English Version
English

گفت‌وگویی آموزنده با مسئول نشریات؛ مسافر بهروز

گفت‌وگویی آموزنده با مسئول نشریات؛ مسافر بهروز

سلام؛ لطفاً خودتان را معرفی نمایید؟

سلام دستان بهروز هستم یک مسافر، تخریب 17 سال انواع آنتی ایکس، مدت 11 ماه سفر کردم به راهنمایی راهنمای بزرگوارم آقای علیرضا، به روش DST، داروی درمان شربت OT، رهایی 13 ماه، در ضمن 9 ماه و 25 روز سفر سیگار کردم به راهنمایی آقای محمد احمدی، رهایی 9 ماه.

لطفاً کمی از تخریب‌های مواد مخدر بر روی خودتان بگویید؟

مواد مخدر در من زود پیشرفت کرد؛ یعنی بعد از 6 ماه مصرف تریاک، مصرف هرویین را شروع کردم و این تخریب 17 سال با من همراه بود. درصورتی‌که دقیقاً مثل کتاب که می‌گوید: "اعتیاد فرماندهی را از انسان می‌گیرد." روی هیچ‌کدام از نیروهایم احاطه‌ای نداشتم؛ برای خوابیدن، خوردن و... این تخریب تا جایی پیش رفت که کبد من آسیب‌دیده بود تا جایی که برای خوردن وعده‌هایم چند دقیقه صبر می‌کردم، در اواخر مصرف زمانی شده بود که در صحبت کردن به مشکل می‌خوردم. بطوریکه یکی از دوستانم به من گفت که هنگام حرف زدن لب‌هایت کج می‌شود. تخریب در من بسیار بد شده بود.

دلیل خدمت شما در نشریات و ادامه دادن مسیر درمان در سفر دوم چیست؟

خدمت در نشریات توفیقی بود که به من عطا شد، همیشه یک جمله از ماه سوم و چهارم سفر اولم یادم هست که تصویرسازی یک قدرت عجیبی به انسان می‌دهد، من واقعاً این تصویر را داشتم که در نشریات خدمت کنم و دوست داشتم و خواسته من این بود. در ابتدا شاید شور بود و شعوری در آن نبود ولی کم‌کم حضورم در نشریات انرژی خوبی به من داد. زمان زیادی از من می‌گرفت ولی انگار خدمت را در آنمی‌دیدم. با همه افراد حاضر در کنگره سروکار داشتم و اینکه با پیش آمدن مشکلی برای من، حس می‌کردم در راستای این خدمت مشکلم برطرف می‌شود و احساس می‌کردم به‌واسطه این خدمت حریم رهایی را حفظ می‌کنم و از موانعی که در سفرم پیش می‌آید عبور می‌کنم.

به نظر شما در چه صورت می‌توان به تعادل رسید؟

به نظر من این‌یک امر نسبی است و به‌یک‌باره به دست نمی‌آید؛ در هر چیزی زیرا فکر می‌کنم در همه سطوح نیاز به تعادل داریم و مهم‌تر از همه اینکه فکر می‌کنم با خدمت کردن می‌توانم به تعادل برسیم و همان‌طور که استاد امین می‌گوید: تعادل بنیان حیات است و این امر باعث می‌شود به کنگره بیشتر نیازمند شوم؛ زیرا هر چه بیشتر پیش می‌روم، می‌بینم که در خیلی از قسمت‌ها نیاز به تعادل دارم.

حال خوش ازنظر شما چیست؟

فکر می‌کنم فرق بین آرامش و آسایش، حال خوش می‌شود. یک‌زمانی من حال خوش را فقط در نداشته هایم می‌دیدم و فکر می‌کردم کسانی که پولدار هستند، بی‌نیاز هستند و حالشان خوش است ولی اکنون به این نتیجه رسیدم که حال خوش در توانایی و دانایی مؤثر و در خیلی جاها در قدرت تشخیص دادن است. اینکه مشکلات باشد و من ابزار داشته باشم و بتوانم این مشکلات را حل کنم؛ اینکه مشکلات باشد و من زود کمر خم نکنم. کنگره این حال خوش را به من داده است.

سفر سیگار چه تأثیری در حس و زندگی شما داشته است؟

خوشبختانه من سفر سیگارم را در سفر اول شروع کردم. تعریفش را شنیده بودم ولی باور نمی‌کردم، به حدی برایم خوب بود که جواب گرفتن من از شربت OT دوچندان شده بود و خیلی از حس‌هایم آن زمان بود، که باز شد. حس‌هایی که باعث شد راحت‌تر در سرزمین رهایی و سفر دوم پا بگذارم. سفر سیگار من را به اطرافیانم هم نزدیک‌تر کرد؛ زیرا باور مواد یک قضیه بود و یک باور اینکه دیگر بوی سیگار نمی‌دهم. خیلی تأثیر دارد و انسان را یک پله به تعادل نزدیک‌تر می‌کند. زیرا اعتقاد داریم که نفس چیزی است که باید مهارش کنیم و خوب سیگار هم چیزی است که حتی دوستان من در آن دست‌وپا می‌زنند و نمی‌توانند سیگار را ترک کنند ولی خداروشکر من توانستم و هر شکل که بگویید روی من تأثیر مثبت داشت.

سی‌دی‌های آموزشی چه کمکی به رهجو می‌کند؟

فکر می‌کنم اصلی‌ترین خوراک من رهجو آموزش است و هیچ خوراکی بهتر از سی‌دی‌های آموزشی نمی‌تواند باشد. یادم نمی‌رود من در سفر اول هر وقت به مشکل می‌خوردم، سی دی برای گوش کردن به اسم انتخاب نمی‌کردم، بلکه چشم‌بسته دست در سی‌دی‌هایم می‌کردم و یکی را برمی‌داشتم و آن سی دی دقیقاً همان مشکل من را بیان می‌کرد و موضوع را برایم می‌شکافت. به نظر من هر جا به بن‌بست بخوریم آن سی دی نقش یک مشکل‌گشا را بازی می‌کند، حل نمی‌کند ولی مشکل را می‌شکافد و فقط خرده‌سنگ‌های مشکلات می‌ماند که آن‌ها را جمع کنم. همیشه اعتقاد دارم که یکی از سکوهای پرتاب رهجوهای موفق گوش کردن و نوشتن سی دی است.

شما چه عاملی را باعث موفقیت در امتحان کمک راهنمایی می‌دانید؟

در اوایل صحبتم به خواست اشاره کردم و هیچ‌چیز مثل خواست نیست، یک عامل دیگر هم که خودم را در اعتیاد خبره می‌دانستم و دوست داشتم از این خبرگی‌ام وقتی بیرون می‌آیم به دیگران هم کمک کنم و از زمان ورود به کنگره این کار را دوست داشتم. من برای کمک راهنمایی خیلی تلاش کردم و مهم‌ترین چیز برای من تصویرسازی بود و یادم نمی‌رود هنگامی‌که درس می‌خواندم یکی از راهنماهای عزیز به من گفت؟در هرلحظه چیزی که باید سراغت بیاید، می‌آید. خیلی اذیت می‌شدم که چرا یاد نمی‌گیرم و شب‌ها خواب می‌دیدم که در حضور آقای مهندس در حال امتحان دادن هستم و گاهی اوقات قبول می‌شدم و گاهی اوقات هم قبول نمی‌شدم، عامل اصلی برای من خواست بود.

از دید شما راهنما چه جایگاهی دارد؟

از دید من جایگاه به‌تنهایی یک کلمه است، ولی مهم حفظ جایگاه و روبه‌جلو حرکت کردن است، جایگاه راهنما جایگاه باارزشی است و زمانی که اسم شما برای کمک راهنمایی درمی‌آید شاید یک مرحله کوچک را رد کردید. زمان گرفتن شال مرحله‌ای دیگر و زمان احداث لژیون مرحله‌ای دیگر است، ولی به نظر من تازه آن زمان می‌توانم جایگاه کمک راهنمایی را تجربه کنم.

به نظر من جایگاه کمک راهنمایی زمانی باارزش می‌شود که فقط در آن عمل سالم انجام شود. زمانی که متوجه شدم قبول شدم حالم بسیار خوب بود؛ انگار یک مرحله بالاتر رفتم و سیستم X من خیلی بهتر ترشح کرد. همان موقع به این فکر افتادم که اکنون به اینصورت است که جلوتر بروم خیلی بهتر خواهد شد و فکر می‌کنم مهمترین موضوع در جایگاه کمک راهنمایی داشتن عمل سالم است.

