سلام دوستان رضا هستم یک مسافر .
خوشحالم که دوباره فرصتی شد تا در خدمت دوستان شعبه دوستداشتنی پرستار باشم . مدتی بود به این شعبه نیامده بودم . تغییرات خوبی در این شعبه میبینم که تمامی این تغییرات مانند تغییراتی که در تمام کنگره 60مشاهده میکنید در جهت توسعه و در اصل برای سفر اولیها است که بتوانند بهتر سفر کنند و به رهایی برسند .
تمام این کسانی که در حال حاضر خدمت میکنند روزی سفر اولی و فرمانبردار خوبی بودند که امروز فرمانده خوبی شدهاند . آقای مهندس هم اگر روزی که به رهایی رسید با خود میگفت که بروم و به بقیه کارهایم برسم ، امروز هیچیک از ما به درمان نرسیده بودیم و کنگره به این گستردگی وجود نداشت و تنها دلیل آن شوق به خدمت به همنوع بوده که این شوق حالا هم در وجود خدمتگزاران وجود دارد و قابلرؤیت است .
در شروع هیچ بستری برای انجام این کار وجود نداشت و آقای مهندس کار بزرگی را انجام دادهاند ، بهطور مثال برای ساخت یکخانه مصالح وجود دارد و ما پول آن را پرداخت میکنیم و خانه ساخته میشود ولی در شروع کنگره هیچچیزی وجود نداشت و از صفرتا صد آن باید با تفکر ساخته میشد و شاید تفکر تکتک ما بوده است که یک روزی درمان شویم و اینجا ساختهشده و شکلگرفته است .
من وقتی به گذشته خودم فکر میکنم ، باورم نمیشود که روزی مصرفکننده بودم و وقتی بیشتر فکر میکنم میگویم که شاید هم باید مصرفکننده میشدم تا با کنگره آشنا شوم ، چون آموزشهایی را که در کنگره گرفتم قابل قیاس با بیرون از کنگره نیست . اگر میخواهید این موضوع را درک کنید ، کافی است فقط مدتی بسیار کوتاه از کنگره دور شوید و ببینید که چه اتفاقی میافتد ، این اتفاق برای شخص من نیز چند باری تکرار شده است و علت آنهم این است که در کنگره سطح انرژی زیادی وجود دارد . در کنگره همه به حرف یکدیگر گوش میدهند ، در لژیون و یا در مشارکتها وقتی صحبت میکنیم ، گوش شنوایی است که به آن گوش دهد ولی در بیرون اینگونه نیست . در هنگام صحبت یک حسی بین همه جابهجا میشود .
ما در وادی داریم که میگوید در آخر امر ، امر اول اجرا میشود ، همه ما فرمانده هستیم و یک خواست درونی را باید داشته باشیم ، در زمان مناسب فرمانبردار خوبی بوده تا نهایتاً فرمانده خوبی بشویم و امر آخر اجرا شود .
از روز اول که شخص وارد کنگره میشود ، به او نمیگویند که در جایگاه نگهبان و یا مرزبان و یا جاهای دیگر خدمت کن ، در ابتدا باید فرمانبردار خوبی باشیم و تجربه خود را بالا ببریم تا جایگاهها ما را انتخاب کند . یک نگهبان باید دوره دبیری را گذرانده باشد ، یک مرزبان باید در ابتدا دوره نگهبانی را بگذارند و یک ایجنت نیز باید تمامی دورههای نگهبانی ، مرزبانی را گزارنده باشد تا نسبت به آنچه فرمان میدهد اشراف کامل داشته باشد و در مورد آن اطلاعات کافی داشته باشد .
بزرگترین درسی که این خدمتها و تجارب حاصل از آن به ما میدهند روابط اجتماعی است ، چون جایگاههای مختلف روابط عمومی بالا را میطلبد. شاید خیلیها با توجه به موقعیت اجتماعی و کاری خود روابط عمومی بالایی داشته باشند ولی روابط عمومی و خدمتی که انسان را به سمت تعالی و کمال سوق دهد که هم از خودش راضی باشد و هم دیگران از او راضی باشند در کنگره وجود دارد.
در پایان امیدوارم که بیشتر قدر یکدیگر را بدانیم و از اینکه به صحبتهای من توجه کردید تشکر میکنم.