این جلسه؛ دوازدهمین جلسه از دورهی نوزدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 روزهای پنجشنبه مورخ 96/8/25 با استادی راهنمای محترم آقای مجتبی؛ نگهبانی آقای رسول و دبیری آقای علی با دستور جلسهی "وادی سوم" رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر. خیلی خوشحال هستم که یکبار دیگر در جمع شما عزیزان حضور دارم. دستور جلسه امروز ما وادی سوم هست. وادی سوم میگوید باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند. در ابتدا من باید بدانم خویشتن خویش چیست و آن را بشناسم. گاهی من فکر میکردم وقتی میگویند انسان باید اصل خویش را بشناسد منظور این است که بدانم پدر و مادر من که بودهاند و اهل کجا بودهاند و یا چند نسل آنطرفتر را بدانم کافی است. دیدم این جزو شناخت خودم هست ولی جزو شناخت صور آشکار و ظاهر من است. انسان مثل کوه یخ است که قسمتی از آن پیدا و قسمت اعظم آن در زیرآب است و مشخص نیست. اولازهمه من باید مشخص کنم که خویشتن خویش چیست. دیگر موجودات هم به فکر خود هستند ولی انسان موجودی است که به فکر تغییر خیلی زیادی است. اگر خیلی از حیوانات و موجودات را در نظر بگیریم روش و سیستم زندگی آنها طی چند هزار سال گذشته تغییر زیادی نداشته است ولی انسان طی سالیان گذشته تغییر زیادی داشته است. به انسان نعمتی دادهشده است به نام اختیار که میتواند انتخاب کند.
این صحبت را مطرح کردم برای اینکه بیشتر فکر کنید که خویشتن خویش چیست. وقتی متوجه شویم که خویشتن خویش من چیست آنوقت تلاش میکنم که حالم را دگرگون کنم. من یکزمان تصور میکردم اگر من اعتیاد دارم مقصر آن دیگران هستند. اگر من مشکل مالی دارم مقصر سیستم مالی جامعه است. انسان در رابطه مشکلات دوست دارد کسی را پیدا کند و مشکلات را به گردن او بی اندازد. هر موقع با مشکلی برخورد میکردم و نمیتوانستم آن را حل کنم دچار افسردگی میشدم. چون در عمق وجودم میگفتم دیگران باید کمک کنند تا مشکل من برطرف بشود. این دستور جلسه میخواهد این موضوع را به من بگوید که اگر تمام دنیا بخواهند من مصرفکننده باشم ولی خودم نخواهم، مصرفکننده نمیشوم. اگر همه دنیا بخواهند که من در اعتیاد بمانم ولی خودم نخواهم، در اعتیاد باقی نمیمانم. پس هیچ بهانهای برای درست عمل کردن باقی نمیماند. اگر خیلی از جوامع تغییر کردهاند خودشان خواستهاند و واقعاً تغییر کردهاند. این وادیها مثل قوانینی هستند که اگر من در زندگی آنها را رعایت کنم حال بهتر و خوشی دارم و باعث خوبی حال دیگران میشوم و اگر آنها را رعایت نکنم هم خودم بههمریخته میشوم و هم باعث بههمریختگی دیگران میشوم. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.
در ادامه جلسه تودیع کمک راهنمای محترم آقای احمد شریفیان برگزار شد.
سخنان راهنمای محترم آقای مجتبی دهقانی:
امروز مراسم تقدیر و تشکر از زحمات آقای احمد شریفیان است. آقای شریفیان از عزیزانی است که در کنگره 60 از خدمتگزاران است. امروز از ایشان بابت زحماتشان در سمت کمک راهنمایی تقدیر و تشکر میشود. احمد عزیز هم اردوبان است، هم دستیار دیدبان است و هم در قسمت سایت کنگره 60 خدمت میکند. احمد طی چهار سال گذشته در لژیونش رهجوهای خوبی تربیت کرد و توانست کمک راهنما تحویل کنگره بدهد. درست است که لژیونش را تحویل داده است ولی در کنگره حضور دارد و در مکانهای دیگر به خدمت خود ادامه میدهد. واقعاً نعمتی است که بتوانی کمک کنی و وسیلهای باشی تا کسی از آن حال خراب خارج شود و دوباره احیا شود و به زندگی برگردد.
سخنان آقای احمد شریفیان:
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر. از همه شما عزیزان و دوستان تشکر میکنم که امروز تشریف آوردید و با مشارکتهایتان بنده را مورد لطف خود قراردادید. ابتدا از راهنمای عزیزم آقای مجتبی دهقانی تشکر میکنم که من هر چه دارم از راهنماییها و الطاف ایشان است و لازم میدانم از همسفر عزیزم تشکر و قدردانی کنم که با من ماندن و تکیهگاهی بودن برای من و من واقعاً نمیتوانم مقداری از لطف و محبت ایشان را جبران کنم. تحویل دادن لژیون مقداری سخت است چون لژیون بخشی از وجود کمک راهنمایان و راهنمایان است. باحال خرابی رهجوها حالت خراب و باحال خوبی آنها حالت خوب میشود. همیشه به ما میگفتند که مسائل کنگره را به خانه نبرید اما بعضی مواقع نمیشد. من غصهام میگرفت و میگفتم که فلانی خیلی حالش بد بود. زندگی من به لژیونم وصل بود. در کنگره با اشخاصی برخورد داشتیم که از خودمان بدتر بودند ولی از همه آنها آموزش میگرفتیم. گاهی اوقات رهجوهایم مسائل و مشکلاتی را مطرح میکردند که میدیدم خودم هم آن مشکلات را دارم. راهکاری را که به آنها میدادم را خودم هم انجام میدادم و مشکل من هم حل میشد و آن رهجوها به من هم کمک میکردند. برکت لژیون در زندگی من جاری است. یکی از دلایلی که من لژیونم را تحویل دادم این بود که افتخار دستیاری دیدبان محترم جناب آقای رضا ترابخانی را پیدا کردم. وقتی من به نمایندگیهای مختلف میرفتم و به راهنماها میگفتم که باید بعد از چهار سال لژیونتان را تحویل دهید، دیدم نمیتوانم به دیگران بگویم و خودم لژیون داشته باشم. تحویل لژیون یکی از سختترین کارها در کنگره است. از همه همکارانم تشکر میکنم که در این چند سال بسیار به من کمک کردند.
در ادامه لوحهای تقدیر و سپاس از طرف آقای مهندس دژاکام و کنگره مرزبانان نمایندگی استاد معین به آقای احمد شریفیان تقدیم گردید.
تهیه و تنظیم: مسافر شهاب (لژیون یکم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
2038