از اینکه در آزمون کمک راهنمایی قبول شدید، حس خودتان را توصیف کنید؟

حس قشنگی است، می دانیم که باوری است در نا باوری، یادم هست یک روز الفبای زندگیم را در هر زمینه گم کرده بودم، دانشگاه را به خاطر قادر نبودن به خواندن و نوشن از دست دادم و همه چیز یادم رفته بود. هیچ وقت باور نداشتم که بتوانم به این خوبی درس بخوانم و امتحان دهم و از خودم راضی باشم؛ حس زیبایی است. امیدوارم هر انسانی که دوست دارد و لیاقت دارد این جایگاه را تجربه کند.

از زمانی که عضو لژیون مالی شدید، از لحاظ مادی چه تأثیری در زندگی شما داشته است؟

حقیقتاً تأثیر مالی در زندگی من 100 % خوب بوده است ولی یکسری عوامل از قبل روی زندگی انسان تأثیر می گذارد و یکسری داد و ستد ها در گذشته وجود داشته است که اکنون در حال جبران خسارت است ولی من آرامش لژیون مالی برایم مهم است. یک‌زمانی فکر می‌کردم باید دهم و سریعاً چیزی بگیرم و این برای من تا یک بعدی از زمان خوشایند بود ولی کم‌کم آرامشی که با جان و دل می بخشم؛ آرامش خاصی به من می‌دهد و این آرامش را دوست دارم.

برداشت شما از جمله پرداخت بهاء چیست؟

کلمه زشتی است ولی در بعضی جاها می بینیم که زیباست، زیرا می دانیم باید یک جوری اشتباهات را جبران کنم و بهایی در کار نیست. فکر می‌کنم انسان پرداخت می‌کند که مشکلات را زیر پا بگذارد و یک پله به مرکز نزدیک‌تر شود. البته هر کسی هم نمی‌تواند بهای کارهایش را پرداخت کند؛ امیدوارم من توانایی این را داشته باشم ولی تا جایی که آسیب نبینم و اگر هم قرار است بهایی پرداخت کنم، بتوانم خودم را حفظ کنم.

پیام شما در مورد هفته گلریزان چیست؟

بنده خیلی کوچکتر از آن هستم که پیامی دهم ولی نظرم این است گلریزان یک فرصت است. من در بازار کار میکنم و به این صورت است که اسم شش دانگ بر روی انسآن‌ها خیلی قشنگتر می‌شود؛ یعنی اگر جایی را می خواهی بخری و چیزی به نامت است اگر بگویند قولنامه ایی یا اوقافی، دوست نداری ولی زمانیکه می گویند سند منگوله دار و شش دانگ، انسان کیف می‌کند و به دل انسان می نشیند. پیام هفته گلریزان برایم این بود که یک چیزی را کمک می‌کنم و چیزی را به نام خودم ثبت می‌کنم که از آن سند شش دانگ منگوله دار هم ارزشش بیشتر است. شاید سال ها سال ها  و هزاران سال دیگر این ثبت شود و قطعاً ماندگار است.

یک جمله در ارتباط با کتاب عشق عنوان نمایید؟

به نظر من هر مسافری در هر سطحی می‌تواند با کتاب عشق به رقصنده های آسمانی تبدیل شود.

حرف پایانی خود را بیان کنید؟

ابتدا از شما بابت این فرصت تشکر می‌کنم و امیدوارم و آرزویم این است که در کنگره بمانم و جایگاهی که در آن خدمت می‌کنم مهم نیست، فقط در کنگره باشم و بتوانم خودم را در عمل سالم نگه دارم و حفظ کنم.

 

از اینکه وقتتان را در اختیار گذاشتید از شما بسیار سپاسگذارم و برای شما بهترین‌ها را از خداوند می‌خواهم.

 

تهیه گزارش: مسافر سپهر
عکس: مسافر علی (لژیون یازدهم)
نگارنده و ویرایش: مسافر مجید (لژون دهم)
منبع کنگره 60 : وبلاگ نمایندگی صالحی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .