English Version
English

گزارش درمان اعتیاد به مصرف سیگار ( لژیون ویلیام ال وایت )

گزارش درمان اعتیاد به مصرف سیگار ( لژیون ویلیام ال وایت )

هفتمین جلسه از دور شانزدهم جلسات ویلیام وایت (درمان وابستگی به مصرف سیگار به روش DST) به نگهبانی آقا ایمان، استادی آقا "مسعود" و دبیری آقا "محمد صادق"  با دستور جلسه "وادی دوم و تاثیر آن روی من" راس ساعت 8:30 مورخ 5/8/96 در پارک طالقانی شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد. هیچکدام از ما به هیج نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. تجربه ای که من در این مسیر داشتم این بود که اعتیاد من را به سمت بیهودگی برد. این بیهودگی به علت عدم رعایت قوانین الهی و رفتن به سمت ضد ارزش ها و سوء استفاده از خمر صورت گرفت.
قضیه سیگار هم به همین صورت بود. سیگار من را به سمت ضد ارزشها، تاریکی ها و بیهودگی ها سوق داد. وادی دوم به من کمک کرد که راه و مسیر خود را دوباره پیدا کنم. حال این سوال پیش می آید که اصلا چرا تنباکو خلق شد؟ این موضوع در مورد مواد مخدر هم صادق است. برای مثال تریاک دارویی است که اگر در دست پزشک حاذق باشد، شفاست. ولی اگر دست مردم عادی باشد مانند زهری کشنده خواهد بود. تنباکو هم قطعا کاربرد دارویی و غیردارویی دارد. برای مثال در آمریکا برای خانم های باردار و جهت جلوگیری از یبوست تجویز می شد و یا مصرف دیگر تنباکو استفاده در بسیاری از آفت کش هاست. این من هستم که با استفاده نابجای خود باعث تخریب می شوم.

من باید یاد بگیرم چگونه از نعمت های الهی استفاده صحیح داشته باشم.
قسمت دوم دستور جلسه در خصوص تولد آقا مجتبی است. ایشان وقتی سفر خود را پیش من شروع کرد کمک راهنما بود، لژیون داشت، ولی پذیرفت و از برخی مسائل عبور کرد و بدون هیچ مشکلی به  رهایی رسید. او در سفر خود مطیع و جستجوگر بود و در حال حاضر در کنار لژیون مصرف مواد، لژیون درمان سیگار را هم دارد. برای او آرزوی موفقیت وسلامتی روز افزون را دارم.




خلاصه صحبت های مشارکت کنندگان ضمن تبریک به آقا مجتبی (آقایان):
علیرضا: بزرگترین دشمن انسان ناامیدی است که جلوی کار ما را می گیرد. در این وادی ما یاد می گیریم ناامیدی را کنار گذشته و حرکت کنیم. روزی می رسد که یادمان نمی آید، اصلا روزی سیگاری بودیم که این خود نشانه درمان است.
علی اصغر: من جرقه های آن قله های بلند آتشفشان را با صحبت های آقای مهندس و استفاده از صحبت های امثال آقا مجتبی شروع کردم و بعد با تلاش راه را ادامه دادم و امیدوارم در این راه ثابت قدم باشم.
مجید: وادی دوم به من می آموزد که بیهوده به این دنیا قدم ننهاده ام. خیلی چیزها را خراب کردم و اکنون وقت ساختن است. همه جا رفتم ولی برای این کار، راه درست را فقط در کنگره به من نشان دادند.


روح الله: در وادی می گوید خوشحالیم که به جنگ نرم خود ادامه می دهیم.  به عبارتی بعد از رهایی کار هنوز تمام نشده است. یکی از کارهایی که در سفر دوم باید انجام داد، درمان وابستگی به مصرف سیگار است. به قول علی آقا "دیده بان محترم" درمان اعتیاد با رهایی از سیگار کامل می شود.
علی اکبر: حضرت سلیمان دید مورچه ای در حال جابه جا کردن خاک است . دلیل آن را پرسید و مورچه گفت معشوق شرط وصال را در جابه جایی کوه قرار داده است. سلیمان گفت عمر نوح هم داشتی نمی توانستی. مورچه گفت مهم نیست من سعی خود را می کنم. هیچگاه نباید ناامید شد. با سعی و تلاش هر چیزی را می توان از درون خود بیرون کشید.
کامران: هیچ کس کارخانه ای نمی زند که بیهوده باشد یا محصولش مورد نیاز کسی نباشد. حال چطور آفریدگار ما را بیهوده خلق کرده باشد. اگر من فلسفه وجودی خود را نمی دانم اشکال از من است وحتما برای من ماموریتی وجود دارد.

 


 

احسان: انسان هرچقدر کامل باشد اگر ناامیدی در او رسوخ کند به  هیچ هدفی نمی رسد. از آقا مجتبی سپاسگذارم که به من آموخت که باید در جنگ درون پیروز شد و برای درمان خود تصویرسازی نمود.
میلاد: ما در کنگره روی تاریکی ها کار نمی کنیم. ما یاد می گیریم روی روشنایی ها و نقاط امید کار کنیم که به دنبال آن حتما تاریکی ها از ما دور می شوند.
احمد: من قبل از کنگره همیشه با ناامیدی ها زندگی می کردم و قطعا هدفی نیز نداشتم. با ورود به کنگره آموزش گرفتم و امروز تفکر می کنم و در کارهایم انگیزه دارم و معتقدم نقشی برای من تعریف شده که باید آنرا به خوبی به انجام برسانم.
کامران: اگر بخواهم واقع بینانه به گذشته بنگرم ممکن است کاملا ناامید شوم چرا که خیلی چیزها را از دست داده ام واین خود باعث عدم تحرک می شود. در این وادی یاد می گیرم که چرا باید امیدوار باشم.
فریبرز: در کنگره آموختم که اگر ناامیدی به سراغ من آمد باید خلاف آن حرکت کنم. نیروهای بازدارنده در سفر سعی داشتند من را با نشان دادن نمونه های ناموفق درمان سیگار ناامید کنند، ولی من خلاف آن حرکت کردم و با ایمان به آقای مهندس و دیدن نمونه های موفق امیدوارانه مسیر را پیمودم.
موسی : من بارها تلاش کردم سیگار را کنار بگذارم ولی نتوانستم. تا اینکه با راهنمای های آقا مجتبی و تجربه ها و با تفکر پیرامون پیام هایی که در دفترچه من می نوشتند کمک گرفتم و به رهایی رسیدم.

اکبر: یکی از ارکان فرهنگ اعتیاد "ناامیدی" است. این وادی به ما می فهماند که برای اجرا کردن تفکرها باید ناامیدی را کنار گذاشته و تک تک وادی ها را عملیاتی کنم.


علی آقا (دیده بان محترم) : تولدهای سیگار واقعا لذتبخش است. من همیشه می گویم که چهره بچه های کنگره که سیگار را درمان کرده اند با سایر بچه های کنگره یک فرقی دارد. وقتی که چهره چهره اعتیاد باشد تمام شهر وجودی اعتیاد است. وقتی چهره شاداب باشد تمام شهر وجودی شاداب است. وقتی چهره دودزده است تک تک سلولهای بدن دودزده هستند. بیخود نیست که می گویند؛ رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون. کسی که به درمان اعتیاد از مواد رسیده است ولی هنوز سیگار می کشد، هنوز چهره، چهره اعتیاد است. آخرین نشانه های اعتیاد موقع رهایی از سیگار از بین میرود . انشاءالله همه جشن رهایی را تجربه کنید.آقای مهندس همیشه تاکید دارند دستور جلساتی را که مکتوب دارند مثل کتاب 60 درجه، صورت مساله اعتیاد و یا همین وادی ها را دوباره بخوانیم. پس اولین کار ما دراین هفته خواندن وادی دوم است. اینها چیزهایی نیستند که با یکبار خواندن متوجه همه مسایل بشویم. هرجایی از سفر برداشتی متفاوت داریم و این به دلیل تغییراتی است که در ما رخ داده است.
در ضمن آقایان؛ جعفر، حشمت، محمد، مهدی نیز ضمن احترام به دستور جلسه این روز را به آقا مجتبی تبریک گفتند.

تازه وارد: (آقایان)
علیرضا، منصور.
اعلام سفر (آقایان):
سفر اول- علی اصغر، مجید، اکبر، مهدی مرتضی، هادی.
سفر دوم- حمید، سهراب، فریبرز، فرشید، روح الله، میلاد، علیرضا، محمد صادق(دبیر)، ایمان(نگهبان)، (استاد جلسه) آقا مسعود.

 


پیام تولد(آقا مجتبی): هرچه دارید بیرون لژیون ویلیام رها کنید و دست خالی بیایید تا انشاءالله دست پر برگردید.
چیزی که تکرار نمی شود همین تولدهاست. تکامل در جمع اتاق می افتد. من بار اول که سفر سیگار خود را شروع کردم، چون برای آقای مهندس این کار را کردم موفق نبودم. بار دوم برای شروع و انتخاب لژیون یکماه تفکر کردم و سر همه لژیون ها نشستم که حسم آقا مسعود را گرفت و او را به عنوان راهنما انتخاب کردم. القائات و الهامات ایشان باعث شد، سفر خود را با موفقیت به پایان رسانده و در حال حاضر در خدمت شما باشم.
همه انسانها برای آموزش وخدمت پا به عرصه حیات نهاده اند. من هم باید یاد بگیرم اثری نیکو از خود به جا بگذارم. خدا را شکر که در کنگره علم چگونه زیستن را یاد گرفتم.


دل نوشته(مجتبی):
به نام نامی انسان
عنوان "بند دل"
بند دل عجب جایی گیر کرده است.جسم و جان نمک گیر عجب سفره ای شده است.بی شک بانی پای بر زمین و سری بر سماء دارد.صدایی زمزمه کنان زیر لب می گوید که ساکنین آسمانها هم به سفره شما حسادت می کنند.چه مبارک جایی است. نمی پرسند اهل کجایی و دینت چیست. آب و نانت می دهند. شرط اول دردمند بودن است. پول و پارتی هم نمی خواهد. شرط دوم خواسته است که هر که دارد بسم الله . زحمتی چون رنج پدر و مهری به نازکی دل مادر و خواسته ات تو را رشد می دهد. نه پیشه مکتب می خواهد و نه تیشه فرهاد. در صراط نور قدم هایت ذکر هو الرحمن الرحیم می گوید. اندیشه ثنای تدبیر می گوید. آینه تاب انعکاس حجم نور را ندارد. چه مبارک جایی است.
الحق و الانصاف که بانی سری به سماء و نظری بر ما دارد و هزاران بوسه بر دستان دستگیر آن و هزاران سجده بر درگاه خدا  و ما در پی آنیم که آن می خواهد.
 از همه دوستان و راهنمای خوبم آقا مسعود، علی آقا، آقا کامران، دبیر و نگهبان عزیز و راهنمای موادم "آقا وحید" که امروز اینجا حضور ندارند و در راس آقای مهندس و خانواده ایشان سپاسگذارم.
تعداد حاضرین : 100  نفر
مشارکت کنندگان : 18 نفر
تازه واردین : 2 نفر
و در مجموع 16 مسافر سفر اول و دوم خود را معرفی و اعلام سفر معرفی نمودند و دو سال رهایی مجتبی عزیز را همه با هم جشن گرفتیم. سپس جلسه را با دعای کنگره به پایان رساندیم.
                شکر ، شکر ، شکر
جمعه؛ پارک طالقانی؛ 5 آبان ماه 1396
 با آرزوی موفقیت برای همه شما.
تنظیم و نگارش: احسان "مسافر سیگار"
رهجوی آقای حامد از شعبه آکادمی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .