درد شکافنده پوسته فهم است (جبران خلیل جبران)
بعد از خواندن این جمله نیشدری به تفکرم وارد شد و مدت زمانی را به فکر کردن در این مورد سپری کردم
-
آیا این جمله برای همه انسانها صدق میکند؟
برای دقایقی تمام خاطرات و اتفاقات زندگیام مانند راشهای خام و تدوین نشده از مانیتور ذهنم گذشت و من مات و مبهوت به نقطه ای خیره به تفکر در این مورد مشغول شدم.
فلشبکی به گذشته زدم به دوران مصرف مواد و اعتیاد، زمانی که در چرخه تاریکی حیران و سرگردان بودم و چه دردها که نکشیدم هر بار که اقدام به ترک اعتیاد میکردم در صور آشکار و پنهان چه رنجهای را که متحمل نمیشدم چه روزها و شبهای که از اعتیاد خود رنج میبردم و راه درستی برای خلاصی از آن نمییافتم به هر دری که میزدم بسته بود.
پس چرا آن دردها و رنجها به من کمک نمیکرد تا پوسته فهمم شکافته شود و بتوانم خودرا از آن سیکل تاریک رها نموده و به چرخه زندگی سالم بازگشت نمایم چرا؟ و هزاران چرای دیگر ذهنم را درگیر کرده بود؟
اگر این جمله برای تمامی انسانها صادق است پس چرا در آن زمان سخت و آن دردها و رنجهای که متحمل شدم از من جز انسانی نا امید، بی تفکر و غرق در تاریکی وضد ارزشها چیز دیگری نساخت که هرچه بیشتر برای رهایی خود تلاش میکرد بیشتر به اعماق تاریکی فرو میرفت و در مرداب زشتیها با شتاب بیشتری به سوی نابودی قدم بر میداشت.
شاید چون از قوانین بازی زندگی آگاه نبودم و میخواستم بار مسئولیت کارهایم را به دوش دیگران یا در نهایت به خداوند بسپارم و نمیدانستم که در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن یعنس سلب مسولیت از خویشتن.
رفته رفته موضوع داشت برایم جالب میشد؛ ذهنم به دنبال جواب سوالهایش تلاش بیشتری از خود نشان میداد.
جمله عجیبی بود و جالبتر اینکه تفکر کردن در مورد این موضوع حس خوبی به من میداد. قضیه برایم مانند یک بازی فکری؛ جالب و دلنشین شده بود که بعد از گذراندن هر مرحله حس خوبی پیدا میکردم.
بعدازاینکه مدتی با تفکر در این مورد گذشت جرقه ای در ذهنم زده شد که آیا معنی و مفهوم جملاتی را که میخوانم کاملاً درک میکنم ویا هر جمله ای که میبینم فقط همان یک معنی را میدهد!!!
با اینکه میدانستم جملات بار معنایی عظیمی را در خود حمل میکنند و ممکن است با توجه به تسویه و تصفیه ای و پالایش که انسان انجام میدهد و تغییر حسی که در اثر تغییر و تبدیل و در نهایت ترخیص در او اتفاق میافتد درک و فهم انسانها از کلمات و بار معنایی آنان تغییر میکند به خود پاسخ دادم خیر.
ادراک و احساس و دریافت من از کلماتی که میخوانم بسته به اطلاعات و آگاهی و تزکیه ای که انجام دادهام فرق میکند که در آن شرایط در چه جایگاهی قرار دارم و از چه روزنه و دریچه ای به آن موضوع مینگرم این مسائل در درک و فهم من نسبت به آن موضوع نقش اساسی دارد.
بهترین مثال برای درک این موضوع مثال انسان مصرف کننده ای است که برای درمان بیماری اعتیاد خود به پزشک یا روان پزشک مراجعه میکند که خود من بارها این کار را انجام دادهام ولی بی نتیجه بوده است چرا؟
چون دکتر و یا روانپزشک درک درستی از اعتیاد یا مصرف موادمخدر ندارند و اطلاعات آنان از اعتیاد در حد دانایی و دروس دانشگاهی میباشد و لی همین موضوع برای راهنمایان کنگره 60 به دانایی مؤثر تبدیل شده است یعنی علم و عمل در کنار هم میدانند و تجربه هم کردهاند به همین دلیل کاملاً حال یک مصرف کننده مواد مخدر را درک میکنند پس درک مفهوم بیماری اعتیاد برای این درگروه کاملاً متفاوت است.
هرچه بیشتر فکر میکردم اهمیت این موضوع که تصفیه و تسویه و پلایش، چه نقش اساسی در حس و درک من از مطالب دارد بیشتر برایم آشکار میشد.
واقعاً کلمات بار معنایی عظیمی را در خود حمل میکنند زمانی که من در تاریکی مطلق اعتیاد قرار داشتم شنیدن ای جمله نه تنها کمکی به بهتر شدن حال و روز من نمیکرد بلکه بهانه ای میشد برای فرو رفتن بیشتر من در منجلاب تاریکی ولی وقتی سفر خروج از تاریک را با پیدا کردن راه درست (کنگره 60) آغاز نمودم با هر تغییر و تبدیلی که در من اتفاق میافتاد و حسم روبه تعادل میرفت درک درست تری از جملات و عبارتهای که میخواندم به دست میآوردم یا به قولی انسان اگر خود جستجو نکند؛ حتی اگر با همه کاوشگران ماهرنیز هم نشین باشد، به موضوع واقعی نمیرسد.
بعدازاین مرحله بود که توانستم به این نتیجه برسم که وقتی انسان از تاریک خارج میشود و به تعادل نزدیک میشود آن زمان است که تجربههای بهدستآمده از آن تاریکی برایش مانند گنجی باارزش میشود و آن انسان انسانی کارآزموده و رها میشود و میتواند مانند انگشت اشارهای باشد برای سایر انسانهای که مانند گذشته خود او در تاریکی قرارگرفتهاند و راه و مسیر حرکت به سمت روشناییها را به آن نشان دهد و به نظر من این بزرگترین پاداش است برای انسان. و من با تمام وجود به این موضوع اعتقاد و ایمان دارم.
نویسنده: کمک راهنما مسافر مهدی
منبع کنگره 60
- تعداد بازدید از این مطلب :
4848