English Version
English

لژیون ویلیام وایت، وادی سوم و تاثیر آن روی من( پارک فدک)

لژیون ویلیام وایت، وادی سوم و تاثیر آن روی من( پارک فدک)

جلسه چهارم از دور اول لژیون ویلیام وایت کنگره 60 نمایندگی امین قم پارک فدک، روزهای جمعه مورخ 96/08/26 با دستور جلسه " وادی سوم " با استادی کمک راهنمای محترم آقای اسماعیل و نگهبانی کمک راهنمای محترم آقای مهدی پور بکر  و دبیری آقای مجتبی بصیری فرد رأس ساعت   8:30 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

وادی‌های کنگره 60 می‌خواهند ما را به این موضوع برسانند که تفکر کنیم. تفکر حرکتی درونی است که بیانگر حالات بیرونی ما است. طرز رانندگی کردن من نشانگر تفکرات من است. رانندگی من خوب است یا بد؟ لباس پوشیدن من نشان از تفکرات من دارد. حتی اصلاح صورت، مشارکت کردن، خدمت کردن و به طور کلی هر کاری که ما انجام می‌دهیم در درون ما از تفکرات ما نشأت می‌گیرد. خواه مثبت باشد یا منفی.

 
کنگره 60 با اهداف خود می‌خواهد قدرت تفکر ما را بالا ببرد و ما را متوجه کند که باید قبل از انجام هر کاری فکر کنیم. در وادی اول مثبت نگری و در لحظه بودن را تمرین و تجربه می‌کنیم. در وادی دوم متوجه می‌شویم که بیهوده خلق نشده ایم بلکه آمده‌ایم که کاری را انجام دهیم. آمده‌ایم که اعتیاد خود را درمان کنیم. آمده‌ایم که در صلح و آرامش زندگی کنیم. برای دعوا و ایجاد مشکلات برای خود نیامده ایم که کاسه چه کنم چه کنم به دست بگیریم. وادی دوم این امید را به ما می‌دهد که پایان شب سیه سپید است. برای تک تک ما این مسئله پیش آمده و ما واقعاً روزهای خوبی را سپری می‌کنیم. وقتی به گذشته خود نگاه می‌کنیم گذشته چندان خوبی نداشته‌ایم. من به خواب هم نمی‌دیدم که ساعت 6 صبح بیدار شوم؛ خیلی زود که بیدار می‌شدم ساعت 12 بود یعنی زمانی که همه از کار برای استراحت به خانه برمی گشتند، من برای رفع نیاز خود به بیرون می‌رفتم.

در داستان تمثیلی طوطی و بازرگان که برای تعمق و تفکر ما است، آمده است: بازرگانی طوطی‌ای داشت که در بند بود. وقتی می‌خواست به هندوستان برود به طوطی خود گفت سوغات چه می‌خواهد. طوطی به بازرگان گفت: من چیزی نمی‌خواهم فقط زمانی که نزد طوطیان هندوستان رسیدی سلام من را برسان و بگو: قضا و قدر الهی مرا در بند کرده چاره ای برای من بیندیشید. بازرگان به هندوستان رفت و در جنگل پیام طوطی خود را به طوطیان هندوستان رساند. با گفتن پیام، یکی از طوطیان از بالای درخت به زمین افتاد و مرد. بازرگان وقتی به خانه برگشت و داستان را برای طوطی خود گفت، طوطی پیام را متوجه شد و در قفس خود را به مردن زد. بازرگان از گفته خود بسیار پشیمان شد و طوطی مرده را به بیرون قفس انداخت. طوطی به محض آزاد شدن به آسمان پرید و خود را آزاد و رها کرد. طوطی در بند مانند انسان در بندی است که اسیر تفکرات خود است و تفکرات خود است که او را از بند رها خواهد نمود.
 

در داستان اعتیاد و مصرف مواد و سیگار نیز به همین صورت است. تفکرات خود ما است که در این حال و روز هستیم. اگر مشکلات مربوط به سیگار، ریه، کبد، دیابت و ... را داریم، از عوارض سیگار است. اگر عوارض نداشت و همه چیز خوش بود که به اینجا نمی‌آمدیم و از کار و زندگی نمی‌زدیم. می‌توانیم بگوییم تقدیر خداوند است و خداوند برای من این گونه رقم زده است. در کنگره 60 متوجه می‌شویم که مشکلات ما همان تیری بوده که خودمان از چله کمان رها کرده‌ایم و به هدف خورده و به خودمان برگشته است. ولی می‌توانیم آن را بپذیریم. پذیرفتن یک موضوع آرامش را به خودمان برمی گرداند. اگر هم تقدیر است من تقدیر را می‌پذیرم.
حال می‌خواهم چه کنم؟ می‌خواهم از شر سیگار رها بشوم. خود من باید نسبت به این موضوع فکر کنم. فکر علی اکبر به درد من نمی‌خورد. فکر راهنمای من هم به درد من نمی‌خورد. راهنما در کنگره 60 فقط یک انگشت اشاره است. می‌گوید از این راه برو. می‌گوید سر ساعت باید داروی خود را بخوری. یعنی راهی که خودش رفته و تفکرات خود را در سینی و در اختیار همه قرار می‌دهد. در لژیون هر کس بنا به خواسته خودش از این سینی یک لقمه برمی دارد. می‌بینیم خیلی‌ها هم چیزی برنمی‌دارند. در این بازی راهنما فقط نشانگر راه است. راهنما به شخص می‌گوید زیر 16 تا قطعه آدامس نباید بخوری چون جسم شما به زیر 16 تا قطعه آدامس نیاز ندارد و به بالاتر از آن نیاز دارد. سر موقع و به محض این که فکر سیگار به سرتان زد، خسیس نشوید و آدامس خود را بخورید و از تجربه و تفکر دیگران استفاده کنید. راهنما می‌گوید بعد از 21 روز باید تیپر کنید ولی شخص با تفکرات خود تیپر کرده و می‌بیند هر قطعه ای که کم می‌شود هیچ اتفاقی برای او نمی‌افتد؛ و شخص دیگری می‌بیند هیچ وسوسه ای به سیگار ندارد. کسانی که در کنگره 60 موفق عمل کرده و آموزش می‌گیرند؛ نشان دهنده همین موضوع است.

 

باید تفکر کنم چرا باید 6 صبح به پارک بیایم و ورزش کنم و از این هوای خوب استفاده کنم و در لژیون سیگار ویلیام شرکت کنم. این نشان دهنده این موضوع است که ما حالت طوطی داستان را داریم و دروازه بندهای اعتیاد و مواد مخدر و سیگار را باز کرده و به بیرون می‌آییم. پیام دیگران به ما رسیده و ما هم از پیام دیگران استفاده می‌کنیم. پیام کسانی که آمده و اعلام سفر می‌کنند و می‌گویند من توانستم با روش DST سیگار خود را درمان کنم و یا در حال درمان هستم.
هفته بعد تولد آقای ابوالفضل است و پیامی است که این شخص سیگار نمی‌کشد. وقتی خوب نگاه می‌کنیم، وادی سوم ما را متوجه این موضوع می‌کند که فکر خود تو به درد تو خواهد خورد. صرفاً فکر خانواده، پدر، مادر، جامعه و... به درد تو نمی‌خورد. همه این‌ها درست است ولی بیشترین بار مسئولیت به عهده شخص شخیص خودمان است. نسبت به سیگار و آدامس تفکرات مثبتی داشته باشیم. به دید دارو به آدامس خود نگاه کنیم. به این دید نگاه کنیم که این آدامس قرار است در رسیدن به دین، دنیا، آخرت، زندگی و هر چیزی که به آن اعتقاد داریم، ما را یاری خواهد رساند.
به تفکراتی که داریم خواهیم رسید ولی اگر در بند سیگار باشیم به آن صلح و آرامش نخواهیم رسید. احتمال دارد به بیماری مبتلا شویم. چیز عجیبی نیست؛ آقای مهندس مسئولیت بسیار بزرگی دارند. ایشان فرموده‌اند: وقتی سیگار می‌کشیدم فکر می‌کردم با تفکر باز می‌توانم برای شما جزوه جهان بینی بنویسم. ولی آن اتفاقی که برای آقای مهندس افتاد نشانگر این است که برای من هم ممکن است رخ دهد.
اگر در صراط مستقیم باشیم؛ خداوند و تمامی نیروها به ما کمک خواهند رساند. گاهی نیروها را در ذهن خود مانند یک ملافه سفید می‌دانیم و درک آن سخت است و قابل رویت نیست و تصور ما از فرشته به گونه دیگر است. وقتی صحبت از انسان‌هایی می‌شود که کمک می‌کنند ما در این قفس را باز کنیم و از این قفس بیرون بیاییم و در صلح و آرامش زندگی کنیم؛ برای ما دور از ذهن و دور از باور است.
ان شاا... متوجه شویم که وادی‌های کنگره 60 وادی‌های مهمی هستند و تک تک ما با کاربردی کردن وادی‌ها و درمان اعتیاد و سیگار می‌توانیم زندگی کنیم و بگذاریم دیگران هم چند صباحی نفس راحت کشیده و روی خوش زندگی را در کنار ما ببینند.



تهیه و تنظیم: مسافر محمد
عکاس: مسافر جواد

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .