به نام خداوند بخشنده و مهربان
شعر، یکی از زیباترین جلوههای ادبیات جهان است؛ اما همیشه هنر برای ارائه بهتر حس، نیازمند ساختار است. در مورد شعر نیز برای زیبایی و تأثیرگذاری بیشتر، علاوه بر حس، شاعر موظف است از اصول و قواعد ادبی استفاده کند.
این نوشتارها طبق نظر شورای محترم شعر کنگره 60، برای عزیزانی که به نوشتن شعر علاقه دارند، تبیین میگردد. در این نوشتارها سعی شده است به زبان ساده و روان، برخی قواعد ادبی لازم برای نوشتن شعر بیان شود.
قافیه:
(در معنای لغوی، یعنی از پی رونده) درواقع قافیه "حروف مشترکی " هستند که در آخر هر مصراع یا بیت شعر منظوم عیناً تکرار میشود. بهشرط اینکه به یک معنی نباشند. واژههایی که حروف قافیه در آنها قرار دارند را "کلمات قافیه " میگویند.
قافیه گاهی یک حرف و گاهی چند حرف است.
باید توجه داشت که اعراب قبل از حروف مشترک باید یکسان باشد.
مانند: "زَن و مَن" همقافیه هستند؛ اما شِن و مَن همقافیه محسوب نمیشوند.
مثال:
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم به این فارسی (فردوسی)
حروف مشترک "س و ی " در دو کلمه "سی " و "پارسی " قافیه هستند.
مثال:
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی (حافظ)
_در اینجا حروف مشترک "آیی " قافیه هستند و دو واژه "تنهایی " و بازآیی " همقافیه میباشند.
مثال:
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق (مولانا)
_در اینجا حروف مشترک "اق " قافیه هستند و دو واژه "فراق " و "اشتیاق " کلمات همقافیه محسوب میشوند.
نکته مهم: باید توجه داشت که حروف قافیه باید از اجزاء اصلی کلمه باشند؛ یعنی ضمیرها، پسوندها و... که گاهی به کلمه قافیه اضافه میشوند از اجزای قافیه محسوب نمیشوند.
مثال:
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
(سعدی)
_حروف "وش " در اینجا قافیه هستند و "پوش " و "جوش " کلمات همقافیه هستند. در اینجا پیشوندها و پسوندها جزو قافیه محسوب نمیشوند؛ مثلاً "م " ضمیر متصل است و بهجای "من " نشسته.
مثال:
بیقرار توأم و در دلتنگم گلههاست آه بیتاب شدن عادت بیحوصله هاست
(فاضل نظری)
_در اینجا "له " قافیه و کلمات "گله " و "حوصله " همقافیه هستند، "هاست " جزو قافیه محسوب نمیشوند.
نکته مهم: اگر همه حروف دو کلمه که در انتهای مصراعها یا بیتها میآیند عیناً تکرار شوند و به یک معنی باشند، دیگر قافیه محسوب نمیشوند، این دو کلمه ردیف هستند.
تعریف ردیف:
به واژه یا واژههایی که بعد از قافیه عیناً تکرار میشوند، ردیف گفته میشود.
مثال:
هرکسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من (مولانا)
_در اینجا حروف "ار " قافیه و دو کلمه "یار و اسرار " همقافیه هستند. واژه "من " ردیف محسوب میشود.
مثال:
بشنو از نی چو حکایت میکند از جداییها شکایت میکند.
_در اینجا حروف "ایت " قافیه هستند و کلمات "حکایت و شکایت " همقافیه محسوب میشوند. کلمه "میکند " ردیف محسوب میشود.
مثال:
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست (مولانا)
در اینجا حروف "ستور " قافیه هستند و دو واژه "مستور و دستور " همقافیه.
واژه "نیست " ردیف محسوب میشود.
مثال:
آتش عشق است کندر نی فتاد جوشش عشق است کندر می فتاد (مولانا)
_در اینجا حرف "ی " قافیه و کلمات "نی و می " همقافیه هستند.
واژه "فتاد " ردیف محسوب میشود.
مثال:
من چگونه هوش دارم پیش و پس چون نباشد نور یارم پیش و پس
_در ایجاد حروف "الف و ر " قافیه و دو کلمه "دار و یار " کلمات همقافیه هستند.
واژههای "پیش و پس " ردیف محسوب میشوند.
دوستان و اساتید بهخوبی میدانند که قواعد بسیار دیگری در مورد قافیه وجود دارد که در مقالات بعدی به آنها خواهیم پرداخت.
شورای شعر کنگره 60
تهیه و تنظیم: مسافر محسن رسولی
- تعداد بازدید از این مطلب :
5432