم به ایشان خدمت کنم، من بلد نیستم؛ ایشان را به یک نفر دیگر بدهید شاید بتواند به او کمک بیشتری کند؛ نگویید که این فرد بی‌نظم است که حالش خراب بشود؛ بگویید که این فرد انسان خوبی است؛ ولی متأسفانه من دیگر بلد نیستم که به او آموزش بدهم.
با رهجو بیرون نروید؛ شمال نروید؛ تئاتر نروید؛ سینما نروید؛ بیرون قرار نگذارید؛ اگر تلفن زد، جواب او را ندهید؛ بگویید من سر کلاس شما را می‌بینم با شما صحبت می‌کنم. به‌عنوان‌مثال رهجو تلفن بزند: شوهرم این کار را کرد، من چکار کنم؟ با خواهرشوهرم چکار کنم؟ باجناغم به خانه ما آمده است چکار کنم؟ من کرایه‌خانه‌ام را نداده‌ام چکار کنم؟
فکر می‌کنم یکی از کسانی که تلفنش کمترین زنگ را می‌خورد، تلفن من است؛ خیلی به‌ندرت زنگ می‌خورد. معمولاً از ساعت 5 بعدازظهر من جواب تلفن را نمی‌دهم. اگر دیده بانها زنگ بزنند و کارشان فوری باشد گوش می‌کنم؛ اما اگر کارشان فوری نباشد می‌گویم: برای چه زنگ زدی.
باید به کمک راهنمایان دیگر احترام بگذارید. اگر می‌خواهید به شما احترام بگذارند، شما هم باید به دیگران احترام بگذارید. اگر می‌خواهید کسی پشت سر شما غیبت نکند، باید پشت سر دیگران غیبت نکنید. اگر می‌خواهید کسی شما را قضاوت نکند، باید دیگران را قضاوت نکنید. جلوی پای راهنمایان دیگر بلند شوید.
باید راهنما از ابتدای جلسه با رهجوی خود در جلسه باشد. به قول امین ما موج و ذره داریم؛ کارگاه و لژیون، یکی موج است و دیگری ذره. الآن در کنگره 60 راهنمایی می‌تواند شاگرد بگیرد که از اول جلسه حضورداشته باشد. ممکن است شرایط روزبه‌روز سخت‌تر شود.
راهنما نباید به‌هیچ‌عنوان با رهجو روابط کاری داشته باشد؛ رهجو مکانیک است و بیاید برای شما مکانیکی کند یا آرایشگر است و شما بروید پیش او و یا رهجو لباس‌فروش است و بیاید در کنگره لباس‌هایش را بفروشد؛ ما هیچ‌کدام از این‌ها را نداریم. در کنگره 60 کار ما فقط اعتیاد است و هیچ کار دیگری نداریم.
برای زلزله اخیر آمدند پیش من و گفتند: برای زلزله‌زدگان پول جمع کنیم؛ گفتم: نه همه شما به‌صورت شخصی و انفرادی بروید به زلزله‌زدگان کمک کنید. اگر یک نفر در کنگره 60 بگوید که برای کمک به زلزله‌زدگان پول بدهید، کار خلافی است. هیچ‌کس حق ندارد که در کنگره 60 به لژیون‌ها پیام بدهد که به زلزله‌زدگان کمک کنید و پول بدهید. این کار درستی نیست. من خودم کمک کردم به بقیه هم گفتم که کمک کنند؛ اما کار ما در کنگره 60 اعتیاد است؛ کار ما کمک کردن به بچه یتیم‌ها نیست؛ کار ما کمک کردن به سرطانی‌ها نیست؛ کار ما کمک کردن به معتادین است که گام بسیار بزرگی است.
قدیم من می‌خواستم یک تکنیسین انتخاب کنم، یکی آمد پیش من، گفتم: چه‌کاری بلدی؟ گفت: گچ کاری بلدم، لوله‌کشی بلدم، سفت‌کاری بلدم، آسفالت می‌کنم، آسانسور تعمیر می‌کنم؛ گفتم: به درد من نمی‌خوری برو! گفت: من این‌همه کار بلدم؛ گفتم: اگر می‌گفتی من لوله‌کشم قبولت می‌کردم، چون با خود می‌گفتم که لوله‌کش قابلی است؛ اما حالا هم لوله‌کشی، هم آسانسور تعمیر می‌کنی، هم گچ کاری می‌کنی و هم آسفالت می‌کنی! از هر کاری تکه‌تکه یاد گرفته‌ای.
ما هم همین‌طوریم. بهزیستی به ما گفت که بن می‌دهیم به افرادی که وضع مالی خوبی ندارند بدهید، من گفتم: قبول نمی‌کنیم و نمی‌گیریم. این کار ممکن است ظاهر خیلی فریبنده‌ای داشته باشد؛ اما برای ما نامشروع است. ما مثل نوک پیکان روی یک نقطه متمرکز می‌شویم. ما در کار سیاسی هم دخالت نمی‌کنیم اگر می‌خواستیم دخالت کنیم می‌توانستیم حزب درست کنیم. شما هم در کنگره 60 هیچ حقی ندارید که دیگران را تشویق کنید که در کارهای سیاسی مداخله کنند یا مداخله نکنند.
 

 اگر یک روز صبح تا شب، اعضای کنگره 60 بخواهند عقاید و آرمان‌هایی که ازنظر خط فکری در درونشان است بر روی دایره بریزند تا شب کنگره منحل می‌شود. الآن کنگره طرفدار حسن، حسین، جعفر، تقی و ... و همه نوع است؛ ما طیفی از افراطی‌ترین افراد تا بی‌خداترین افراد، از سرمایه‌داران تا فقرا و از باسوادها تا بی‌سوادها را در کنگره 60 داریم؛ ولی وقتی به کنگره 60 می‌آییم، راجع به نقاط مشترک حرف می‌زنیم؛ ما راجع به مسائل سیاسی حرف نمی‌زنیم. حتی اگر دیده بانها بخواهند بر مبنای مسائل سیاسی‌شان کار کنند، یک روز هم دوام نمی‌آورند؛ چون ممکن است عقاید مختلفی داشته باشند؛ بنابراین باید به این قضیه خیلی توجه کنیم که با شاگردانمان در این خصوص صحبت نکنیم.
ما با اعضای کنگره 60 به‌هیچ‌عنوان روابط مالی و کاری برقرار نمی‌کنیم؛ در غیر این صورت از مسیرمان خارج می‌شویم. یک سری کارها برای یک انجیو مشروع است و یک سری کارها نامشروع است. اگر ما بخواهیم برویم آهن بخریم و بفروشیم، این نامشروع است؛ همین کارها را خیلی از سازمان‌های بزرگ کشور انجام دادند که اشتباه بود. ما یک انجیو هستیم و کار ما این نیست که برنج بفروشیم. بگوییم که چون ما می‌خواهیم برای معتادین پول دربیاوریم می‌رویم خریدوفروش برنج یا آهن می‌کنیم یا از خارج فلان چیز را وارد می‌کنیم. بعد از شش هفت ماه می‌بینیم که آقای حکیمی دارد آهن معامله می‌کند یا آقای سلامی برنج معامله می‌کند یا دژاکام دارد نفت می‌خرد و می‌فروشد! اصلاً کو معتاد؟! این وسط معتاد گم می‌شود. بنابراین، به این دلیل نامشروع است و به این دلیل است که نباید روابط شغلی با شاگردان برقرار کنید. بگویید که گناه دارد این فرد شوهر ندارد یا شوهرش مشکل دارد، چهارتا لباس‌زیر از او بخریم. این کار خیانت است و فضای کنگره را خراب می‌کند. ما اینجا فقط روی درمان اعتیاد کار می‌کنیم؛ مثل یک استخوان پای‌شکسته در بیمارستان، فقط روی پای او کار می‌کنند. حالا بیمارستان می‌گوید که فرش زیر پایت را بفروش و بده به من؛ ولی ما در اینجا سرویس رایگان می‌دهیم.
شاگردان خود را خبرچین نکنید؛ (من نبودم چکار کردند؟ من نبودم چه گفتند؟) اصلاً این کار را نکنید. من می‌توانستم در کنگره خبرچین درست کنم؛ هیچ‌کس نمی‌تواند پیش من از فرد دیگری غیبت کند؛ چون اگر کسی غیبت کرد، فوری آن فرد را صدا زدم و گفتم جلوی خودش بگو! چون من نخواستم در کنگره خبرچین درست کنم، فضای کنگره خبرچین ندارد.
همه شما باید کاملاً از نشریات استفاده کنید و شاگردانتان را تشویق کنید تا استفاده کنند. الآن اگر یک املت تخم‌مرغ بخورید هشت هزار تومان است، یک بسته سیگار هشت یا ده هزار تومان است؛ سی‌دی‌ها دانه‌ای 1500 تومان است؛ چهار عدد سی در ماه می‌شود شش هزار تومان. یک سی دی خام در بعضی از مغازه‌ها دو هزار تومان است؛ کل آموزش‌ها می‌شود ماهی شش هزار تومان که از پول یک املت هم کمتر است. باید از کتاب‌ها، متون و سی‌دی‌ها کاملاً استفاده کنید.
حتماً باید به نوشتن سی‌دی‌ها تأکید کنید. اگر فردی بی‌سواد بود، حق پذیرش ندارید. اگر فردی بی‌سواد بود بیاید پیش من تا از او یک تعهد بگیرم که در طی سه چهار ماه خواندن و نوشتن را یاد بگیرد؛ چون به‌این‌ترتیب هم سواد یاد می‌گیرد و هم به کارهایش می‌رسد.
شما در هنگام پیمان همه را شاهد می‌گیرید؛ از قسم خوردن بدتر است. برای هر کاری دو شاهد لازم است؛ ولی اینجا شما هشتاد نود شاهد هستید و خداوند هم شاهد است؛ پس سعی کنید بر پیمانتان استوار باشید.
رهجوها نزد شما امانت‌اند. هیچ‌کدام از ما مالک رهجوها نیستیم؛ باید در نظر بگیریم که آن‌ها مال کنگره هستند. 
به رهجوهای دیگر راهنمایان برنامه ندهید و کاری نداشته باشید. اگر رهجوی یک استاد دیگر با شما حرف زد بگویید که راهنمای شما چه کسی است، برو از راهنمایت بپرس. اگر پیش شما هم‌سفران چیزی گفت، بگویید که مگر راهنما نداری، برو از راهنمایت بپرس. اگر می‌خواهید که دیگران به شاگردان شما برنامه ندهند، شما هم به هیچ‌کس برنامه ندهید.
بین شاگردانتان sms بازی را مد نکنید. برای شما جوک بفرستند و شما به آن‌ها بخندید. اگر رهجو یک جوک برای شما بفرستد و شما به او بخندید تا آخر هر چه بگویید، می‌گویند شوخی است. یک سخنور زمانی که می‌خواهد سخنرانی کند، اگر صحبتش را با یک جوک شروع کند تا آخر قضیه هر چه که جدی بگوید، هیچ‌کس باور نمی‌کند؛ پس بساط جوک را جمع کنید.
شاگردان را طوری تربیت کنید که به کنگره 60 کمک کنند و خودشان را طلبکار کنگره ندانند. کنگره باید توسط خود اعضا اداره شود. کنگره نه از دولت پول می‌گیرد و نه از خارج؛ شما باید به شاگردان آموزش بدهید که به کنگره کمک کنند. الآن اگر ما ساختمان خریدیم به این دلیل است که راهنماها به شاگردان آموزش دادند و آن‌ها پول دادند. این ساختمان هم مال کنگره است؛ بنابراین، باید یاد بدهید که ازنظر مالی قوی و مستحکم باشند.
حتماً سفر اولی‌ها را به‌طرف ورزش سوق بدهید؛ هم خودتان ورزش کنید و هم آن‌ها را سوق بدهید.
در لژیون باید از منابع کنگره 60 استفاده کنید؛ نمی‌توانید در لژیون مسائل دیگر را آموزش بدهید.
حتماً به ایجنت، مرزبان و اسیستانت احترام بگذارید تا به شما احترام بگذارند.
ما در مسائل خانوادگی دخالت نمی‌کنیم.
مرزبان و ایجنت با هماهنگی دیده بان های تهران و شهرستان‌ها می‌توانند لژیون را جمع کنند. در قسمت آقایان، تمام شهرستان‌ها دست آقای حکیمی است و تهران دست آقای سلامی است. ایجنت با مرزبان‌ها می‌توانند با کمک سرگروه، لژیون‌ها را جمع کنند یا ببندند یا هر تصمیمی راجع به آن‌ها بگیرند. در قسمت خانواده هم همین‌طور است؛ خانم آنی و خانم کماندار هر دو دیده بان های این قسمت هستند؛ خانم آنی دیده بان خانواده و خانم کماندار دیده بان مرزبان‌هاست. خانم آنی می‌تواند لژیون‌ها را ببندد یا هر کاری بکند. مرزبان‌های هر شعبه هم با ایجنتشان که خانم کماندار است می‌توانند لژیون را جمع کنند یا ببندند.
این‌ها نکات لازم و ضروری بود که به شما گفتم. برای شما روزهای خوبی را آرزو می‌کنم. ما باید خدا را شکر کنیم که در کنگره هستیم؛ چون مردم امروز تنها هستند؛ اما ما دیگر تنها نیستیم و باهمیم و یک خانواده بزرگیم و واقعاً وقتی همدیگر را نمی‌بینیم، دل‌تنگ همدیگر می‌شویم؛ از خوشحالی همدیگر خوشحال می‌شویم و این نعمت بزرگی است. شاید ما اعضای خانواده یا فامیل خود را سال تا سال نبینیم، اما در کنگره همدیگر را زیاد می‌بینیم و اگر نبینیم دل‌تنگ همدیگر می‌شویم. چشم بر هم بگذاریم، این چند سال خواهد گذشت؛ چون در کنگره زمان سریع می‌گذرد.
امیدوارم که همه شما موفق باشید و برای همه شما سربلندی و بهروزی را از خداوند بزرگ آرزو می‌کنم.
متشکرم

 

نگارنده همسفر اکرم
کنگره 60

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .