English Version
English

مراسم پیمان دومین گروه از قبول شدگان آزمون سراسری 96

مراسم پیمان دومین گروه از قبول شدگان آزمون سراسری 96

روز دوشنبه 20 آذر 96 نمایندگی آکادمی کنگره 60 میزبان مراسم پیمان دومین گروه از قبول شدگان آزمون سراسری اردیبهشت ماه 96 بود. این رویداد با حضور نزدیک به 70 نفر از پذیرفته‌شدگان صورت گرفت که در پایان موفق به اخذ شال و جایگاه کمک راهنمایی گردیدند.
در ادامه مشروح سخنان مهندس و تصاویر این روز را می‌توانید مطالعه و مشاهده نمایید.


سلام دوستان حسین هستم مسافر
امیدوارم حالتان خوب باشد، حال من هم خوب است.
بذرها را من چند سال پیش کاشتم؛ این بذرها را خودتان دارید می‌کارید؛ خود راهنماها می‌کارند؛ خدا ان‌شاءالله برکت بدهد تولید خوبی داشته باشیم.
من خوشحالم که باز سفیدپوشان را می‌بینم و مرحله راهنمایی را دارند طی می‌کنند. قطعاً شرایط سختی بود، عبور از همه این موانع؛ وارد شدن به کنگره و وارد شدن به لژیون و بعد مراحل را گذراندن. مسافر به رهایی رسیده و هم‌سفر همراهش بوده، خون‌دل خورده، کمک کرده و دائماً مضطرب بوده، برسد، نرسد ... تا به رهایی رسید.
مدتی از آن قضیه گذشت، بعد در آزمون کمک راهنمایی شرکت کردن، شرایط ویژه‌ای که بتوانی در آزمون شرکت کنی و بعد در آزمون قبول شوی؛ تازه اگر آزمون بدهی، شش ماه بعد می‌گویند که قبول‌شده‌ای نه نشده‌ای؛ بعد که قبول شوی می‌گویند که سیگار می‌کشی نمی‌توانی راهنما شوی، یا نشان ویلیام نداری نمی‌توانی راهنما شوی یا رهایی‌ات به مقدار کافی نیست، نمی‌توانی راهنما شوی یا مصاحبه‌ات خوب نبوده، نمی‌توانی راهنما شوی.
اگر از همه این فازها و مراحل عبور کنی، می‌رسی به‌جایی که واقعاً باید چند تبریک به شما گفت.

همه ما باید سعی کنیم تا قوانین را خیلی خوب رعایت کنیم. خوشبختانه در کنگره 60 خیلی خوب رعایت می‌شود. من دیروز با یکی قرار داشتم، قرار ما ساعت یک ربع به 5 این بود که در لژیون ایکس حضورداشته باشد. ایشان ساعت چند آمد؟ ساعت 8 شب! ایشان دکتر و خیلی تحصیل‌کرده و ازنظر علمی خیلی برجسته بود؛ ولی ساعت 8 شب آمد! به من می‌گفت: مهندس، این ترافیک خیلی خراب است، دیگر نمی‌شود زندگی کرد. گفتم: ترافیک خراب نیست، تو خرابی! ترافیک چیز عجیب‌وغریبی نیست، از کره مریخ که نیامده! از یکی از دوستان پرسیدم: چند سال است که ما لژیون ایکس داریم؟ گفت: الآن 5 سال است. گفتم: در این 5 سال شده که من یک دقیقه دیرتر سر جلسه بیایم و تأخیر داشته باشم؟ گفت: نه.
بیرون یک سری چیزها را اصلاً بلد نیستند؛ اصلاً چیزی به نام ساعت در بیرون اختراع نشده! یک ربع به 5 و ساعت 8 شب؟! برای چه الآن کنگره 60 نظم و نظام برقرار است؟ حدود چهارده پانزده روز پیش، قرار بود ما ساعت 9 صبح جمع‌شویم و از جلوی در آکادمی برویم استخر شنایی که در میدان ولیعصر بود؛ ساعت 9 و دو دقیقه شد گفتم حرکت کنیم و برویم. گفتند: مهندس بقیه بچه‌ها هنوز نیامده‌اند؛ گفتم: من اصلاً عمداً می‌خواهم آن‌ها را جا بگذارم که امروز به آن‌ها درسشان را بدهیم که درسشان را یاد بگیرند. همان‌جا ما حرکت کردیم و ده‌پانزده نفر را قال گذاشتیم به خاطر اینکه دو دقیقه از 9 گذشته بود؛ رفتیم و رسیدیم. دیگر از آن موقع اگر به بچه‌های کنگره بگویم 9 صبح همه 9 هستند؛ بگویم 8 صبح همه 8 هستند. اگر 9 قرار دارند، نه و نیم بیاید، دیگر نیست.
اگر شاگرد شما باید ساعت 5 یا 2 برود کلینیک، باید به او آموزش بدهید، شماها باید آموزش بدهید. اگر شما به او آموزش ندهید، تأخیر می‌کند و دیر می‌رود و بعد مکافات می‌شود و بعد طلبکار خود شما می‌شود. ساعت 10 شب به شما زنگ می‌زند: من OT را نگرفته‌ام، می‌شود به دکتر بگویید به من OT بدهد؟ روز جمعه به شما زنگ می‌زند: من OT را ریخته‌ام، می‌شود با پیک برای من OT بفرستی بیاورند؟!
وقتی‌که راهنما شدید، اگر OT رهجویتان ریخت، به او OT نمی‌دهید؛ دیر رفت، وساطت نمی‌کنید. از همان اول باید میختان را بکوبید؛ قبل از هر چیزی، نظم و انضباط. اگر شاگردتان OT نگرفت، نمی‌روید از شاگرد دیگرتان OT بگیرید و به او بدهید؛ این کار خیانت است. باید به او یاد بدهید تا کارش را انجام بدهد. اگر گفتید سی دی را بنویس ننوشت، یک تذکر به او بدهید و بعد او را تحویل کمیته انضباطی بدهید. همان‌طور که شاگرد می‌تواند راهنمایش را انتخاب کند، راهنما هم می‌تواند ره‌جویش را عوض کند؛ این دوطرفه است، یک‌طرفه نیست. راهنما به شاگردش چند بار تذکر می‌دهد، بعد می‌رود پیش مرزبانان و می‌گوید: این آقای دژاکام را من نمی‌توانم آموزش بدهم، برای اینکه به او کمک کنیم، او را بفرستید جای دیگری. باید این کارها را انجام بدهید.
به‌هیچ‌عنوان وارد زندگی افراد نشوید؛ در زندگی افراد کنجکاوی نکنید، اگر کنجکاوی کنید، پیر می‌شوید، بار مسئولیت می‌افتد گردنتان؛ اصلاً وارد جزییات نشوید. اگر رهجو می‌آید و مشکلات خانوادگی‌اش را مطرح می‌کند، بگویید من کارشناس شیره، تریاک و هروئینم؛ کارشناس ازدواج و طلاق نیستم! خانواده‌ها هم همین‌طور. ما در مواد مخدر متخصصیم، تریاک، هروئین، شیشه؛ ولی در بقیه چیزها دخالت نمی‌کنیم. ما به‌هیچ‌عنوان نباید دخالت کنیم. شما کسی نیستید که بگویید ازدواج بکند یا نکند؛ طلاق بدهد یا ندهد، آشتی بکند یا نکند، خانه پدرش برود یا نرود؛ اصلاً به ما ربطی ندارد. ما الفبا را یاد می‌دهیم، هرکسی شعر خودش را می‌گوید؛ هرکسی متن خودش را می‌نویسد؛ ما فقط الفبا را یاد می‌دهیم، ما شعر یاد افراد نمی‌دهیم.

