چهارمین جلسه از دور یازدهم لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی جناب مهندس و دبیری آقای مجید با دستور جلسه «نقش سیدیها در آموزش» روز جمعه مورخ ۹۶/۹/۳ رأس ساعت ۸ صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
قرار بود امروز آقای دکتر افشار معاونت کاهش تقاضا ستاد مبارزه با مواد مخدر استاد جلسه باشند که تماس گرفتند که امروز نرسیدند و در هفتههای آتی حتماً در لژیون حاضر میشنوند، به همین دلیل امروز استادی جلسه را خودم به عهده میگیرم.
دستور جلسه امروز نقش سیدیها در آموزش هست؛ ما اول مهر مانند مراکز آموزشی، برنامه یکساله تحصیلی کنگره ۶۰ را برنامهریزی و اعلام میکنیم. در مورد درمان اعتیاد، عدهای پزشک با برنامه دارویی اقدام به درمان مصرفکنندههای مواد مخدر میکنند و گروههایی بودند که میگفتند ما بدون برنامه دارویی میتوانیم اعتیاد را درمان کنیم؛ گروههای مثل (NA) یا مثل خیلی گروههای دیگر که معتقد بودن که ما با مسائل روحانی، با تفکر یا با معنویات میتوانیم فرد معتاد را درمان کنیم. پس دو قسمت شد؛ یکی اینکه عدهای معتقد بودند به معنویات و دوم اینکه عدهای معتقد به ریکاوری.
با اعتقاد شخص من، ما بههیچوجه نمیتوانیم فرد مصرفکننده را با معنویات درمان کنیم. دلیل این است که مثلاً وقتی فردی ناراحتی کلیوی دارد یا ناراحتی فشارخون دارد را اگر توانستید با کلاسهای روحانی و معنوی درمان کنید ما حرفی نداریم. کتابهای زیادی مطرح میشود مثلاً کنترل ذهن که من سرطان داشتم و با تمرکز سرطان خودم را خوب کردم که در اینجا یک استثناهایی هست که ممکن است از بین یکمیلیون نفر یکی اینطوری بشود و اینکه چطور این اتفاق میافتد کاری نداریم.
بهطورکلی چون اعتیاد از دیدگاه ما یک بیماری است که هم بیماری فیزیولوژی جسم است و هم بیماری روان، بیماری تفکر هم هست؛ یعنی من یک شاخهای دیگر به آن اضافه کردم؛ یعنی علاوه بر اینکه قطعاً بیماری جسم هست و قطعاً بیماری روان، بیماری تفکر و اندیشه هم هست. این یک پارامتر بسیار مهم و مؤثری است.
اعتیاد بیماری فیزیولوژی جسم است به دلیل اینکه میدانیم اختلالاتی زیادی در سیستم اعصاب ایجاد میکند، همینقدر که میدانیم فردی که مصرفکننده مواد مخدر است وقتی مصرف نمیکند دچار بیرونروی میشود، دچار عرق کردن میشود یا سیستم گوارشش به هم میریزد، این نشانه دهنده یک بیماری است. بیماری که شاخ و دم ندارد. همینکه میبینیم وقتی مصرف میکند مسائل جنسی فرد در تعادل هست و وقتی مصرف نمیکند دچار زود انزالی است و سریع ارگاسم میشود اینها دلیلش بیماری است.
پس در بحث این بیماری، هیچکس بهتنهایی موفق نبوده،آیا کسی که ۱۵ سال پاکی دارد، آن تعادل لازم را داراست؟ اگر بررسی کنیم میبینیم مرگومیر بین این افراد چقدر است! ما در بعضی از گروهها دائماً مراسم ختم داریم. چون سیستم ایمنی بدن در اثر قطع ناگهانی مواد مخدر فلج میشود و فرد با کوچکترین سکته، دچار مرگ میشود. اگر کلیهاش خراب شود دیگر درست نمیشود، بیماری تمدید میشود چون سیستم ایمنی بدن کار نمیکند.
پس ما بههیچعنوان تنهایی نمیتوانیم، سیستم پزشکی هم بهتنهایی نمیتواند چون بیماری روان هم هست. ما آمدهایم و روان را برای خودمان معنی کردیم؛ روان از دیدگاه ما (کنگره ۶۰) یعنی خلقوخوی. یکی پرخاشگر است، دیگری مجنون است، آنیکی دمدمیمزاج است، یکی مردمآزار است و نفر دیگر خودخواه است، یکی دائماً افسرده است و توخودش است که معنی همه اینها میشود خلقوخو. حالا اگر ما بخواهیم این خلقوخو را درست کنیم و وقتی گفتیم خلقوخو، میفهمیم معنی آن چیست.خلقوخو را با فکر تنها نمیتوان درست کرد، با داروی تنها هم نمیشود. حتماً باید تفکر فرد را هم تغییر دهیم چون این دو مجموعه هست و میدانیم که چقدر موضوع تفکر میتواند روی جسم اثرگذار باشد و در علم پزشکی خودتان که با آن سایکوسوماتیک (به مشکلاتی گفته میشوند که با نشانههای بیماریهای بدنی شروع میشوند، یعنی جسم را درگیر میکنند، اما منشأ اصلی آنها مشکلات روانی است) میگویید و بیش از ۱۵۰ بیماری داریم که بیماری روانتنی است که همه مال افکار و اندیشه است که روی جسم بیمار اثر میکند که فرد همه رقم آزمایش میدهد که مثلاً درد کلیهات عصبی است، فلان بیماری عصبی است.
بنابراین ما دیدیم به یک شاخهای نیاز داریم که بیاییم روی تفکر کار کنیم و در آنجا مسئله جهانبینی مطرح شد. دینا معتقد بود اعتیاد دو قسمت است؛ جسم و روان. کنگره ۶۰ آمد و گفت نخیر؛ بیماری اعتیاد سه قسمت جسم، روان، فکر و اندیشه است. اگر کسی فکر و اندیشهاش درست نباشد و مثلاً بگوید دنیا دوروزه و دم غنیمت است و بجای اینکه جسمم را مار و مور و ملخ ببرند، بگذار خودم با عرق و الکل حشیش از بین ببرم، اگر کسی فکرش این باشد اگر معتاد هم نباشد میرود و مواد مصرف میکند. پستغییر تفکر و تغییر نگرش در یک فرد معتاد لازم است. این سه را لازم دارد: جسم و روان و جهانبینی؛ مثل مغز و قلب و ریه. هرکدام از این سه نباشد، به عقیده من فرد به درمان نمیرسد.
حال برای تغییر تفکر، ما به یکسری متون نیاز داشتیم چون ۱۴ وادی برایش نوشته شده بود. در حال حاضر ما ۱۴ مرکز هستیم و میخواستیم آموزشها یکشکل و یک فرم باشد. آموزشهایی که در تهران داده میشد باید در تمام شهرها همان آموزش ارائه شود.
ما در اکثر نقاط کشور مثل اهواز، اصفهان، بوشهر، آبادان، مشهد و... شعب بسیار زیاد داریم و برای آموزش اینها متون چه داریم؟ نمیتوانیم بگوییم که بیایند و دورهم بنشین و گروهدرمانی درست کنیم و از خاطرات و تجربه یکدیگر تعریف کنیم! اینطور که نمیشود.اگر بگوییم گروه درست شود و همه دورهم بنشینند و خاطره تعریف کنند که الآنه تمام زندانها پر از گروه است و خلافکاران دورهم نشستهاند، از چه تجربه هم استفاده میکنند؟ وقتی بیرون آمدند آیا نگرش آنها تغییر میکند؟ پس برای یک گروه،باید سازوکار داشته باشیم. این مطلب بسیار مهم است. ما میگوییم آموزش، خب چه کسی آموزش بدهد؟! چه چیزی آموزش بدهد؟! میگوییم پیشگیری، پیشگیری که چه کسی میخواهد بکند؟! چه متنی را برای پیشگیری میخواهد آموزش دهد؟! میگوید ما برای پیشگیری،۶ میلیون تراکت پخش کردیم، این تراکتها به چه دردی میخورد؟ ۶ میلیون تراکت که اعتیاد را درمان نمیکند.
بنابراین ما آمدیم و این طرح آموزشی را راه انداختیم و برای اینکه تمام واحدهای ما یکسان باشند و از سی دی برای انتقال اطلاعات استفاده کردیم. اوایل بهصورت کاست بود و پر کردن آن بسیار سخت بود. آموزشها در کنگره ۶۰ از روز چهارشنبه شروع میشود و دوشنبه تمام سیدیها بستهبندی میشود و به شهرستانها ارسال میشود. هزینه هر سی دی ۱۵۰۰ تومان است؛ یعنی فرد در ماه ۶ هزار تومان پول سی دی میدهد، ما روزهایی که استخر میرویم صبحانهای که میخوریم ۸ یا ۹ هزار تومان میشود، این هزینه آموزشی میشود ۶ هزار تومان. الآن یک بسته سیگار میخری میشود ۹ یا ۱۰ هزار تومان، حال هزینهای که بایت سی دی داده میشود را مقایسه کنید، یعنی ارزانترین نوع آموزشی که ما به این افراد میدهیم آنهم با ۶ هزار تومان.
ما از تکنولوژی به نحو احسن استفاده میکنیم. ما حدود ۱۵ سال هست که سایت کنگره ۶۰ را راهاندازی کردیم. روز سهشنبه که سایت را بازدید میکردم، بیش از ۳۵ هزار نفر بازدیدکننده داشت که حدود ۳۷ درصد بازدیدکنندهها از خارج کشور بودند. آمار سایت را ما نمیدهیم، این آمار توسط سایت دیگری ارائه میشود که ما زیر نظر آن کار میکنیم و برای دیدن آمار، باید به آن سایت مراجعه کنیم. پس این آمار، واقعی است و دست ما نیست. الانه سایتی که در اختیار ستاد مبارزه با مواد مخدر است، در روز بیشتر از ۳۰۰ یا ۴۰۰ نفر بازدیدکننده ندارد. حتی آمار بازدید معتبرترین سایتها را هم نگاه کنید این تعداد بازدیدکننده ندارد.
آمار سیدیهای ما در سال ۹۶ حدود ۷۵۰ هزار سی دی آموزشی بوده که توزیع شده. در هفته حدود ۱۵ هزار سی دی آموزشی و در ماه ۶۰ هزار سی دی در کنگره ۶۰ توزیع میشود و این سیدیهای آموزشی توانسته کنگره ۶۰ را یکشکل کند؛ یعنی ازنظر آموزشی، بچههایی که در اهواز هستند با آنهایی که در تهران هستند هیچ فرقی ندارند. گاهی اوقات در آزمونها، نمرات بچههای شهرستان خیلی بهتر از تهران است و این سیدیها بهصورت مرتب و یومیه روزانه اینهاست و اجبار است و در لژیونها بیایند سیدیها را بنویسند. ما از اینطرف به مصرفکنندهها سخت گرفتهایم، آنها هم پذیرفتهاند.
ما در کنگره تابهحال نزدیک به ۶۰۰ سی دی آموزشی تهیه کردهایم؛ یعنی ۶۰۰ متن داریم، ۶۰۰ سرفصل داریم که در تمام موارد و تمام موضوعاتی که در مسائل زندگی ما هست در این سیدیها گفتهشده و این است که این سیدیها توانسته از یک فرد سرکش، یک انسان متعادل و آرام بسازد. به خاطر همین ما یک محیط بسیار صلحآمیزی داریم و همه فرمان پذیر هستند، درمان میشوند، چیزی از آنها خواسته میشود انجام میدهند، تکالیفشان را انجام میدهند؛ یعنی تبدیل به انسانهای مقبول جامعه شدهاند و بیماری در اینها خیلی کمتر است و کمتر مریض میشوند و پرخاشگری نمیکنند که همه تحت همین سیدیهای آموزشی به وجود آمده است.
بعضیاوقات ما خیال میکنیم که خیلی چیزها را بلدیم ولی وقتی خوب به متن نگاه میکنیم میبینیم نه؛ متأسفانه ما خیلی چیزها را بلد نیستیم. باز یک دیالوگی از بهروز وثوق در فیلم گوزنها یادم آمد که در این فیلم بهروز وثوق یک فرد لات هروئینی چاقوکش بیتعادل بهتماممعنا بود که در یکی از دیالوگها گفت:شما به من یاد دادین که من یاد نگرفتم؟! من چشم باز کردم در یک محله خرابه بودم و در آنجا چیزی جز چاقوکشی و هروئین نبود که یاد بگیرم. حالا آیا کسی به ما یاد داد تا ما یاد نگیریم؟! کسی به ما آداب و معاشرت یاد داد؟ آیا کسی به ما یاد داد که به خانمها احترام بگذاریم؟ ما خیلی چیزها هست که باید یاد بگیریم که این آموزشها در سیدیها ارائه میشود.
جلسه به مشارکت گذاشته شد
دکتر مسعود
ما یک مقایسهای بکنیم با سیستم آموزشی که در بالاترین مراکز دانشگاهی هست که در این مراکز چند مدل آموزش داریم؛ یکیاستادمحور است که میرویم و مینشینیم و یک تختهای هست و استادی پای تخته و ما هم یادداشتبرداری میکنیم و یادداشتها را شب امتحان مطالعه میکنیم و ممکن است ۲۰ هم بگیریم ولی باگذشت یک مدت از آن امتحان، اگر همان سؤالات قبلی را بپرسند هرچند که روی ورقه قبلی ۲۰ گرفته باشیم، ممکن است ۲ هم نگیریم چراکه ممکن است همه آن مطالب فراموش شده باشد و چون مطالب را با عمق جان یاد نگرفته و احساس نیاز نکردهایم درنتیجه که این اتفاق میافتد. مثلاً من رشته تحصیلیام فیزیولوژی ورزش است. مثلاً من وقتی میخواهم تأثیر اسیدلاکتیک را بر بروز خستگی ورزشکاران یا افرادی که فعالیت بدنی میکنند را به افرادی یاد بدهم، دانشجو احساس نیاز نمیکند چون یکچیزی در کتابها هست و اگر هم حواسش به من نباشد و گوش هم نداد هم برایش مهم نیست و آخرسر موقع امتحان یک جزوه یا سی دی یا چیزی گیر میآورد و مطالعه میکند و امتحان میدهد چون متأسفانه در اکثر مراکز آموزشی، درس را برای پاس کردن میخوانند. پاس یعنی عبور کردن؛ عبور کردن از یک مانع، عبور کردن از یکچیز بدی که باید پشت سر گذاشت. کما اینکه ما بسیاری از درسها را خواندیم و یادمان مانده که چی بود، اصلاً یادمان نمیآید که لگاریتم چی بود و به چه دردی میخورد؟!
به قول مولانا: علم چون بر دل زند یاری کند علم گر بر تن زند ماری شود
ما علم را برای تن خواستیم؛ در دانشگاههای ما علم برای تن است. تن چیست؟ تن یک مدرک است. مدرک دکترا، مدرک مهندسی و غیره. حال محتوای این مدرک چی هست، اهمیتی ندارد. مهم یک تیتر یا عنوانی است که میتوان از آن استفاده یا سوءاستفاده کرد.
وقتی دانشجو محور میشود. میگوییم خودت برو و این فصل را بگیر و مطالعه کن و پاورپوینتش را تهیه کن و سر کلاس توضیح بده و ما هم کمی بالا و پایینش میکنیم و میگوییم درست شد و ماشاالله و بیابرو. در دوره دکترا خیلی وقتها به ما میگویند میتوانید امتحان کتبی نگیرید و نظری نمره بدهید. نتیجهاش این است که در آموزش در عمق وجود ذهن و اندیشه دانشگاهیها یا دانشجوهای ما وجود ندارد چون اصلاً نمیداند این علم را برای چه میخواهد! میداند که فقط یک تیتر یا مدرک میخواهد؛ اما در کنگره ۶۰ بحث بر سر این است که علم را برای چه میخواهی؟! برای اینکه از قهر بهطرف مهر بروی، برای اینکه از ترس بهطرف شجاعت بیایی، برای اینکه از ناجوانمردیها بهطرف جوانمردیها بیایی، برای اینکه تا دیروز مادرت زجه میزد و امروز یک لبخند بزند، همسرت به خاطر رفتارها زشتت به جنون رسیده بود و با دو فرزند ترکت میکرد و الآن برگردد بهطرف زندگی سالمش. در اینجا علم در وهله اول، شناخت مکانیزم اعتیاد و علم اعتیاد است همان چیزی که مهندس در ابتدای جلسه توضیح دادند. اول این علم را یاد بگیرد و دوم اینکه بداند چطور از این علم استفاده کند. البته منظور این نیست که بیایند و سر کلاس بنشینید و استادی حرف بزند و آنها یادداشتبرداری کنند. اینها باید سی دی شود و سی دی باید گوش داده شود و تمام سخنان نوشته شود و از نوشتهها برداشت خود را در لژیون توضیح دهد.
در اینجا سیدیهای آموزشی به اعتقاد من یک ابزار بسیار زیبایی است. درگذشته وقتی ما به مکتبخانه میرفتیم، سی دی نبود؛ یک درسی را توضیح میدادند و میگفتند بنویس. الآن پیشرفته شده و نیازی نیست که همه ۴۰ هزار مسافر کنگره ۶۰ در مکتبخانه (آکادمی) حضورداشته باشند. سخنان مهندس یا استاد امین در قالب سی دی تهیه و به کلیه شعب کنگره ۶۰ ارسال میشود.
بیشترین تأکید هم برجهانی بینی است؛ بر آن بُعدی است که ما و شما آقایان پزشک هرگز در کتابها و فرمولها نخواندهایم و در هیچیک از اینها نیامدهاند بگویند اعتیاد، یک بیماری وابسته به تفکر و جهانبینی ماست و این موضوع جهانبینی، در همهچیز فراموش شده بود. شخصی که اسلحه میخرد و از بالای هتل به سمت جمعیت شلیک میکند،این چه نوع تفکری داری؟! در کجا درس خوانده؟! این چه نوع بیماری وحشتناکی دارد؟! آیا جنون است؟ میشود گفت این در جهانبینی این شخص، انسان معنایی ندارد، زندگی و مرگ بیتفاوت است، خنده و گریه برایش فرقی ندارند. در کنگره ۶۰ این موضوع مهم است و جهانبینی افراد را تغییر میدهد و کاری میکند که انسانها این تفاوتها را بفهمند.
دکتر صمد
نقش سی دی در درمان اعتیاد، نقشی قابلبحث نیست از این نظر که قابلیتش صددرصد است. زمانی که معتاد مجرم بود و دستگیر میشد، تعریف اعتیاد معلوم نبود و هرکسی دور خودش میچرخید و فرد ترک میکرد و همه تصور میکردند درمان شده و بعد از مدتی این فرد عود میکرد و تکلیف معلوم نبود. کنگره ۶۰ آمده و تعریفی کامل و جامع و گویا از اعتیاد کرده و همه ما امروزه به این موضوع واقفیم. در عمل آمده و موضوعاتی را که توضیح داده را بهصورت عملی پیاده نموده و موضوع سی دی این وسط نقش آموزش را به عهده دارد. تعریف کرده که در اعتیاد چیزی به نام معجزه نداریم که یکشبه یک فرد معتاد درمان بشود. این نیاز به تغییر و بهتدریج در طی حدود ۱۱ ماه دارد و در طی این مدت، آن تعریف اعتیاد را بهصورت سی دی درآورده و در دستور جلسات مورداستفاده قرار داده تا آن موضوعاتی که با عنوان جسم، روان و جهانبینی مطرحشده را ذرهذره عملیاتی کرده تا به سمت درمان کامل پیش برود و در ادامه بعد از درمان نیز این آموزشها در کنگره ادامه پیداکرده و موضوع سفر دوم مطرح شده است. حال این نوع آموزش با سی دی، فقط در مورد موضوع اعتیاد نیست، در مورد همهچیز است و حتی ما که مصرفکننده اعتیاد نبودیم با گوش دادن سیدیها تغییراتی در خود حس میکنیم و روی ما تأثیر گذاشته و مثلاً در بحث مسئولیتپذیری که ما کمتر به آن توجه میکردیم امروزه آن را پذیرفتیم و این نشان میدهد که چیزی که هدفش احیای انسان است در این زمینه موفق پیش رفته است.
دکتر شیوا
همانطور که در کنگره ۶۰ به همه جوانب کار فکر شده و مسیری طی شده که بیمار به تعادل کامل برسد، از همان ابتدا در آموزش از تمامی بستههای آموزشیِ دیداری، شنیداری و نوشتاری استفادهشده و علاوه بر اینکه بهصورت کتاب، جزوه و مقاله در دسترس تمام کسانی که میخواهند از اینها استفاده بکنند چه برای منی که مصرفکننده نبودم و چه افرادی که مصرفکننده بودند، سیدیهایی را ارائه دادند که در دسترس همگی و بهصورت هفتگی تحت آموزش قرار میگیرند. ما خودمان میدانیم که برای آموزش میبایست همهچیز بهطور مستمر در دسترس باشد، یعنی یادگیری به این نیست که ما بیاییم یکبار یکچیز را آموزش بدهیم و بعد کنار بگذاریم؛ بنابراین یکی از مسائل مهمی که در کنگره ۶۰ هست همان آموزش مستمر است که در قالب سی دی هفته آموزش داده میشود. این سیدیها علاوه بر اینکه بصورت حضوری در اختیار افراد قرار داده می شود، در سایت اصلی کنگره ۶۰ هم گذاشته میشود که در دسترس تمام دنیا قرار بگیرد.
دکتر مجید
این سیدیها در اوایل برای من خیری نداشتند و دوستانی داشتم که اساتید حوزه بودند و میگفتند در کنگره ۶۰ سی دی فروشی راه انداختند! من کنجکاو بودم که هم سیدیها و هم وضعیت را ببینم و در ادامه دیدم که این مسئله چیز دیگری است است و با توجه به قیمت و کیفیت سیدیها و ارائه آن در سراسر کشور، اصلاً مسئله اقتصادی نیست.
وضعیت واقعی سیدیها را به دو قسمت تقسیم کردم؛ یکی در صور آشکار که میبینیم افرادی که میآیند و این سیدیها را میگیرند باید نظم داشته باشند و خود راهنماها در لژیون توصیه میکنند که باید این سیدیها تهیه شود و باید اینها را گوش بدهند و بعدازآن کمکم آن را پیاده کنند و توصیه میکنند که این سیدیها را زمانی گوش بدهند که در منزل تنها هستند و بجای اینکه وسوسه مواد داشته باشند یا احساس نیاز به یکسری دوستان ناباب پیش بیاید، با سیدیها الفت بگیرند و بعد به اینها گفته میشود که مطالب را خلاصهنویسی کنید و بعد آنها را کتابت میکنید تا دستخطتان خوب شود و بعد مشارکت کنید در لژیونها.
سی دی یکی از ابزار بسیار مؤثر است مخصوصاً صوتی که در ماشین هم میشود گوش داد، در وقت آزاد هم همینطور. دوستانی بودند که میگفتند بسیار بههمریخته بودند و اعصاب و روان بههمریختهای داشتند که با گوش دادن به سیدیهای جناب مهندس، مشکلشان مرتفع گردید. در صور پنهان، صحبتهای مهندس و استاد امین بسیار بسیار چالشبرانگیز است. انسان در خلوت خودش وقتی سی دی گوش میدهد ساعتها با آن کلنجار میرود و ما میدانیم که انسان تزکیه و پالایش را از خودش شروع میکند و آن است که سازنده است. اگر سی دی را با عمق وجودت درک کنی برای خودت یک زیباترین سمباده به وجود آوردهای که میشود بعد از مدتها شاخه و برگهای اضافی خودت را خودت برداری هَرَس کنی.
دکتر محسن
یک مطلبی که در مورد سیدیها برای من جالب بود این است که قابلاستفاده بودن آن برای تمام گروه است. درهرصورت این سیدیها جزء مطالب آموزشی کنگره ۶۰ محسوب میشود. چیز مهمی که این وسط هست این است که در جوامع در هر سطحی که بخواهند آموزش بدهند، مطالب آموزشی بر اساس میزان دانایی اشخاص طرحریزی میشود ولی در کنگره ۶۰، این مطالب طوری برنامهریزیشده که برای همه افراد با هر میزان سواد و دانایی قابلدرک و فهم است. البته هرکسی بر اساس میزان درک و فهم خودش میتواند از این آموزشها برداشت بکند.
نکته جالب دیگری که در مورد سی دی هست، من بعضی وقتها به صحبتهای دوستانی که در کنگره ۶۰ حضور داشتند و سیدیها را گوش کردند توجه میکنم، میبینم که این سیدیها در نحوه مکالمه و صحبتهای این افراد تأثیر گذاشته و به زبان سیدیها و کنگره باهم حرف میزنند و این درواقع محتوای تفکر آنهاست.
همیشه این برایم سؤال بود و هست که این تعداد سی دی که هر هفته با آن تیراژ بالا که ارائه میشود چگونه تهیه میشود؟!مطالبی که در این سیدیها بیان میشود و در مورد اعتیاد و مسائل دیگر گفته میشود از کجا سرچشمه میگیرد که بهروز است و کامل و هر بار یک مطلب جدیدی را فراروی افراد قرار میدهد! آیا اتاق فکری وجود دارد یا یک شورای آموزشی وجود دارد که بررسی میکنند و این اطلاعات را رویهم میگذارند؟ درهرصورت این سیدیها بااینکه دائماً منتشر میشود ولی هر بار یک مطلب و نکته مهمی را در مسیر درمان افراد در اختیارشان میگذارد.
خانم بیات
من یک خاطره کوتاه در مورد دستور جلسه به یاد دارم که من سی دی «که چی؟» آقای مهندس را کامل در دفترم نوشته بودم و آخر این دفتر چندصفحهای سفید مانده بود و به شخصی دادم که مطلبی را در آن بنویسد. البته قسمت نوشتههای مربوط به سی دی را منگنه کرده بودم. این شخص از روی کنجکاوی آن قسمت منگنه شده را باز کرده بود و تمام نوشتههای مربوط به سی دی را خوانده بود. این خانم شب به من پیامک داد و عذرخواهی کرد که من تمام خاطرات شمارا خواندم. سؤال کردم کجا؟ گفتند همان قسمت منگنه شده را. به ایشان گفتم خاطرات نبوده و این مربوط میشود به درمان اعتیاد. ایشان که یک خانم ۱۸ ساله بودند برایشان بسیار جالب بود و علاقهمند مطالب شده بودند. برای من هم جالب بود که خط به خط نوشتهها را خوانده بود. آنقدر با این مطالب ارتباط برقرار کرده بود که تصور میکرد خاطره است و این نشاندهنده جذاب بودن سیدیهاست و من به این خانم پیشنهاد دادم که برای مشاهده عناوین دیگر سیدیها، به سایت کنگره ۶۰ مراجعه کنند.
مسافر مهدی
اگر بخواهم در مورد سیدیها صحبتی بکنم حقیقت این است که این آموزشها توانست به ما زندگی دهد.
مسافری از جنس عشق...
دستهایش به آسمان رسید، خورشید را نوشید
گوارای وجودت باد، دژاکام
حال جرعهجرعه نور را به کامل عطش زدگانی چون ما میریزد
معبودم! دوا تویی شفا تویی، میخواهم جان را بیابم در شفا
دژاکام! در ابتدای این مسیر، گریزپا، بیقرار و در انتها، معبودم
واقعاً از شما سپاسگزارم که به ما جان دادی، عشق دادی. ما در عشق غوطهوریم. باور کنید ذرهای از عشق را حس کنیم، وقتی ذرهای در عشق غوطهور باشیم با تمام وجودمان مشکلات را حل میکنیم. در سختترین شرایط با داشتن این عشق زندگی میکنیم، حس میکنیم، میبینیم و میشنویم و درنهایت میخوانیم.
مسافر احسان
من امروز که به خودم نگاه میکنم میبینم که چیزی که راه من را سالها سد کرده بود، چند باور مرکزی بود؛ چند باور اصلی بود؛ یکی اینکه خدایی وجود ندارد و تغییر این باورهای اصلی و مرکزی، کاری بسیار مشکلی است. ولی کنگره ۶۰ این تغییر را برای من انجام داد. باید بگویم که بزرگترین مانع سر راه من، خود من بودم؛ یعنی جهل و ناآگاهی خودم بود، اینکه برای لذت بردن از زندگی باید مواد مصرف کرد، این یک باور است. تغییر آنهم به این راحتیها نیست.
شاید بشود گفت برای هر انسانی بزرگترین مانع، خودش است. من امروزه سالهاست که مواد و سیگار مصرف نمیکنم؛ آیا لذتبخش بودن مواد را فراموش کردم؟! یا سیگار را؟! من فکر نمیکنم اینطور باشد! جواب این است که امروزه من به یک مسئلهای آگاه شدهام که راهحل، مصرف مواد نیست. مواد مخدر نمیتواند کاری برای انجام دهد. برای انسانی مثل من احسان در ۸ سال گذشته که ناآگاه بود، مواد مخدر میتواند کاری انجام دهد؛ یا روابطش را بهتر میکرد، یا تواناییاش را زیاد میکرد یا هزار کار دیگر. تا زمانی که انسان آگاه شود که این یک مسئله مقطعی است. امروز که مشغول کار درمان اعتیاد هستم چه در کلینیک یا در کنگره، خوشحالم که میتوانیم این آگاهی را به بچهها انتقال بدهیم؛ یعنی اگر یک مصرفکننده مواد در کنار درمان جسمش که ریشه اصلی مشکلات اعتیاد است این را هم یاد بگیرد که مصرف کردن مواد مخدر راهحل بلندمدت برای حل مشکلاتش نیست، ما موفق شدیم که درمان کردن اعتیاد را به خود آن فرد یاد بدهیم چراکه درمانگر اصلی خود فرد مصرفکننده است و ما موظفیم که یکسری اطلاعات را به این فرد انتقال بدهیم، همانطور که یک روز کنگره ۶۰ از طریق این آموزشها، این مسائل را به من انتقال داد و من فکر میکنم که این یک مسئله بسیار بزرگی است که چه مطالبی انتخاب بشود برای آموزش، چون هر مطلبی توانایی ایجاد این تغییر را ندارد.
آقای محمد
من از یک منظر دیگر مطلبی را عنوان میکنم، در مورد روشهای آموزش؛ همانطور که همه دوستان میدانند، یکی از تعاریفی که در مورد روشهای آموزش هست این است که آموزشها به روش یکطرفه و بهصورت کتب، نشریات یا سی دی و سخنرانی است که در این روشها، یک نفر صحبت میکند و بقیه گوش میدهند. در روشهای آموزش دوطرفه که بهصورت کارگاهی و بارش افکار یا روشهای دیگر که وجود دارند.
من فکر میکنم آن چیزی که در روش آموزش سی دی مطرح است، تنها خود سی دی نیست؛ یک تعداد نفراتی که در مورد یک مطلبی اطلاعات اولیه داده شود و بعد در جلسه دیگری تمام این اطلاعات را هر کس نظرات خودش و برداشتهای خودش را مطرح میکند و این برداشتها بهصورت جلسات کارگروهی و کارگاهی مطرح میشود و بارش افکار اینجا انجام میگیرد.
به نظر میرسد که تفکر خوبی در پسِ این نوع آموزش بوده که آمده با کمترین امکانات روی مطالب مختلفی با محتوای متنوع کار شده که نتیجه مطلوبی دربرداشته است یعنی سی دی که یک نوع آموزش یکطرفه است، تبدیل شود به آموزش کارگروهی و بارش افکار و تأثیر خودش را در مورد مطلب موردنظر بگذارد.
خانم مریم
من آمادگی گفتن کلمات شیرین بهمانند همکاران دیگر را ندارم ولی درواقع آمدهام اینجا تا حالم خوب شود چهبسا بهترین روز تعطیل که جمعه است میتوانست با خوابیدن سپری شود.
حب و احساس در مطالب آموزشی جناب مهندس در سیدیها آنقدر جذابیت دارد که حتی میشود گفت یک نفر که بیسواد باشد یا یک نفر که نابینا باشد یا کس دیگر، خیلی راحت میتواند این مطالب را درک کند. من تشکر میکنم و توصیه میکنم این سیدیها را بهعنوان لاستیک زاپاس نزد خودمان نگه نداریم. حداقل ما که وقت کمتری برای مطالعه کتاب داریم از این سیدیها استفاده کنیم و در اختیار دیگران هم قرار بدهیم و امیدوارم این سیدیها به کام همه شیرین باشد.
مسافر رضا
خاطرم هست روز اولی که وارد کنگره شدم، مشاور تازه واردین به من گفت: جسم، روان، جهانبینی؛ گفتم جسمش که منطقی است و روان هم در کنار جسم هست اما فکر نمیکنم جهانبینی نقشی این وسط داشته باشد! فکر نمیکنم ربطی به اعتیاد داشته باشد! و گفتم من آمدم که تریاک را ترک کنم و من را قاتی این موضوع نکن. مشاور گفت شما حالا بیا و کاری به جهانبینی نداشته باش. من پذیرفتم و واقعاً با آموزشهای کنگره کاری نداشتم.
من وارد پروسه درمان شدم ولی بهمرور حس کردم چیزی کم است و یک جای کار ایراد دارد و آن استارت کار نمیخورد. من تصمیم گرفتم آموزشها را جدی بگیرم و شروع کردم به خواندن نوشتارها و در آن زمان سی دی نبود؛ فقط مطالب نوشتاری بود که میخواندم و مشارکت میکردم. از وقتی این کار را کردم، به خیلی از جوابهای سؤالاتی که در زمان مصرفم در ذهن داشتم رسیدم. یکی از معضلات زمان مصرفم که برایم جای سؤال داشت این بود که من مدتها بود که روزانه یک گرم مصرف میکردم و این شوال در ذهنم بود منی که ۸۰ کیلو وزن دارم که معادل ۸۰ هزار گرم است چطور اسیر این یک گرم است؟! من این را نمیتوانستم بههیچوجه برای خودم حل کنم. وقتی وارد کنگره شدم این را متوجه شدم. من در زمان مصرف بهجایی رسیدم که با مواد زندگی میکردم، میگفتم من یک آدم ۶ انگشتی هستم و مگر میشود یک انسان بدون انگشت ششم زندگی کند؟! اعتیاد را دقیقاً اینگونه میدیدم و قصد کنار گذاشتنش را هم نداشتم.
آن چیزی که با آمدن در کنگره دیدم، جهانبینی بود و این باعث شد که نظر من در مورد مواد عوض شود. این سیدیها دقیقاً مانند خشاب اسلحه است که در اختیار افرادی که اسلحه دارند قرار میدهند و آن اسلحه، روش (D.S.T) است. اسلحهای بنام (D.S.T) هست ولی اگر آموزشها در آن قرار داده نشود، آن اسلحه به درد نمیخورد. اگر اینطور بود به هرکس یک پکیج میدادند و میگفتند هر سه هفته طبق این فرمول دارو مصرف کن و بعد از ۱۱ ماه تمام. نه اینگونه نیست! این آموزشها نقش آن فشنگ را دارند که با قرار دادن آن در اسلحه، میشود به جنگ اعتیاد رفت و موفق شد. من بااینکه لژیونم را تحویل دادم ولی هر هفته سیدیها را تهیه میکنم و امکان ندارد سی دی هفته را گوش ندهم و میدانم که حضور در این جلسات و آموزش چقدر در حرکت روبهجلو میتواند مؤثر باشد.
دکتر بهنام
در مورد اهمیت بحث آموزش، واقعیت این است که این سؤال خیلی معنی ندارد و در جهان امروز کاملاً مشخص است که آموزش جایگاه خیلی ویژهای دارد. الآنه در مورد مسائل خیلی ابتدایی، بحث آموزشی خیلی سنگین در نظر میگیرند. دوستی میگفت در کشور آلمان اگر کسی بخواهد در نانوایی مشغول کار بشود حداقل باید ۳ سال آموزش کلاسیک ببیند. مثلاً یک کسی میخواست همبرگر مکدونالد درست کند، ۲ سال آموزش کلاسیک میدید و بعد امتحان میداد و مدرک میگرفت و بعدازآن دوره کارآموزی را هم میبایست میگذراند.
در مورد مسئله مهمی مثل اعتیاد خیلی بیمعنی است که فکر کنیم باید نشر سینهبهسینه باشد و هرکسی بر اساس ظن خودش فکری بکند و پیش برود.
اینکه سی دی در کنگره باب شده و این یکسانسازی که آموزش اتفاق افتاده، مسئله خیلی مهمی است و باعث گردیده آن وحدت نظر در درمان اعتیاد حفظ شود و هرکسی با ظن خودش به این حوزه وارد نشود.
من با اجازه آقای مهندس یک پیشنهادی دارم. ازنظر علمی ثابت شده که وقتی میخواهیم یک درسی را بگیریم، اگر فقط صدا باشد،درصدی جذابیت و بازخورد دارد ولی وقتی مطلبی را میشنویم و متلکم آن را هم ببینیم ثابتشده که بازخوردش بالاست. البته شکی نیست که سی دی سوتی مزایای خودش را دارد و قیمت پایینی دارد و بهراحتی و در حال رانندگی یا انجام کار میتوان آن را گوش داد ولی زمانهایی هست که آدمها میتوانند زمانی را اختصاص بدهند که مطالب آموزشی را به همراه تصویر دریافت کنند. اگر مدیریت کنگره صلاح میدانند یک تعدادی از سیدیها را هم بهصورت تصویری ارائه کنند که به نظرم بازخورد خوبی خواهد داشت.
جناب مهندس
متشکر از مشارکت عزیزان، یکی اینکه گفتید سیدیها بهصورت تصویری هم باشد، حُسنِ صوتی بودن سیدیها این است که راحتتر است و بهگونهای شده که اکثر در زمانهایی که مرده است استفاده میکنند. مثلاً در حال رانندگی یا در مسیر مسافرت و یا در منزل که بیکار هستند این را گوش میدهند؛ و اینکه سیستمهای ما خیلی پیچیده و سخت نیست و کپی کردن این سیدیها راحت است و ما دوربین فیلمبرداری و لوازم مشابه استفاده نمیکنیم و بعضاً میبینید که روی سیدیها با خط ناخوانا موضوع سی دی نوشته میشود ولی بازم ما این موضوع را بررسی میکنیم.
مطلب دوم در مورد سؤال محسن که آیا این مطالب که جمعآوری میشود توسط شوراء یا گروهی است؟ از این موارد در جهان امروز خیلی رسم هست و پیروی میکنند، البته من ۲۰ سال قبل خیلی مطالعه میکردم ولی الآن این کار را نمیکنم. این دروسی هم که شماها میگیرید هیچ شورایی وجود ندارد و مطالب را از هیچ کتاب یا سایت اینترنتی برداشت نمیکنم، من ۳ معلم دارم که از آنها آموزش میگیرم و از نوشتههای آنها برمیدارم و برای شما بازگو میکنم. حال میپرسید معلمهای شما کجا هستند؟ میگویم الله و اعلم؛ بنابراین درسی که میدهم نمینشینم روی آن زیاد فکر کنم و تحقیق کنم و چه! همان روز که به ذهنم میرسد بیان میکنم و اکثر خودبهخود و به دنبال هم در ذهنم به وجود میآید و اینها را فوری ترسیم میکنم،شاید مربوط به زاویه دیدم باشد یا با دقت نگاه کردنم به مسائل باشد یا با دقت بسیار زیادی به مسائل نگاه میکنم، حالا تعبیرات زیادی میتوانید بکنید ولی این چیزهایی که به شما آموزش داده میشود در قوطی هیچ عطاری نمیتوانید پیدا کنید.
یکچیز مهمی را باید عرض کنم که وقتی زحمت میکشید و به اینجا میآیید، انسان وقتی یک مطلبی را میداند ولی اگر خیال کند که بیشتر از آن حد میداند، دچار منیت میشود و دیگر آموزش پذیر نیست. یک نفر خوب گیتار میزند ولی خیلی عالی نمیزند، اگر خیال کند خیلی خلی عالی گیتار میزند، دچار منیت میشود و دیگر آموزش پذیر نخواهد بود. من یک چیزهایی میدانم ولی اگر خیال کنم خیلی میدانم، دچار منیت میشوم و آموزش پذیر نخواهم بود و بهصورت راکت خواهم ماند. شخص میآید و به او آموزش آداب و معاشرت داده میشود ولی میگوید این چیزها چیست که مهندس به من یاد میدهد؟! من خودم کلی آداب و معاشرت بلدم. وقتی به خودش خوب نگاه کند میبیند که نه و این چیزها را نمیداند. ما همچین چیزهایی را نمیدانیم چون به ما آموزش داده نشده. باور کنید طریقه زندگی کردن به ما آموزش داده نشده و فقط دلشان میخواسته که ما یا درس بخوانیم یا پولدار بشویم یا امثال آن. خیلی مسائل هست که ما نمیدانیم. ما میگوییم ملتی هستیم از نسل کورش و داریوش، مولانا داریم و چه داریم؛ این صحبتها را میکنیم و فرزندان کورش و داریوش هستیم و سر این بزرگان هم دعواست که ما میگوییم مولانا مال ماست، ترکها میگویند مال ماست، افغانها هم همینطور؛ حال اینها را میگوییم ولی ما مردمانی هستیم که با ماشینهای آخرین سیستم به شمال میرویم و آنجا را تبدیل کردیم به زبالهدانی، تمام کوه و دشت و جنگل را پر زباله کردیم. جویهای آب پر از لجن است، رودخانهها را مجبور شدهاند بپوشانند چون رودخانهها را پر زباله و قوطی میکردیم. پس ما بلد نیستیم اگر بلد بودیم این کار را نمیکردیم. قدیمها در این جویهای آب سنگ میگذاشتم تا سد درست شود و در آن آبتنی میکردیم ولی الآن اگر در این جویها دست بزنیم حتماً باید دست را با مواد ضدعفونی کننده بشوییم تا دچار انواع بیماری نشویم. هر ادارهای که میروی هر کس که یک سِمتی دارد از آن سوءاستفاده میکند. هر ارگانی میبینی اختلاسی در آن کردند با ارقام بالا، پس اگر ما بلد بودیم که این نمیشد و این است که ما توسط این سیدیها توانستهایم به اعتیاد فائق بشویم و بعداً به خانوادهها کشیده شده و بین آنها صلح شده و میگوید از کسی توقع نداشته باش و روی خودت حساب کن، مردم به تو بدهکار نیستند، اگر تو مشکلات داری مردم مسئولش نیستند، خانواده مسئول نیست، روی خودت کار کن و میآید اینها را آموزش میدهد و میبینیم که اثرات خوبی دارد.
آنهایی که از سیدیها استفاده میکنند، خودشان برنده میشوند.
خوشبختانه امروزه یکسری اطلاعات به کلینیکها منتقل میشود و کلینیکها به آن قدرت و صلابت میرسند که مطمئن هستیم این متد (D.S.T) کاملاً در کلینیکها اجرا کنند و آنها بتوانند افرادی را به درمان برسانند. تمام این صحبتها و سیدیها و ورزش و سخنرانی و جلسه، همه اینها جمع میشود برای اینکه ما یک نفر را از اعتیاد به رهایی برسانیم. سازوکار این است که ما افراد را به رهایی برسانیم و اگر این کار شد ما موفقیم. ما افراد را به رهایی مارسانیم که حالشان خوب شود و در خانوادههایشان صلح و صفا برقرار باشد و اگر این شد ما موفق هستیم. این دانش و اطلاعات است که میتواند به تمام کلینیکها منتقل بشود و تمام این عزیزان که در لژیون پزشکان هستند میتوانند از این متد (D.S.T) استفاده کنند و خروجیهای خیلی زیادی داشته باشند و بتوانیم بگوییم که مشکل اعتیاد قابلحل است و مشکل غیرقابلحل نیست.
رهایی کلینیک سما: دکتر صمد- راهنما حسن
مسافر روحالله، آنتی ایکس تریاک و شیره به همراه بیماریهای کولیت روده و آزواسپرم (نابارور) مدت سفر ۱۴ ماه، روش درمان (D.S.T)، داروی درمان شربت (OT) راهنما آقای حسن.
رهایی کلینیک انصار: خانم دکتر اعظم- روانشناس الهام - راهنما میثم
مسافر مهدی، آنتی ایکس شیره، روش درمان (D.S.T) داروی درمان شربت (OT)،مدت سفر ۱۱ ماه و ۱۵ روز، ورزش فوتسال، راهنما آقای میثم.
اولین رهایی کلینیک ساحل قزوین: خانم دکتر نوشین - روانشناس خانم مینا - راهنما موسی
مسافر صابر، آنتی ایکس شیره و تریاک، روش درمان (D.S.T) داروی درمان شربت ( OT) طول سفر ۱۱ ماه، راهنما آقای موسی.
جناب مهندس
این مطلبی که مسافر روحالله از کلینیک سما ذکر کرد در مورد بیماری کولیت و آزواسپرم که بعد از سفر به مرور درمان شد، این واقعاً در متد (D.S.T) هست؛ این تئوری ایکس که من مطرح کردم که ۹۸ درصد ریشه و مرکز تمامی بیماریها سیستم ایکس است یعنی همه مربوط به مجموعهٔ نروترانسمیترها، هورمونها، مدیاتورها و غدد درونریز و برون ریزه، من در اعتیاد این را فهمیدم که در آنها که اشکال پیش میآید خود را بهصورت بیماری بروز میدهد و من نمیدانم علتش چیست؟! یعنی وقتی میبینیم در اسپرم مشکل درست میشود، یکی از این ناقلها کم یا ناقص است؛ در MS یکی دیگر ناقص است؛ در کولیت، یکی دیگر. اول اینها را باور نمیکنید ولی وقتی این متد (D.S.T) را در کلینیک پیاده میکنید با این بیماران مواجه میشوید و نتیجه خوب این متد را مشاهده خواهید کرد و این مطالب در کتاب ۱۴ مقاله که قرار است چاپ شود گفتهشده است.
با این روش، تمام سیستم پزشکی و تمام درمان بیماریها دچار دگرگونی میشود و باید از آن ارگوگرافی (کاردرمانی) باید بیایند بیرون چون ما فقط هدف را دنبال میکنیم. این چیز خیلی عجیبی نیست و ما در کنگره ۶۰ انواع و اقسام بیماریها را مشاهده میکنیم که وقتی با متد (D.S.T) درمان میشوند، بیماریهای دیگرشان هم درمان میشود؛ هم نازایی خانمها، کمبود اسپرم آقایان، بیماری MS، پارکینسون و خیلی از بیماریها مخصوصاً بیماری اتوایمون که مربوط به سیستم ایکس است، وقتی با داروی (OT) درمان صحیح صورت گیرد، این بیماری هم درست میشود.
حضور و غیاب پزشکان
تهیه و وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
4639