سلام عرض می کنم خدمت سرکارخانم شانی خوشحالم که در خدمت شما هستم با اجازه شما چند سوال از خدمتتان دارم:
نوع فعالیت شما در کنگره 60 در چه زمینه ی است؟
کارفرهنگی - هنری، بخش امور فرهنگی هنری کنگره که شامل گیف زدن برای مراسم های مختلف می شود و تایید فیلمنامه ها و اگر کسی بخواهد مستند سازی کند، کمک و راهنمایی می کنیم و ویدیو های آموزشی درست می کنیم؛ برای شعب اگر پوستر و بنر بخواهند طراحی می کنیم و فعلا" به این نقطه بعد از این مدت رسیده ایم.
چون شما در بخش همسفران حضور دارید و فعالیت می کنید از نظر شما بیشترین مشکلاتی که یک همسفر در کنار یک مسافر می تواند داشته باشد چیست؟
یک مثال ساده ای بزنیم، وقتی فردی دستش لای در مانده و داد می زند و شما از یک زاویه می بینید که نمی فهمید طرف چرا داد می زند، می گویی چته چرا سر من داد می زنی؟! و آن فرد هم از درد نمی تواند بگوید چه اتفاقی برایش افتاده و فقط داد می زند و شما فکر می کنید طرف می خواهد شما را آزار بدهد، طرف مریض است، بدجنس و خبیث است چون نمی دانی دستش لای در مانده است!
اولین و ساده ترین مشکلی که خانواده ها با مسافرشان دارند، این است که نمی دانند با چه مواجه هستند. ولی این ساده ترین مسئله است. چون بعد از یک یا دو ماه از نظر مسائل ظاهری و مصرف مواد که کمترین چیزی است که در کنگره انجام می شود، وقتی که کنگره را عمیقاً درک کنید، بعد از دو یا سه ماه طرف می فهمد که با چه چیزی مواجه است؛ پس این اولین مشکل است، ولی در مورد همسفر مشکلات خیلی عمیق تر از این وجود دارد.
خانم شانی به نظر شما یک مسافری که تخریب دارد بیشتر آسیب می بیند یا همسفرانی که در کنار او زندگی می کنند؟ در زمان سوء مصرف آن شخص کدام یک بیشتر آسیب می بینند؟
به هر حال وقتی جنگ در می گیرد، نمی توانید بگویید در این جنگ چه کسی بیشتر آسیب می بیند! سربازی که به جبهه می رود و می جنگد و می میرد یا همسری که در خانه شوهرش مرده و بیوه شده است و یا بچه ای که پدرش را ازدست داده و مادرش به خاطره آن دو نفر روانی گردیده است.
بچه بیشتر آسیب دیده، مادر بیشتر آسیب دیده و یا پدر بیشتر آسیب دیده است؟
به نظر من همه به یک اندازه آسیب می بینند. ولی چون جنسیت های ما با هم متفاوت است، نوع و جنس آسیبی که می بینیم با هم متفاوت است؛ یک مرد از دیدگاه خودش آسیب می بیند و اگر با آن دیدگاه به زن نگاه کنیم، متوجه آسیبها نمی شود؛ یک زن چون آسیب های خودش را با دیدگاه خودش می بیند، اگر با دیدگاه یک زن به یک مرد نگاه کند، هیچ وقت متوجه آسیب های آن مرد نمی شود و درک آن برایش سخت است.
یک سوالی که خیلی مطرح می شود و سی دی هم با عنوان این سوال وجود دارد، نقش همسفر در رهایی یک مسافر چه چیزی می تواند باشد؟
مهمترین نقش برای مسافرش این است که بفهمد خودش هم باید سفر کند. شما نمی توانید همسفر یکی باشید و در ماشین کنار او ننشینی! با یکی می خواهی شمال بروی و بگویی من همسفرت هستم، ولی در ماشین با او نباشی! وقتی پنچر می کند، نایستید که پنچری بگیرد! وقتی هوا سرد می شود ول کنی بروی داخل ماشین فرد دیگر و بروید .
اولین وظیفه همسفر بودن، این است که آیین همسفر بودن را یاد بگیرد. همسفر بودن یک آیین دارد که باید آموخت، همانطور که مسافر بودن یک آیینی دارد. مسافران به خاطر آسیب هایی که دیدند در مصرف مواد و تخریب هایی که داشتن می آیند و حرف استاد و راهنما را گوش می کنند؛ سی دی گوش می دهند و می دانند که بیمارند و آسیب دیده اند؛ ولی همسفران غالباً با این دیدگاه می آیند که آمده اند که مریضشان را خوب کنند و نمی دانند که خودشان چقدر مریض هستند؛ نمی دانند که خودشان چقدر آسیب دیده اند و آنها اگر اینطور نگاه کنند، می توانند آیین همسفر بودن را یاد بگیرند.
همسفر بودن آیینی مثل مسافر بودن دارد و باید آن را آموخت...
دیدگاه شما نسبت به اردوی بلده چیست و چه دیدگاهی نسبت به این جمع سیصد نفری که هر ساله به مدت یک هفته دور هم جمع می شوند دارید، چه چیز نظر شما را در این اردو بیشتر جلب می کند؟
من سال سوم است که به اردو می آیم، هر یک سال در میان تقریباً آمده ام.
از بچگی همیشه می گفتند شانی خیلی شبیه پسرها است؛ نمی دانم واقعاً چه حکمتی بود آقای مهندس و برادرم امین اجازه دادند در اردو حضور پیدا کنم.
بهتر است اینطور بگویم دیدگاهی داشتم که به حقیقت پیوست و باوری داشتم که دیدم واقعی است.
اینکه به هرحال خانم ها همیشه مخصوصاً وقتی آسیب می بینند، فکر می کنند همه چیز تقصیر آقایان است یا وقتی ازدواج می کنند، غالباً تفکر این است که فکر می کنند باید به همه ی رویاهایشان برسند؛ برای یک دختر ازدواج کردن و عروس شدن یک چیز خاص است؛ همیشه منتظر هستند یک مرد با یک اسب بالدار بیاید و او را ببرد و تمام تجسمات در کودکی این است.
دیدگاهش نسبت به یک مرد مخصوصاً در جوامع جهان سوم مثل ایران، بیشتر سیستم در این دو دهه کلاً نابود شده ولی دهه پنجاه و شصت که دهه ی ما بود، وقتی هر آسیبی اتفاق می افتد منتظر هستند آقایان همه چیز را درست کنند پس با توجه به این باور، مردها همیشه یک موجودات خیلی قوی، پولادی، بدون عیب و بی احساس باید باشند و برایشان قهرمان هستند.
شاید همه خانم ها اینچنین نباشند من در مورد همه صحبت نمی کنم من همیشه اعتقاد داشتم که زن و مرد واقعاً با هم برابرند، مساوات منظورم نیست.
در اردو دیدم که اقایان مخصوصاً قشری که به کنگره می آیند، مردهایی هستند فوق العاده قوی و مسلما" مردانی بودن لجام گسیخته با رویاهای بزرگ، انرژی های فوق العاده سرکش و قدرتمند با نیروهای خیلی پیچیده و ناشناخته که در مقطعی از زمان های سنی و بلوغ و زمان رشدشان شناختی از آن نیروها و قدرت ها نداشتند و وارد یک پروسه شدند و یک عمقی از تاریکی را تجربه کردند و من ایمان دارم بچه هایی که به کنگره می آیند مخصوصاً آقایان، یک حُب و محبت عمیق و یک کودکی پنهان در وجود تک تک آنها است وقتی به اردو آمدم به یقین تبدیل شد و دیدم که وقتی تنها هستند واقعاً موجودات دیگری هستند. چقدر ساده، چقدر کودکانه و زیبا نیاز به تفریح دارند؛ نیاز دارند که دوست داشته شوند؛ ساخته شده اند برای اینکه به آنها توجه شود، ساخته شده اند برای اینکه از حریم دفاع کنند؛ ساخته شده اند برای اینکه ساختارها را بسازند؛ حساب و کتاب کنند بچینند و بالا بروند و همه این ها نیاز به یک مدیریت و حمایت یک زن دارد، چون زن ساخته شده که ببخشد، ساخته شده که توجه کند، ساخته شده که دوست داشته باشد. زن اگر عواطفش را نبخشد می میرد، خفه می شود، ذات زن را می گویم، بالقوه گی زن را می گویم.
همان گونه که یک مرد درست شده که بسازد و حمایت کند، در تمام این فراز و فرودهایی که در زندگی پیش می آید. من دیدم در اردو بچه ها چقدر کودکانه و زیبا بازی می کنند و می خندند. واقعاً همیشه فکر میکنم که اگر همسفرها بتوانند این وجه را ببینند، چقدر روابط زناشویی و روابط دختر و پدر و همسر با زنش می تواند اصلاح شود؛ چقدر خانواده هایی که از هم جدا شده اند می توانند به زندگی هایشان برگردند؛ چقدر اخم و تَخم هایی که در خانه است، می تواند از بین برود؛ چقدر می تواند قابل لمس باشد و قابل درک باشد چون بعد از یک مدت، زندگی و ازدواج، همه چیز روی تکرار می افتد و آقایان تبدیل می شوند به موجوداتی که فقط باید تامین کننده باشند و خانم ها تبدیل می شوند به موجودات غرغرو و اعصاب خورد کن و یا کلفتی که باید دائماً بشوید و بسابد و هر دو طرف آسیب می بینند.
در مورد برنامه بکش بکش خواستم از شما سوال کنم اگرامکان دارد در مورد مفهومش یک توضیح بدهید و اینکه از چه سالی شروع شد و با چه اهدافی و آیا خودتان راضی هستید؟
برنامه بکش بکش با این هدف شروع شد یک روز من و آقای مهندس در باغ بودیم و خواستیم یک برنامه بسازیم که به درد بخورد، کوتاه و راحت باشد، قابل درک باشد و ایده اش از جمله ای قدیمی گرفته شد که بکش و بعد بکش! هدف، کاهش آسیب بود و باور براین بود که مردانی که در عمق تاریکی رفتند و بهای سنگین دادند و درد و رنج بسیار کشیدند و به کنگره آمدند و آموختند، زحمت کشیدند و بر سر دو راهی های انتخاب، انتخاب های سخت نمودند، اینها تبدیل به انسان هایی شدند که وقتی حرف می زنند حرفشان مثل چک بی برگشت نیست؛ حسابشان پر است، در بچه های امروز نفوذ می کند. کسی که پای منقل نشسته می تواند به یک بچه هفده ساله بگوید می خواهی پای منقل بنشینی بنشین ولی بعد اینچنین و آنچنان می شود. می خواهی علف بکشی، بکش چون کسی که می خواهد بکشد، نمی توانی جلواش را بگیری.
فقط با هدف کاهش اسیب و ایجاد زمان بود. خیلی ها گفتند این حرف ها را می زنید، بدآموزی ندارد؟ توی دنیای مدیا و اینترنت و تصویری، که حرف اول را در دنیای امروز می زند، بچه های پنج یا هفت ساله موقعی که گوشی در دستشان می گیرند، هر چیزی بخواهد در اختیارشان است. کسی که بخواهد راه شر را پیدا کند و آسیب ببیند، آسیب می بیند. پس حداقل کاری که ما می توانیم بکنیم این است که با دانشی که به انها می دهیم، زمان ایجاد کنیم.
به هر حال دخترها و پسرهای ما مصرف می کنند و ما نمی توانیم جلویشان را بگیریم. هیچ کس نمی تواند جلوی این روند را بگیرد. ولی اگر بتوانیم زمان ایجاد کنیم و آن ها اوردوز نکنند و اسیب کم ببیند، شاید در زمانی که ایجاد می کنیم فرصتی شود که یک نقطه تفکر برای آنها ایجاد شود و فرصتی باشد که بتوانیم در یک زمانی، در یک جایی دستشان را بگیریم.
جدیداً برنامه بکش بکش در حال ترجمه شدن است و در خارج از کشور هم قطعاً بازدید کننده دارد، آیا باز خورد این برنامه را شما دیده اید؟
واقعیتش نوری در تاریکی بود. سال 1393 در 25 ایالت در خارج از کشور پخش شد و برای اشخاصی که در حوزه ریکاوری آمریکا کار می کردند خیلی متحیر کننده بود. تعدادی از برنامه ها الان ترجمه شده و به کمک آقای نادر و همسرشان که در امریکا هستند، پنج تا از برنامه ها را زیر نویس کرده ایم و پنج حلقه دیگر نیز بزودی آماده می شود، ان شاالله صفحه تلگرام و اینستاگرام و یوتیوپ نیز در ماه آینده استارت می خورند و در آنها انتشار می دهیم.
وسخن آخر ؟
تنها حرف این است که هر جایی که ما داریم آسیب می بینیم معمولاً عمیق ترین آسیب ها را عزیزترین افراد به ما می زنند: دخترمان، رفیق صمیمی مان، برادرمان، پدرمان یا همسرمان.
برای شروع ترمیم روابط آسیب خورده، اگر آنها درست شوند ما نیز حالمان خوب می شود و می توانیم ادامه تحصیل بدهیم. من هم که حالم خوب شود می توانم روابط را درست کنم.
باورم این است مسافرانی که به درمان می رسند و حالشان خوب است به جای این که از زنشان و دخترشان که حالشان خراب است فاصله بگیرند و بگویند آن ها حال خراب هستند به بهای عشق درون قلبشان، نه به بهای این که آنها بیست سال پای ایشان ایستاده اند، نه به بهای عشقی که در قلب خودشان است، فرصتی ایجاد کنند و آنها پیش قدم شوند که ببیند خانواده چقدر آسیب دیده، نه با احساس گناه، نه با شرمندگی، بلکه از نقطه نظر یک پدر قدرتمند، برادر قدرتمند، خواهری که افسردگی گرفته و موهایش ریخته، زنی که پیر شده صورتش چین و چروک خورده و هزار زخم و مرض گرفته و بد خلقی می کند، آنها حسشان آسیب دیده، کور شده و نیاز به محبت قلب شما دارند.
خیلی خوشحالم که در اردو هستم و جزو افتخاراتم می باشد که در بین مردانی هستم که در عمق تاریکی رفتند و با قدرت به آغوش خانواده و جامعه برگشتند؛ افتخار میکنم به آنها و افتخار می کنم که اینجا هستم .
خیلی ممنونم سرکار خانم شانی، خیلی لطف کردید.
مصاحبه و تهیه گزارش: مسافر کمک راهنما فرزاد و مسافر کمال
تایپ: همسفر نسرین
ویراستاری: همسفر صفا
نمایندگی عمان سامانی شهرکرد
- تعداد بازدید از این مطلب :
2642