به‌هیچ‌عنوان در لژیونتان حق ندارید که غیر از متون کنگره هیچ‌چیز را آموزش بدهید. مثلاً در کنگره به شاگردانتان پرورش گربه را آموزش بدهید؛ پرورش گربه به شما ربطی ندارد! یا مثلاً بیایید راجع به کتاب دالای لاما صحبت کنید، معنویت صحبت کنید؛ یا در لژیون آموزش قرآن بدهید؛ شما نمی‌توانید چون کار شما نیست یا نهج‌البلاغه آموزش بدهید، کار شما نیست! قرآن بسیار مقدس و بسیار عالی است، نهج‌البلاغه بسیار عالی است؛ اما در جای خودش. شما نمی‌توانید این را بهانه کنید و همه‌جا از آن سوءاستفاده کنید. مثلاً دارید عمل جراحی قلب می‌کنید، بگویید که می‌خواهیم قبل از عمل جراحی قرآن بخوانیم؛ حالا دو تا آیه هم از حفظ خواندید ایراد ندارد، اما بگویید که سوره بقره را تمام کنیم، ثواب دارد؛ خب مریض می‌میرد! قرآن بسیار عالی است ولی در جایگاه خودش؛ اینجا می‌شود سوءاستفاده. مثل مسجد ضراربود ، مثل آن می شود؛ مگر در زمان علی بن ابی‌طالب قرآن‌ها را سرنیزه نکردند؟ به خاطر عوام‌فریبی، به خاطر مسائل دیگر.
شاگرد شما در سفر اول به‌هیچ‌عنوان نمی‌تواند به مسافرت برود. بگوید می‌خواهم بروم کربلا، نمی‌توانی بروی. محکم جلوی او بایستید. می‌خواهم بروم حج، شما نمی‌توانی حج بروی. شما که شیره‌ای هستی، هروئینی هستی، مصرف شربت تریاک داری، کجا می‌خواهی بروی حج؟! می‌خواهی بروی چه‌کار کنی؟ اگر دوایت را نبری که هیچ، اگر ببری در آنجا از تو می‌گیرند؛ هم آبروی کشور ایران را می‌بری، هم می‌گیرند و در عربستان زندانی‌ات می‌کنند، هم در ایران وزارت امور خارجه کلی به دردسر می‌افتد. دولت هم می‌گوید اگر مصرف‌کننده هستید، نروید. نه من می‌خواهم بروم کربلا اربعین است؛ شما در سفری و روزی 5 سی‌سی شربت تریاک می‌خوری، چگونه می‌خواهی بروی مسافرت؟! دقیقاً مثل کسی است که ستون فقراتش شکسته و می‌گوید می‌خواهم بروم کربلا! کربلا بسیار عالی است و من هم علاقه‌مندم بروم، ولی در جایگاه خودش. منظور من این است که از مسائل مذهبی، شاگرد نخواهد سوءاستفاده کند.
شاگرد سروصورتش باید تمیز باشد. یک‌ذره مو می‌گذارند زیر چانه‌شان! شاگردانی که این مو را می‌گذارند زیر چانه‌شان، باید بگویید بزنند صورتشان را؛ یا ریش کامل بگذارد، یا نصف ریش بگذارد یا صورتش را اصلاح کند یا با ماشین بزند یا تیغ بزند؛ باید وضعیتش مشخص باشد.
اگر شما هم در گروه خانواده و هم مسافران، نتوانید لباس رهجو را عوض کنید، می‌توانید از او هروئین را بگیرید؟! اگر شما نتوانید روش اصلاحش را تغییر بدهید، آیا می‌توانید از او شیره، هروئین و شیشه را بگیرید؟!
شما وقتی می‌توانید به روح و روان او مسلط شوید و به او آموزش بدهید که بتوانید صور ظاهر او را تغییر بدهید. نه شاگرد ِمن حرفم را گوش نمی‌کند! اینجا دانشگاه نیست که دانشجو حرف استاد را گوش نکند، اینجا کنگره 60 است. آنجا در دانشگاه می‌خواهد درس طب یا مهندسی، فیزیک یا ریاضی بدهد، مسئله‌ای نیست اگر گوش نکرد؛ اما اینجا مسئله جان آدمیزاد است، هروئین، تریاک و شیره است، خانواده است؛ مسئله بسیار خطرناک است. اینجا باید گوش کنند.
بنابراین، این‌ها را همیشه مدنظرتان باشد و بعد هم اعتمادبه‌نفس کامل داشته باشید. اگر شما شایستگی نداشتید، شمارا کمک راهنما نمی‌کردیم. شما در مرحله‌ای قرار دارید که می‌توانید راهنما شوید و چون می‌توانستید، ما شما را راهنما کردیم. اگر توانش را نداشتید، مطمئن باشید که ما نمی‌گذاشتیم شما راهنما شوید و سفت‌وسخت جلوی این کار را می‌گرفتیم؛ پس همه شما اعتمادبه‌نفس داشته باشید؛ بگویید که من توانایی یک کمک راهنما را دارم؛ من شایستگی این را دارم؛ من توانستم در آزمون قبول شوم و مرا به این دلیل انتخاب کردند، پس من می‌توانم از عهده کارم برآیم و می‌توانم صد شاگرد را هم جلو ببرم.
پس نکته این شد که وارد جزییات نشوید، قوانین را کاملاً رعایت کنید. امیدوارم در این کار موفق باشید و روزهای خوشی را داشته باشید و باید کاری کنید که از زندگی و کلاس‌هایتان لذت ببرید.
اگر آمدید کنگره، هرکسی چه سفر اول، چه سفر دوم، چه راهنما، چه کمک راهنما، چه ایجنت، چه دیده بان، چه من، همه ما؛ اگر آمدیم کنگره و حالمان خوب شد، ما در صراط مستقیم هستیم. این امتحان خیلی ساده است. اگر می‌آییم کنگره و حالمان خراب می‌شود، ما در صراط مستقیم نیستیم؛ فرقی نمی‌کند کجاییم. اگر یک موقع احساس کردید که اگر می‌آیید کنگره و حالتان خراب می‌شود، بدانید که این پالان کج است! یک چیزیش می لنگد. اگر کنگره آمدید، باید انرژی بگیرید. آمدید کنگره یکی طلبکار است، یکی آویزانمان می‌شود، یکی مسئله دارد، آن موقع ما یک کارمان اشتباه است. این همیشه مدنظرتان باشد که در صراط مستقیم هستید یا در صراط مستقیم قرار ندارید.

مسئله دیگر:
ما روی مسئله سیگار خیلی خیلی حساسیم و وقت کافی هم داده بودیم که سیگار نکشند؛ ولی باز من می‌بینم که جسته‌گریخته در بعضی شهرستان‌ها یا در تهران، بعضی از راهنماها سیگار می‌کشند و هنوز دارای لژیون هستند. از این سری من قضیه را خیلی جدی گرفتم.
در قسمت آقایان مسافر، کسی که می‌توانست لژیون افراد را ببندد، آقای ترابخانی، دیده بان راهنمایان بود. بعد از من، آقای ترابخانی حتماً باید در جریان قرار می‌گرفت و ایشان در تهران و شهرستان‌ها می‌توانست لژیون‌ها را ببندد یا جمع کند. این امر سر جای خودش هست، مثل فدرال می‌ماند.
من آمدم یک شاخه دیگر برای بستن لژیون مسافران تعیین کردم. تمام نمایندگی‌ها در سطح کشور در دو بخش است: یک بخش تهران و یک بخش شهرستان‌ها. مسئول تمام تهران آقای سلامی است؛ مسئول کلیه شهرستان‌ها، آقای احمد حکیمی است.
برای اینکه در بعضی از شهرستان‌ها و نقاط، مرزبانان و ایجنت از راهنماهایشان آمار و اطلاعات غنی‌تر و کامل‌تری دارند که کدام درست‌اند و کدام مشکل‌دارند.
در چهارشنبه رسماً اعلام می‌کنم؛ در تمام نمایندگی‌ها، مرزبانان به‌اضافه ایجنت، به‌اضافه سرگروه (در تهران آقای سلامی و در شهرستان‌ها آقای حکیمی) می‌توانند لژیون‌ها را ببندند و یا جمع کنند. قانون کنگره مثل فدرال است؛ ایالت‌ها یک قوانین دارند، فدرال یک قوانینی دارند و FBI پلیس کل ایالات‌متحده است؛ هر شهری می‌تواند برود و اقدام کند ولی در هر شهری هم ما دادگاه داریم، پلیس هم داریم.
وقتی ایجنت یک شعبه و مرزبانان یک شعبه و رئیس کلیه شعب اختیار نداشته باشد که لژیون را ببندد یا جمع کند، راهنما مجزا شده و حرف‌شنوی لازم را ندارند. ما درگذشته این کار را کردیم و نتایج خوبی گرفتیم ولی این شاخه هم به آن اضافه‌شده است. اگر درجایی خطا شود، ایجنت می‌تواند با مرزبانان و رئیس گروه درخواست کنند و عوض کنند؛ البته این‌ها باید با فدرال (ُآقای ترابخانی) بگویند که ما فلان لژیون را بستیم یا فلان لژیون را جمع کردیم. اگر آقای ترابخانی لژیونی را ببندد یا جمع کند، باید به سرگروه آن‌ها بگوید که ما در اصفهان فلان لژیون را بستیم یا فلان لژیون را جمع کردیم.
قسمت خانم‌های هم‌سفر طبق همان قانونی که برای لژیونشان داشتند، ادامه دارد.
امیدوارم در کارتان کاملاً موفق باشید، به خوشی و خرمی.

نگارنده: همسفر اکرم
تصاویر: مسافر ابراهیم
کنگره 60

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .