English Version
English

خودباوری

خودباوری

اگر وادی اول را به خوبی فراگرفته باشیم، می بینیم خیلی چیزها را از دست داده ایم .با هر بیماری یا هر مشکلی تصور می کنیم همه چیز تمام شده و دیگر زندگی برای ما اهمیتی ندارد.همانطور که خوب می دانیم این ها همه توجیه است و نشانه از دست دادن اعتماد به نفس و نتیجه ای ندارد به جز فرو رفتن بیشتر در تاریکی ها.

اگر به این یقین و باور برسیم که حیات ادامه دارد و با مرگ از بین نمی رود ،آنگاه کمی به خود می آییم که باید برای خودمان ارزش قائل شویم و بدانیم بیهوده نیستیم.بدانیم اگر از نظر جهان بینی به پوچی برسیم نه تنها مشکلات روان بلکه مشکلات جسم ما هم حل نخواهد شد.

در درمان اعتیاد به لطف خداوند و کنگره به این باور رسیده ام که هرگاه فردی بداند ،جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد و همه مطالب درون و برون اوست ،یا به عبارتی خودش نقش مهمی برعهده دارد ،آنگاه گام مهمی در درمانش برداشته است.نیروی عظیم خفته در درون انسانها وجود دارد که اگر به درستی به کار گرفته شود ،آنچه در باور هم نمی گنجد به انجام می رسد.آنچه که وادی دوم به من آموخت این بود که برای ادامه حیات و خدمت درست به خود،خانواده و جامعه و داشتن زندگی آرام باید در درجه اول خودم را به هیچ نپندارم،تا من وجود نداشته باشم و تا فرد سالمی نباشم و تا افکار آرامی نداشته باشم چطور می توانم برای فرزندانم و خانواده ام مفید باشم و آرامش را به آنها انتقال دهم.

ما انسانها اکثرا خودمان را گم کرده ایم و تنها چیزی که متوجه آن نیستیم خودمان هستیم.بهتر است بگویم دیگران را بهتر می بینیم ،زشتی ها و زیبایی های دیگران را می بینیم و فکر می کنیم خودمان بیهوده به دنیا آمده ایم، با کوچکترین چیزی بهم می ریزیم چون فکر و اندیشه ما درست نیست و خود را باور نداریم. بعد از سالها اعتیاد فکر می کردم به درد هیچ کاری نمی خورم و تنها چیزی که برایم اهمیت نداشت خودم بودم. افکار باطلی که با گذشت زمان و بیماری اعتیاد روز به روز در من شدت گرفت و تنها به لطف کنگره و آموزشها توانستم برای خودم ارزش قائل شوم.

 

نگارنده مقاله :خانم شیما مسافر رهجوی خانم افسانه
تایپ و ویرایش:فاطمه همسفر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .