جلسه ششم از دور هفتم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگرهٔ 60 نمایندگی رودهن ویژه آقایان مسافر در تاریخ 96/8/28 به استادی کمک راهنما آقا آبتین و نگهبانی آقا محسن و دبیری آقا وحید با دستور جلسه وادی سوم و تأثیر آن روی من رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خوشحالم که در خدمت شما دوستان هستم و از نگهبان تشکر میکنم که این فرصت رادراختیار من قرارداد تا بتوانم خدمت کنم. دستور جلسه امروز ما وادی سوم است که میگوید باید دانست هیچ موجودی بهاندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند.
اولین سؤال که مطرح میشود این است که آیا امکان دارد کسی بیشتر از خود من به فکر من باشد؟ کسی بیشتر از من به فکر من است؟
من داری خانواده هستم پدر مادر برادر همسر فرزند آیا این اشخاص بیشتر از خود من به فکر من هستند ممکن است بهظاهر اینگونه باشد ولی در باطن و ازنظر منطق اصلاً این موضوع امکانپذیر نیست و علت آنهم این است که هیچکسی از خواستههای درون من خبر ندارد، هیچکس خبر ندارد که درون ذهن من چه میگذرد چگونه میتوانند به فکر من باشند درحالیکه در درون من نیستند.
هرزمانی که من آمدم و مسئولیت کار وزندگی خودم را تحویل دیگران دادم خود من متضرر شدم و آسیبهایی که من از اعتیاد دیدم علت آن همین امر بود که من مسئولیت کارهای خودم را به دیگران نسبت میدادم و از آنها انتظار حل مشکلات را داشتم.
این وادی میخواهد به من بیاموزد که هیچکسی نمیتواند بهاندازه خود من به فکر من باشد برای اینکه در درون من نیست در تفکرات من نیست و از باورها و اعتقادات من خبر ندارد اینگونه نیست که پدر من هر باوری دارد من هم داشته با شما اینگونه نیست که همسر انسان همان باور و اعتقادی را داشته باشد که من دارم اصلاً اینگونه نیست؛ بنابراین ما موظف هستیم که خودمان بر اساس خواستههای خودمان، اهداف خودمان راهی را مدنظر داشته باشیم و پیدا نماییم و در آن مسیر حرکت کنیم تا بتوانیم به اهدافمان برسیم.
بهطورکلی وادیها میخواهند که من دوربین را بیندازم در درون خودم برای اینکه من دو چشم دارم که فقط بیرون را میبینم و دیگران را میبینم و هر اتفاقی که میافتد سبب آن و علت را همیشه در بیرون از خودم جستجو میکنم یا به عهده دیگران میاندازم، این وادیها میخواهد به من بگوید که هر مشکلی که دارم علت و سبب آن خود من هستم و در درون خود من است، بهطور مثال در مورد قضیه اعتیاد خودم میگویم چرا من معتاد شدم، به خاطر اینکه در کشور دوست و همسایه افغانستان در جوار کشور من است، علتی که من معتاد شدم یک دلیل بیرونی است درصورتیکه این دلیل بیرونی برای دیگران هم بوده است چگونه است که دیگران معتاد نشدهاند اما من معتاد شدهام؛ تمام علت آن در درون خود من بود من دوست داشتم مواد مصرف کنم ولی دیگران خیر؛ دو نفر به کنگره میآیند ویکی از آنها بعد از ده ماه به درمان میرسد ولی دیگری مدتهای زیادی میآید و نتیجه نمیگیرد و علت را راهنما و دیگران میداند که نتوانسته است نتیجه بگیرد اما واقعیت چیز دیگری است و آنهم این است که علت مشکل در درون خود آن شخص است که به خودش فکر نکرده است و نتوانسته نتیجه بگیرد.
نگارنده و ویراستار:مسافر عباس
عکاس:مسافر عباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
2446