ششمین جلسه از دور یازدهم لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی دکتر مسعود و دبیری آقای مجید با دستور جلسه « هفته همسفر» و «سی دی معنویت» روز جمعه مورخ ۹۶/۹/24 رأس ساعت ۸ صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
هفته، هفتهی همسفر است و مفهوم عمیقی در این کلمه وجود دارد. همانطور که جناب مهندس در سی دی فرمودند؛ همهی ما مسافر هستیم، مسافری از ازل تا ابد، مسافری از تولد تا مرگ. در مراحل زندگی نیز مسافر هستیم؛ مثلاً از سلامت به بیماری یا اعتیاد یا از بیماری بهسلامت. بههرحال همه بهنوعی مسافر و درعینحال همسفر هستیم، چون ما انسان هستیم. حیوانات بنا به غریزه خود تا مدتی از بچههای خود نگهداری میکنند ولی در انسان روابط عاطفی عجیبی است که باعث میشود، ما تا پایان عمر و بعضی وقتها تا آنطرف عمر خاکی نیز این وابستگیها را به هم دیگر داشته باشیم و همسفر هم محسوب شویم. پس ما همه هم مسافریم و هم همسفر، مسافر برای زندگی خودمان و همسفر برای زندگی دیگران. مسافر و همسفر بودن به احساسی که ما نسبت به هم داریم، ارتباط دارد. طبیعتاً ما نسبت به کسی که دوستش داریم یا نسبت به کسی که وابستگی داریم، همبستگی بیشتری داریم و این میزان وابستگیهای انسانی و احساسی ما است که درجه یا گرِیل اخلاقی و انسانی ما را تعیین میکند.
اگر بحث نفس را در نظر بگیریم، آیا ما در نفس لوامه هستیم یا اماره هستیم و یا مطمئنه هستیم؟ این در مورد روابط ما با دیگران نیز صدق میکند، اگر من مانند دوران مسافر بودنم باشم و اهمیتی به خوشی و ناخوشی، راحتی و ناراحتی اطرافیانم ندهم و فقط به دنبال کار خودم باشم، من در مرحلهی نفس اماره هستم و فقط میخواهم، خوش باشم ولی اگر بهجایی برسم که احساس کنم کار بدی انجام میدهم و به قیمت خوش خودم، خوشی دیگران را از بین میبرم و تصمیم بگیرم که از این راه برگردم، من به مرحله نفس لوامه رسیدم و سرزنشگر کارهای بد خودم هستم. میدانیم که ما سه سفر داریم و مرحلهی آخر سفر، از رسیدن به خود تا رسیدن به قدرت مطلق یا خداوند است که در این مرحله وارد نفس مطمئنه میشویم.
اما بحث همسفر، در کنگره من بارها این حرف را زدم، شاید خیلی از افراد خندیدند و باورشان نشده است ولی من روی جوایز و مدارج عالی خیلی حساس هستم و برایم خیلی جالب است؛ مثلاً وقتی میگویند: جایزه نوبل، شاید من تنها کسی در ایران هستم که با ولع نگاه میکنم که این نوبل در فلان رشته، به چه کسی و به خاطر چه چیزی داده میشود. دو سال پیش نوبل پزشکی به بهداری ارتش امریکا و کشور تایلند داده شد، به خاطر اینکه واکسنی درست کردند و ادعا کردند که این واکسن میتواند ایدز را کنترل کند ولی بعد از دو سال فهمیدند که این واکسن فقط تا سی در صد میتواند، مفید باشد ولی جایزه نوبل را گرفت. در کشور ما و در این جامعه بشری مثلاینکه چشمها روی برخی مشکلاتی بستهشده است؛ مثلاً وقتی شما میگویید: اعتیاد. در کشور ما ایران به روایتی سه میلیون نفر که با پدر و مادر و همسر، حدود پانزده میلیون نفر درگیر اعتیاد هستند. در دنیا به روایت UNODS در سال 2009 حدود سیصد میلیون نفر معتاد داریم و کسی که وارد این حوزه شود و سالهای سال فکر کند و روشی را ابداع کند که درمان کند نه ترک بدهد، انگارنهانگار که اتفاقی افتاده است.
در این پروسه درمان، یکی از اثرگذارترین آیتمهای درمانی در این پکیج درمانی همسفر است. برای اینکه اگر همسفر، همسفر خوبی نباشد یا اصلاً نخواهد کنار مسافر باشد، هیچ مسافری به رهایی نمیرسد، ممکن است ترک کند ولی دوباره عود خواهد کرد. آقای مهندس بارها فرمودند که ما همهی گروهها را دوست داریم. من در نمایشگاهی که سه روز در اسلامشهر گذاشتم، همهی گروهها را دعوت کرده بودم؛ NA، متادون، کمپ و کنگره 60، برای اینکه همهی اینها هستند و ما نمیتوانیم منکر آنها شویم ا ما چرا احتمال عود به اعتیاد در آنها زیاد است؟ برای اینکه همسفر ندارند. برای اینکه شخص به کمپ میرود و یک ماه دو ماه زجر میکشد، بعد بیرون میآید و مشکلاتی مثل انزال زودرس، اسهال، تغییر ساعت خوابوبیداری و خلقوخو در او به وجود آمده و خانواده از این تغییرات خبر ندارد و در مقابل این تغییرات عکسالعمل بد نشان میدهد.
این است که در کنگره بحثی به نام همسفر است اما این همسفر چهکاری باید انجام بدهد؟ این همسفر باید در لحظات و روزهای اول تسلیم محض باشد و قبول کند که هیچچیز نمیداند، اگر دکترا، موقعیت علمی، اجتماعی و ورزشی من میتوانست کمک کند که اصلاً نباید بچه من معتاد میشد ولی عملاً در این سه میلیون معتاد که در ایران داریم، میبینیم که خیلی از آنها دارای خانواده سطح بالایی هستند ولی معتاد شدند. پس این نشان میدهد که مدارج علمی یا اینکه من حافظ و مولانا را حفظ باشم یا فلان مقام را داشته باشم، نمیتواند نقش بزرگی در درمان عزیزم داشته باشد، این است که باید همسفر همهی داشتههای خود را کنار بگذارد و تسلیم شود.
من روزهای اولی که به کنگره آمدم، چون به خاطر کار تحقیقاتی آمده بودم، خیلی مغرور بودم ولی یواشیواش متوجه شدم که باید یا د گرفت، چون ما در این زمینه چیزی بلد نیستیم. به قول آقای مهندس وقتی بخواهیم زبانی را یاد بگریم، باید سه سال کلاس برویم اما وقتی بحث اعتیاد میشود، همه ادعا داریم و خود را درمانگر اعتیاد میدانیم. من مشکل بسیار بزرگی ازنظر خانوادگی داشتم ولی هر کاری انجام میدادم بدتر میشد. من نقش همسفر را داشتم و خواستم فرزند را از آن وضعیت نجات بدهم، البته مشکل فرزندم اعتیاد نبود؛ بلکه مسئله عاطفی دیگری بود. وقتی مشکل خود را با جناب مهندس در میان گذاشتم، ایشان گفتند: "هیچ کاری انجام نده". گفتم آقای مهندس فرزندم از بین میرود، آقای مهندس گفت: اگر قرار است از بین برود، میرود ولی تو هیچ کاری نکن و بسپار به خدا ببین چه میشود که چهار هفته طول نکشید و مشکل من حل شد. پس ما باید بدانیم بهعنوان همسفر بهتر است که تمام داشتههای خود را کنار بگذاریم و بگوییم:"من هیچچیز از اعتیاد نمیدانم، به من یاد بدهید". به همین دلیل همسفران نقش بسیار بزرگی در درمان اعتیاد مسافرشان دارند، خیلی از همسفران شاید مسافرشان به کنگره نیامده باشند ولی به خاطر حال خوش خودشان در کلاسهای کنگره شرکت میکنند.
اما سی دی معنویت، در این سی دی فقط یکچیزی را میخواهد به ما یاد بدهد که معنویت خیلی زیباست و بشر امروزی بهشدت به آن نیاز دارد ولی چه معنویتی؟ متأسفانه اسم خرافات را معنویت میگذاریم، درصورتیکه معنویت واقعی ارتباط درونی است که انسان با خالق خود و هستی دارد.
سپس جلسه به مشارکت گذاشته شد.
آقای اردشیر
وقتی به کلمه همسفر نگاه میکنیم، باید ببینیم همسفر چه نقشی در درمان اعتیاد مسافرش دارد؟ وقتی خانواده در مورد یکی از اعضای خانواده که معتاد شده صحبت میکند با یک گارد خاصی صحبت میکند و نمیخواهد بگوید که یکی از اعضای خانواده من معتاد است. همیشه یک بلاکی (block) بین خود و جامعه ایجاد میکند اما کنگره 60 برای اینکه این مسئله و بلاک را از بین ببرد، اولین مفهومی که وارد کرده، مفهوم همسفر است؛ یعنی یکی از اعضای خانواده را وارد درمان کرده تا انکارهایی که از طریق همسفر صورت میگیرد، از بین برود. وقتی یک همسفر وارد درمان میشود و مشارکت میکند، ما باید اینگونه برداشت کنیم که این فرد آمده تا ببیند اعتیاد چیست و نحوه برخورد با آن فرد معتاد چگونه است. چون قبل از آن هرکسی بنا بر تصورات و تجربیاتی که از قبل داشته با بیمار برخورد میکرد اما وقتی همسفر را بهعنوان کمک درمان حساب میکنیم که به مسافر کمک میکند، آن موقع درمان اعتیاد وارونه میشود، از یک مسئله شخصی و سِکرت (secret) به یک مسئله جمعی و اجتماعی تبدیل میشود. وقتی یک مسئله از سِکرت بودن دربیاید، مسئلهای است که قابل تبیین است و خانواده دیگر در مقابل آن گارد ندارد، چون خانواده فهمیده است که بیماری اعتیاد چی هست، بهراحتی با مسئله اعتیاد برخورد میکند و درمان اتفاق میافتد.
خانم دکتر فرشته
زندگی یک سفر است و قطعاً همهی ما مسافران این قطار زندگی هستیم و بهعنوان یک مسافر بهصورت انفرادی مسئولیت ارتقای زندگی به بهترین نحو راداریم تا به تکامل برسیم ولی چون انسان یک موجود اجتماعی است، موضوع مهمتر همسفرانی است که انسان را همراهی میکنند و ما بدون آنها نمیتوانیم بهجایی برسیم.
در مقوله اعتیاد نقش همسفر خیلی مهم است و کمک همسفر میتواند مسافر را به رهایی کامل برساند. در مسائل منفی هم وقتی یک نفر شکست میخورد، درست است که هرکسی مسئولیت کار خودش را دارد ولی همسفران و کسانی که در کنار او بودند در شکست او نقش داشتند. ما باید بهعنوان یک همسفر خوب کمک کنیم تا همهی انسانها به تعالی برسند.
خانم دکتر زهره
در ابتدا تولد بیستسالگی جناب مهندس دژاکام را تبریک میگویم، همچنین هفته همسفر را به همهی همسفران بهخصوص افرادی که تجربه همسفر بودن را داشتند، تبریک میگویم. همسفر بودن در کنگره منسوب به دو بال پرواز شده است، اگر یک بال باشد با یک بال نمیشود، پرواز کرد.
در کنگره بحث خانواده بسیار حائز اهمیت است، در سی دی جناب مهندس فرمودند که برای ما بنیان و کانون خانواده خیلی اهمیت دارد، اگر یک خانواده از هم بپاشد، ما آنها را به کنگره را ه نمیدهیم حتی اگر فرد راهنما باشد، سه ماه لژیون او را تعطیل میکنیم تا دلیل جدایی آنها بررسی شود؛ یعنی موضوع، اهمیت وجود خانواده است. در خانواده، همسفر شاهد تخریبهای مسافرش بوده و تخریبهای زیادی در او به وجود آمده است و مشکلات او در خانه ماندن حل نمیشد، پس تصمیم گرفتند که همسفران هم باید در کلاسها شرکت کنند. شاید جسم یک همسفر سالم باشد ولی روان و جهانبینی همسفر تخریبشده است، وقتی مسافری به رهایی میرسد؛ جسم، روان و جهانبینی او به حد نرمال میرسد ولی اگر همسفر آموزش نگیرد با مسافر اختلاف سطح پیدا میکند، به همین دلیل همسفر باید در لژیون شرکت کند و آموزش بگیرد تا رفتار او تغییر کند، تغییر رفتار در همسفر باعث میشود، زندگی بهتری داشته باشند.
دکتر مجید
همسفران نقش بسیار مؤثری داشتند و اگر بخواهیم بیست سال پیش را بررسی کنیم؛ همسفران افرادی بودند بهعنوان همراه که با یک سری مصرفکننده به کنگره میآمدند و در کوچه میایستادند ولی با این ذهنیت که جناب مهندس هیچوقت در برابر مشکلات کم نیاوردند و از هر مشکلی راهی برای پیروزی و موفقیت ساختند، درهرصورت درود میفرستیم به مهندس و ایدههای زیبایشان که از افرادی که بهعنوان همراه در کوچه تجمع میکردند، افراد همراه با مسافر را ساختند. اگر خود ما بهعنوان افرادی که دستی در درمان داریم، همراهانی که به مطب ما میآمدند و پدر و مادر و همسفر مصرفکنندگان بودند، اگر حال عمومی و اطلاعات آنها را با همسفران مقایسه کنیم، از روز ورود تا روزی که ما درمان میکردیم، افرادی بودند که بهصورت احساسی بسیار دخالت میکردند و بهعنوان یک مسئله از بالا به پایین به مصرفکننده نگاه میکردند و ناخودآگاه بااحساسی عمل کردن و نداشتن اطلاعات از درمان و عجله داشتن، درمانگر را تحتفشار میگذاشتند و باعث میشدند فرآیند درمان به هم بخورد. چون آنها فکر میکردند درمان یعنی داشتن تست منفی و مصرف نکردن فرد مصرفکننده.
در کنگره با این مسئله مواجه شدیم که افراد همسفر که نسبت نزدیکی با فرد مصرفکننده دارند، وقتی مسافر از آنها دعوت میکند که به کنگره بیایند و دررسیدن به درمان به او کمک کنند، باعث میشود که همسفران ناخودآگاه در مرتبه یقین قرار بگیرند. ما در کنگره 60 آموزش دیدیم که مراتب دانایی علمالیقین، عینالیقین و حق الیقین میباشد. در افراد همسفر این علم انتقال داده میشود که درمان به چه شکلی است و چه تغییراتی در جسم و روان و جهانبینی مسافر انجام میشود و دررفت و آمدهای هفتهای یکبار، دو باری که به شعبات و لژیونها میروند، افرادی که حال بهتری دارند و رها شدند را میبینند و از آن وسواس فکری و عجلهای که ناخودآگاه میگویند: چرا فرد باید 10، 11 ماه وقت بگذارد، درصورتیکه درجاهای دیگر در یک ماه یا چهل روز درمان میکنند؟ مطلع میشوند و بعد میبیند افرادی که در سفر دوم هستند، چقدر افراد مؤثر و مفیدی برای خود و جامعه هستند. من در لژیونهای مختلف میدیدم، افرادی که همسفر نداشتند، دوره سفر آنها طولانی میشد، گریز میزدند، جلسات را منظم نمیآمدند، در جمع مشارکت نمیکردند و به سیدیها اهمیت نمیدادند.
دکتر صمد
زمانی بود که معتاد خودش را مجرم میدانست و خانواده و جامعه او را نمیپذیرفت ولی جلسات و لژیونها در کلینیکهای مختلف این مجرمیت را ضعیف میکند و آنها بیماری را میپذیرند، وقتی صحبت از بیماری باشد، شخص معتاد خودش را معرفی میکند.
همهی ما میدانیم که اعتیاد به پایگاههای خانوادگی، اجتماعی و شغلی آسیب میزند، جناب مهندس این پردهها را کنار زده و فرد بهراحتی به کنگره میآید و میگوید: بیماری اعتیاد دارد و خودش را معرفی میکند. برای آسیبهایی که دریک مصرفکننده ایجادشده، باید تغییر پیش بیاید، برای تغییر باید پایگاههای خانوادگی، اجتماعی و شغلی درست شود.
همهی ما میدانیم که یکی از فاکتورهای اعتیاد بیکاری و حس حقارت است و هیچ جا نمیپذیرد که فرد معتادی را استخدام کند، هیچ خانوادهای هم نمیپذیرد که بگوید؛ بچه من معتاد است. اینکه اعتیاد یک بیماری است و قابلدرمان است، دریچهای به روی دنیا شده است، فقط باید به فرد معتاد اعتماد کرد و به او اطمینان داد تا او ذرهذره تغییر کند.
دکتر مهدی
وقتی در مورد هفته همسفر صحبت میشود، یاد این مطلب میافتم که همهی ما در مسیر درس خود مشاورهایی داشتیم که این مشاورها میتوانستند به ما کمک کنند و یا ما را به بیراهه ببرند، همسفر هم همینطوراست. همسفران باید سه نکته را رعایت کنند و در کمک به مسافر لحاظ کنند. همانطور که جناب مهندس در سی دی فرمودند؛ یک همسفر باید روح بلندی داشته باشد تا به مسافر خود کمک کند.
یکی از چیزی که باید یک همسفر داشته باشد و بهخوبی در اصول کنگره 60 به آن اشارهشده است؛ عدم نصیحت کردن است و نکته مهم اینکه خیلی از همسفران هستند که در این راه و سفر راهنماییهایی را میکنند که نهتنها مسافر را به سرمنزل مقصود نمیرساند؛ بلکه او را از راه مستقیم خارج کرده و مسافر به بیراهه میرود.
یکی از مهمترین چیزهای که همسفر باید رعایت کند، این است که اگر نمیتواند به مسافر کمک کند، تنها کاری که میتواند بکند و خیلی باارزش است، این است که گوش بدهد. درروان شناسی هم داریم که وقتی بیماری نزد روانشناس یا پزشک میآید، پزشک تنها با گوش کردن به صحبتهای بیمار یا مسافر میتواند کمک به سزایی به او بکند.
دکتر روحالله
هفته همسفر را به مجموعه کنگره و جناب مهندس تبریک میگویم. همسفر یک نیروی محرکه برای مسافر محسوب میشود، نیرویی که میتواند انگیزه خوبی در مسافر ایجاد کند. همسفر با کلام و دانشی که دارد، میتواند مشوق خوبی باشد و هدایتکننده فرد در مسیر باشد. چیزی که از خود مسافر مهمتر است و اتفاقی که در این مسیر میافتد، ویژگیهای یک همسفر است. یک همسفر بایستی روح بلندی و دانش کافی در این خصوص داشته باشد و به این نکته دقت کند که فردی که میخواهد مواد را کنار بگذارد و بهعنوان مسافر تلقی شود، فرد تنهایی است. اگر افرادی کنار او بودند، شرایط او را میپذیرفتند و او را درک میکردند، احساس تنهایی نمی کرد اما این تنهایی وجود دارد و یک همسفر بهعنوان یک دوست و یار در کنار این فرد است تا تنهایی او را پر کند، او را درک کند و در این مسیر او را هدایت کند. لذا دانش و همدلی همسفر برای اینکه مسافر به مقصد نهایی برسد، خیلی کمککننده است.
خانم دکتر آتوسا
در کنگره 60 جناب مهندس برای مشکلاتی که در طی زمان به وجود میآمد، تدابیری داشتند. مقوله همسفر که در کنگره بهعنوان یک آیتم جدا تلقی میشود؛ یعنی بیمار را بهعنوان یک مسافر در نظر میگیرد و خانواده و کسانی که در درمان مسافر میتوانند مؤثر باشند، جداگانه بهعنوان همسفر در نظر میگیرد. در آموزشهایی که در درمان اعتیاد برای ما وجود داشت، این مسئله به این محکمی در نظر گرفته نشده بود. در کنار درمان همیشه گفته میشد که مشاور، خانواده و گروهدرمانی برای خانواده لازم است ولی اینکه کنگره 60 جداگانه همسفر را در نظر میگیرد و جایگاه او را مهم میداند، خیلی ارزشمنداست.
ما در طب اعتیاد میدانیم که هر بیماری که مصرفکننده مخدر است؛ خانواده پاتولوژیکی دارند. وقتی خانوادهها به مراکز مراجعه میکنند و ما با روانشناس صحبت میکنیم، گفته میشود که خانواده بیمار هم شدیداً بیمار است، نیاز به مشاور دارد و باید درمان شود، چون در کار ما دخالت میکند و میخواهد ما را تبدیل به جاسوس بکند.
در کنگره آموزشهایی که برای همسفران وجود دارد، به حال و وضعیت همسفر توجه شده است ونشان دهنده این است که همسفر نیاز به یک سری آموزشها و نیاز بهجایی که راهنمایی شود و راهنمایی داشته باشد که در این مسیر او را راهنمایی و کمک کند، دارد. وقتی همسفر احساس بهتری دارد و به حال خوبی که ما میخواهیم میرسد، میتواند در درمان مسافرش مؤثر باشد.
در انتها این هفته را به همهی همسفران دلسوز در کنگره 60 تبریک میگویم.
خانم دکتر اعظم
مطلبی که در بحث روانشناسی وجود دارد؛ این است که وقتی بیماری در بخش اعصاب و روان بستری میشود و نیاز به مراقبتهای خاصی دارد، اولین قانون آنها این است که هیچکدام از افراد آن خانواده حق مراقبت از بیمار را ندارند. من فکرمی کردم، بهترین فرد برای مراقبت، یکی از اعضای خانواده است ولی دلایلی که برای این کار آوردند، به نظر من منطقی و درست بود، چون فردی که در کنار بیمار قرارگرفته، ازنظر روحی و روانی بسیار آسیبدیده و مسلماً نهتنها کمکی نخواهد بود؛ بلکه برای فرد بیمار تنش جدیدی میشود.
بنابراین اعضای خانواده از جهت بیماریهای سایکوتولوژی و بحث اعتیاد ممکن است، بهجای اینکه عنصر سازنده و مفیدی باشند، عنصر تخریبی باشند. تا زمانی که لایف استیل (life style) بیمار عوض نشود و همان عناصر قبلی در روابط شغلی، خانوادگی، اجتماعی و تحصیلی کنار هم قرارگرفته باشند، چه طور میتوان توقع داشت، حال چنین فردی خوب شود و در کنار آن عوامل همچنان به قوهی خودش باقی باشد.
درواقع اینکه افراد کنار فرد بیمار آموزش ببیند و خوب شوند، مسئله خیلی جدی است. وارد شدن در بحث آموزش برای کلینیکها یک چالش است ولی در کنگره فرد وقتی وارد فضای گروهی میشود، بدون اینکه مسائل به او گوش زد شود، خیلی آهسته او را وارد سیستم میکنند، انگار فرد وقتی وارد این رودخانه شد، متوجه میشود که باید با این مسیر حرکت کند. من نیز روز همسفر را به همهی دوستان تبریک میگویم.
جناب مهندس
همسفر میتواند هم مخرب و هم خوب باشد؛ افرادی داشتیم که اصلاً همسفر نداشتند ولی کاملاً به درمان رسیدند، برگشت نکردند و خیلی مستحکم بودند. افرادی داشتیم که همسفر داشتند و همسفران همهچیز را ویران کردند. البته همهی شما میتوانستید، خیلی خوب مشارکت کنید و مشکلات زیادی راجع به همسفرانی که همراه مسافر یا مصرفکننده به کلینیک میآیند و انتظارات زیادی دارند و دلشان میخواهد شما یکهفتهای حال مصرف کنند را خوب کنید، داروی خوبی به او بدهید یا معجزه بکنید، صحبت کنید.
ما مشکلات زیادی روی این کِیس داریم، من یاد این لطیفه میافتم و همیشه آن را تعریف میکنم، میگویند: در قدیم فردی داشت چراغنفتی را نفت میکرد، نفت روی او میریزد و آتش میگیرد، اعضای خانواده میآیند که آتش را خاموش کنند، کل بدن فرد میسوزد، او را به قسمت سوانح پزشکی میبرند تا او را درمان کنند. اطباء میپرسند: شما چه کارکردید؟ میگویند: چطور. اطبا میگویند: این فرد نودوپنج در صد کوفتگی دارد و فقط پنجدر صد سوختگی دارد. میگویند: چون آنجا چیزی نبود با بیل او را خاموش کردیم. اکثر همسفران و اعضای خانواده وقتی یک فرد مصرفکننده است و کمترین آسیب مصرفکننده این است که در یک ساعت خاص در روز باید موادی را مصرف کند، اصل مشکل همین است، مثل یک فرد مریض باید دارویی را مصرف کند که تبدیل به فاجعهی بسیار وحشتناک میشود. یک تابویی (taboo) درست کردیم که از این تابو وحشت میکنند، چون وقتی یک پدر میفهمد که داماد معتاد است و تریاک میکشد، اولازهمه طلاق دخترش را میخواهد.
هر چه در کنگره پیش آمد، اکثراً برحسب اتفاق و تصادف پیشآمده است. ما در میدان انقلاب، کوچه مهدی زاده، تازه کنگره 60 را راه انداخته بودیم، مصرفکنندهها میآمدند و یک سری خانواده هم با آنها میآمدند، ما آنها را داخل راه نمیدادیم، میدیدیم آنها جلوی درب تجمع میکنند، از آنها میخواستیم که در کوچه تجمع نکنند ولی حریف آنها نمیشدیم. دیدیم بیرون مشکل درست میشود، برای همسفران اتاقی را آماده کردیم و همسفران در آن اتاق نشستند، بعد دیدیم مشکل دیگری درست کردند و باهم دعوا و بحثوجدل میکنند. گفتیم: یک نفر را بالای سر آنها بگذاریم تا مبصر آنها باشد و آنها را ساکت کند. بعد گفتیم: چرا این کار را بکنیم، بهجای مبصر، برای این افراد جلسه تشکیل بدهیم و بعد برای افرادی که آنجا بودند جلسه تشکیل دادیم و گفتیم هرچه که به مسافران آموزش میدهیم، دقیقاً همان را به همسفران هم آموزش بدهیم.
الآن در کنگره 60 کسی که کمک راهنمای مسافر یا کمک راهنمای همسفر میشود، تمام متون آموزشی آنها یکی است؛ یعنی یک همسفر دقیقاً میداند که تیپیر کردن چی هست؟ جایگزینی چگونه است؟ چه موادی را باید بدهد؟ چه موادی را باید بگیرد؟ ما همان آموزشی که به مسافر میدهیم همان آموزش را دقیقاً به همسفر میدهیم. امتحانهایی که میدهند، همان متونی که یک راهنمای مسافر باید بگذراند، همسفر هم دقیقاً باید آن را بگذراند؛ بنابراین ما با یک نقطهای رسیدیم و دیدیم که چقدر خوب شد، چقدر ما راحت شدیم. راهنمای همسفر تمام مواد را میشناسد، تمام اطلاعات را دارد ولی اجازه تجویز بههیچعنوان ندارد؛ یعنی یک راهنمای همسفر همهچیز را میداند ولی بههیچعنوان نمیتواند در کار مسافر دخالت کند. بهاینترتیب گروه همسفران شکل گرفتند و ما دیدیم که الحق اینها شدند یک بال پرواز.
الآن هر کاری مسافران انجام میدهند، همسفران هم انجام میدهند، همسفران تیم والیبال دارند، تیم بسکتبال هم میخواهیم، برای آنها بگذاریم، تنیس روی میزی دارند، بدمینتون هم دارند. این نکته را بدانید که فقط تنها این نیست که گروه خانواده و اعضای خانواده آموزش ببینید، این در سیستم دیگر قابلاجرا نیست، چون در سیستم کنگره 60 مصرفکننده موادش یکمرتبه قطع نمیشود، اگر موادش یکمرتبه قطع شود، آن شخص در حال تعادل نیست و نمیتواند با خانه سازگار باشد ولی چون در سیستم کنگره 60 مواد به شخص داده میشود و این مواد آرامآرام کاهش پیدا میکند؛ بنابراین شخص همیشه روی تعادل است. رمز موفقیت این است که شخص در تعادل است و مواد مصرف میکند، چون آخرین چیزی که از فرد قطع میشود، موادش است، در تمام سیستمها اول مواد قطع میشود.
بههرحال این روز را به همهی شما تبریک میگویم، با این کار ما توانستیم چند تا نشان بزنیم، همخانوادهها شاد میشوند؛ روز جمعه که میشود، هم خودمصرف کننده به پارک میآید، هم همسرش میآید، هم دخترش میآید، هم پسرش میآید. آنها هم مسابقه میدهند، هم ورزش میکنند و روز خوبی را میگذرانند. در روز همسفر باید مسافر به اعضای خانواده کادو بدهد، کادو هم باید پول یا گردن بند طلا یا دستبند طلا باشد؛ یعنی باید حتماً این کادو را بدهد، این کادو بهعنوان قدرشناسی است، چون یک مصرفکننده یاد نگرفته که باید از پدر و مادر و همسرش تشکر کند، در این هفته تمام اعضا باید کادو بدهند.
این هفته در کنگره 60 تمام مصرفکنندهها وظیفهدارند که به اعضای خانوادهشان کادو بدهند، شما هم میتوانید به همدیگر کادو بدهید. پزشکان و مددکارانی که در کلینیکها کار میکنند، مسافران باید به آنها هم کادو بدهند، چون همسفر محسوب میشوند.
در ادامه جناب مهندس فرمودند:
امروز در خدمت آقای دکتر چَلَک هستیم، آقای چَلَک از اساتید برجسته دانشگاه هستند. قبلاً عنوانهای مختلفی داشتند؛ در بهزیستی کل کشور مقام داشتند، رئیس سازمانهای غیردولتی ستاد بودند، امروز هم رئیس انجمن مددکاران اجتماعی کل کشور هستند. میهمانانی داشتند که امروز در این جلسه شرکت کردند و باعث افتخار ما است. ما خیلی خوشحال هستیم که شمارا میبینیم و خیرمقدم به شما میگوییم و از آقای دکتر چلک میخواهیم که میهمانان خود را معرفی کنند.
دکتر چَلَک
خیلی خوشحالیم که امروز در خدمت شما هستیم، دوستانی که در خدمت آنها هستیم؛ آقای دکتر ادوارد کروک (Edward crook) از دانشگاه بریتیش کلمبیای کانادا که تئوریسین میانجیگری در حوزه خانواده در دنیا است و ما افتخار داریم که یک ماه در ایران در خدمت ایشان باشیم و از دانش و تجارب ایشان استفاده کنیم. آقای دکتر روری تروئل دبیر کل فدراسیون جهانی مددکاران اجتماعی است که برای اولین کنگره بینالمللی 60 سال مددکاری اجتماعی در ایران خدمت ایشان هستیم؛ البته سیوچهار میهمان دیگر از بیست کشور دیگر نیز داریم که اینجا اضافه میشوند.
آقای دکتر، آقا بخشی کنگره 60 را بهخوبی برای آقای ادوارد کروک از قبل معرفی کرده بود. اینجا هم که آمد ما به گوشهای ازآنچه شما انجام میدهید، اشاره کردیم. اگر شما اجازه بدهید آقای علمایی که مسئول امور بینالملل ما است گزارشی ازاینجا بگیرد میهمانان آن را با خود ببرند. آقای دکتر تروئل اعلام کردند که این گزارش را بهعنوان یک الگو برای حداقل 154 کشوری که عضو فدراسیون هستند، معرفی کنند. آقای دکتر ادوارد کروک در حوزه خانواده دومی ندارد و خوشحال شدند که شما در کنار مسافران، همسفران را نیز دارید، وقتی الآن در پارک حضور آنها را دیدند، هر دو بزرگوار اشاره کردند که رمز موفقیت کنگره 60 این است که خانواده در کنار این افراد حضور دارند.
من که به آقای مهندس دژاکام و همکارانشان ارادت دارم، بهعنوان یک انجیویی که موفق است و هر کس غیرازاین بگوید؛ قضاوت غیرمنصفانهای دارد. گه گاهی که مزاحم آقای مهندس میشوم، درس آموختههای ایشان را در موبایل مینویسم و به دیگران منتقل میکنم. آخرین باری که خدمت ایشان رسیده بودم؛ دو، سهجملهای گفته بود که من به دوستان منتقل کردم؛ غیرسیاسی بودن کنگره، استقلال کنگره و تلفیق دو مؤلفه که هم جدی باشیم وهم مهربان و برای ما خیلی سخت است اما در کنگره 60 این اتفاق بهخوبی افتاده است. هفته قبل بیستسالگی بنیان کنگره 60 بود، من این را بهانه میکنم و به شما و به همهی مسافران، همسفران و همکارانتان در این بخش تبریک میگویم. طبیعتاً آنچه ما امروز صبح دیدیم، ورزش جایگزین شده، جملهای که همیشه آقای مهندس میگوید و آن اینکه یکچیزی باید جایگزین شود وگرنه درمان در این بخش خیلی اثربخش نخواهد بود. خوشحالیم که امروز در خدمت شما هستیم و خوشحال هستیم که انجمن مددکاران اجتماعی ایران پلی شد برای آنچه شما انجام میدهید. دوستان هم در مورد آنچه امروز صبح دیدند در مورد برداشتی که داشتند به چند نکته اشاره کنند.
دکتر ادوارد کروک
اولازهمه تشکر میکنم که این فرصت برای من فراهم شد که اینجا بیایم، قبل از این من هیچگونه اطلاعاتی در مورد کنگره 60 نداشتم. فیلمی که من روی آن کار میکنم، مددکاری اجتماعی با خانواده و کودکان است ولی فیلم دیگری که موردعلاقه من است و روی آن کار میکنم؛ مددکاری اجتماعی و اعتیاد است. ما در شهر ونکوور کانادا زندگی میکنیم و در آنجا یک بحرانی با ماده فانتنال داریم که صدها برابر قویتر از هروئین است. از همین یک ماده مخدر ما بیش از پنج هزار اُوِردوز (overdose) و مرگ داشتیم، فقط در شهر ونکوور ولی این ماده مخدر در کانادا و آمریکای شمالی جان زیادی میگیرد، حدود دو میلیون نفر مبتلا در ونکوور به این ماده داریم.
همیشه پیام من به شاگردان خودم در دانشگاه این است که نقطه مقابل اعتیاد روابط خوب است و متأسفانه بیشتر مدلهای درمان اعتیاد در آمریکای شمالی فرد معتاد را از خانوادهاش جدا میکند ولی تجربه و دانشی که من در سالهای اخیر پیدا کردم، به من میگوید که اینیک رویکرد کاملاً غلطی است و ما باید تا میتوانیم این روابط را تقویت و بیشتر کنیم.
به نظر من، ما در آمریکای شمالی در کانادا نیاز داریم که خیلی بیشتر در مورد این متد و متدهایی که در ایران انجام میشود، یاد بگیریم، در کشور ما هیچ اطلاعاتی در رابطه با این متد وجود ندارد. درنتیجه من خیلی احساس افتخار میکنم که امروز اینجا بودم و در رابطه با این روش یاد گرفتم و میتوانم آن را به کشورم انتقال بدهم. امروز خیلی چیزها یاد گرفتم و چیزهای خیلی بیشتری هم یاد خواهم گرفت و آنها را منتقل خواهم کرد به کانادا، از این فرصتی که برای ما فراهم کردید، متشکرم.
دکتر روری تروئل
من میایستم، به خاطر اینکه وقتی یک پسربچه کوچک بودم، مادرم همیشه به من میگفت: هر وقت میخواهی حرفی بزنی، بایست و محکم حرفت را بزن و در هر فرهنگی ما میدانیم که باید همیشه به حرف مادرمان گوش بدهیم. من نماینده سه میلیون مددکار اجتماعی در سراسر دنیا از فدراسیون بینالمللی مددکاران اجتماعی هستم و دلم میخواهد که از طرف همهی آنها به شما درود بفرستم. خیلی خوشحالم که اینجا هستم و این ایده انجمن مددکاران اجتماعی ایران که این فرصت را برای مددکاران کشورهای دیگر فراهم کرده که بیاییم و همه با همدیگر یاد بگیریم و تجربیات هم را به اشتراک بگذاریم، بسیار ایده خوبی میباشد. من همان یک ساعت اول که وارد ایران شدم و با آقای موسوی چَلَک صحبت کردم، دیدم که لِول کار مددکاران در ایران یک لِول جهان است.
چیزی که من امروز دیدم، این است که شما به فرد معتاد مسئولیت میدهید و کاری میکنید که احساس مسئولیت کند و حس مسئولیت در او تقویت میشود. مورد دیگری که دیدم و خیلی جالب بود، این است که شما فرد معتاد را ایزوله نمیکنید؛ بلکه آنها را عضو جامعه میکنید و آنها وارد گروهها میشوند. روی این اصولی که شما رعایت میکنید؛ یکی دادن مسئولیت و یکی عضو جامعه کردن اصول اولیه مددکاری اجتماعی در دنیا است. من اینجا را ترک میکنم درحالیکه قلب من پر از عشق و محبتی شد که دیدم اینجا شما نثار افراد میکنید و من میخواهم که آن چیزی که اینجا دیدم را با خودم ببرم و با همهی کشورهایی که در فدراسیون ما عضو هستند به اشتراک بگذارم.
جناب مهندس
من هم تشکر و قدردانی میکنم، این افتخار بزرگی است که امروز رئیس انجمن بینالمللی مددکاران کل کشور پیش ما هستند و این باعث خوشحالی ما است. من خیرمقدم و تبریک میگویم به آقای دکتر و دیگر عزیزان. من خیلی خلاصه در مورد اعتیاد بگویم، ازنظر ما اعتیاد سه مؤلفه دارد؛ یکی قسمت بیماری و درمان آن بیماری است که به اعتقاد من جهان امروز، مانند کانادا، استرالیا، اِمریکا و تمام دنیا هنوز به نقطه صفر این درمان در این قسمت نرسیده است، قسمت دوم، قسمت ریکاوری است که در این قسمت ریکاوری خوب بوده و نسبتاً در دنیا فعالیت و تلاش خیلی خوبی کردند، قسمت سوم، یک مصرفکننده باید فکرش تغییر کند؛ بنابراین برای درمان اعتیاد باید در هر سه قسمت جسم، روان و تفکر کار شود.
اینکه شما مشاهده میکنید، فقط ریکاوری نیست یا فقط خانواده نیست یا فقط سرگرمی افراد نیست، ابتدا درمان انجامگرفته است. درمان آمفتامین برای ما مثل آب خوردن است، برای ما کاملاً حلشده و ساده است. برخلاف اینکه دنیا میگوید: درمان آن خیلی سخت است، به اعتقاد من درمان آن خیلی راحت تراست. درمان تریاک خیلی سختتر از متاآمفتامین است یا درمان تریاک خیلی سختتر از درمان هروئین است، چون هروئین از یک ماده است، دی استیل مرفین است ولی برای تریاک شما بین 25 تا 50 ترکیبات دارویی دارید؛ مثل مرفین، کدئین، نارکوتین، پاپاورین، کدامین، نارسیئن و تبائین.
ما در سیستم کنگره 60 روش درمان را خیلی خوب میدانیم و حاضریم این دانش را به شما منتقل کنیم، بهشرط اینکه شما بخواهید یا بپذیرید و اینطور تصور نشود که ما تمام آنها را میدانیم. اگر بپذیرید، باکمال میل ما تمام اطلاعات و دانش این کار، کتاب، روش و متد را به شما میدهیم. اگر از شما کسی بخواهد، اینجا آموزش بگیرد، بیاید آموزش ببینید، اگر خواستید ما میآییم و به شما آموزش میدهیم. اینجا که حضور دارید لژیون پزشکان است و تمام اعضایی که در جلسه حضور دارند، پزشک یا روانپزشک یا مددکار یا روانشناس هستند، اکیپ تخصصی است و ما مصرفکنندگان با این افراد همکاری متقابل داریم؛ یعنی متخصصین و گروههای خودیار به هم متصل شدند و باهم همکاری میکنیم و این هم نمونهای است که در دنیا کمتر مشاهده میشود، چون گاهی اوقات مصرفکنندگان، پزشکان را قبول ندارند یا پزشکان، مصرفکنندگان را قبول نداند.
حضور و غیاب پزشکان
تهیه کننده و وبلاگ نویس: مسافر علیرضا نیکروش
- تعداد بازدید از این مطلب :
4817