English Version
English

کارگاه آموزشی کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی

کارگاه آموزشی کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی

سیزدهمین جلسه از دوره پنجم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 ویژه مسافران و همسفران در نمایندگی حسنانی با دستور جلسه "از کجا به کجا" با استادی آقای "فرهاد نورایی" نگهبانی اقای "وحید" و دبیری آقای "مهدی" در روز پنج شنبه مورخ 96/6/16 راس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.

دستور جلسه امروز از کجا به کجا می باشد که دستور جلسه جدیدی می باشد و آقای مهندس خبر دادند که این دستور جلسه را در میان دستور جلسات سالیانه قرار دادند.

من وقتی به کنگره می روم باید هدف خودم و آن پیامی که مربوط به دستور جلسه هست را بگردم و پیدا کنم ونسبت به آن نور پیدا کنم تا بفهمم آن هدف و پیام چه نقشی در مسیر زندگی من دارند. قطعا این دستور جلسه برای عرض یابی من است و مربوط به جایگاه فعلی من نسبت به نقطه ای که قبلا بوده می باشد. وقتی این عرض یابی انجام می گیرد می تواند نتیجه مثبت داشته باشد و می تواند نتیجه منفی داشته باشد، یعنی هر دو حالت امکان پذیر می باشد. اصولا ممکن است من الان یک جایگاه خوب و یا جایگاه بدی داشته باشم. ما خیلی از دستور جلسات را داریم که سوالی هستند و کلمه کجا دراین دستور جلسه قرار گرفته است و در میان کلمات سوالی می باشد.

دلیل سوالی بودن برخی از دستور جلسات این است که پرسیدن سوال صحیح یکی از ابزارهایی می باشد که ماهیچه تفکری انسان را قوی می کند،اگر من بخواهم تفکر خودم را قوی کنم خیلی وقت ها باید تفکر سالمی را برای خودم مطرح کنم و وقتی که به جواب می رسم باید بفمهم که دارم آن تفکر سالم را قوی می کنم و آن ماهیچه تفکری من در حال قوی شدن است.

یکی از ویژگی های انسان های موفق سوال هایی است که از خودشان می پرسند و سعی می کنند جواب های صحیحی برای آن پیدا کنند. وقتی این دستور جلسه به صورت سوالی می آید من باید به دنبال جواب بگردم.

در دو بخش اول این گونه است که باید بپرسم خوب من از کجا به کجا باید بروم و دو نقطه را در نظر بگیرم و قظعا کسانی که مشارکت می کنند می دانند که این گونه هست که می دانند به کجا می خواهند بروند و به این مسئله فکر می کنند و گاهی ما باید به گذشته نگاه کنیم که ببینیم آیا حرکت رو به جلو داریم و یا نه و باید بدانیم که کجا بودیم و الان به کجا آمدیم.

وقتی من دستور جلسه را نگاه می کردم دیدم که دو تا فعل زمانی در آن هست و من می توانم آن را دو بخش کنم :

اول این که بدانم از کجا به کجا رسیده ام و دوم این که از کجا به کجا می خواهم برسم مثل زمانی که من در تاریکی بودم و با آن چشم بندی که به چشم داشتم هرگز نمی توانستم به جایگاهی که حالا دارم برسم.

و خیلی از نیرو ها به من کمک کردن و حالا به یک جایگاه خوبی رسیده ام که خیلی خیلی از جایگاه قبلی من بهتر است و من نباید ادامه کار خودم را قطع کنم و مسیر برای انسان هیچ گاه تمام نمی شود و من باید حواسم جمع باشد که حالا از این جا قرار است به کجا برسم؟ در قسمت دوم حتی می توانیم یک دستور جلسه برای خودمان درست کنیم .

وقتی از من بپرسند که از کجا به کجا آمده ام من قطعا می گویم از جهنم به بهشت آمده ام و این کلمه جهنم و بهشت است. وقتی از خودمان سوال می کنیم که از کجا به کجا می رویم یک پاسخ فیزیکی است یعنی دو تا نقطه را در نظر می گیریم و از آن اولی به آن یکی می رویم مثل این که حالا کجا هستم و نقظه بعدی امام حسین است و من قرار است به امام حسین بروم. پاسخ بعدی این است که بهشت و جهنم یک جایگاه می باشند و مکان خاصی ندارند و همه ما که حالا در یک مکان نشسته ایم و زیر یک سقف قرار گرفته ایم هر کدام دارای جایگاه متفاوتی هستیم و ممکن است یکی در بهشت باشد و یکی در جهنم. بهشت و جهنم دقیقا این گونه است که وقتی می گفتم در جهنم هستم خوب می دانم که کجا بوده است، اعتیاد دقیقا جهنم است و به نظر من قعر جهنم نیز می باشد و حتی آن اول های جهنم هم نیست و قسمت های آخرجهنم اعتیاد است زیرا خیلی از تاریکی های دیگر درون آن قرار گرفته است. ما در جایگاهی بودیم که می خواستیم از ترس و حقارت به شجاعت و سرافرازی برسیم و شجاعت و سرافرازی همان بهشت می باشدم.

 انسان ازآن ترس ها و تاریکی هایی که اعتیاد برایش درست کرده نمی تواند عبور کند وقتی که بگوید من فقط بهشت را دوست دارم و می خواهم وارد بهشت بشوم وهیچ تلاشی هم برای آن انجام ندهم. جهنم و بهشت مثل همین دنیای ما می باشد که وقتی من تصمیم می گیرم به کشور خوب دیگری مثل کانادا بروم، اول باید برای آن ویزا تهیه کنم و همین جوری نمی توانم بروم .هنگامی که برای تهیه ویزا به سفارت خانه آن کشور مراجعه می کنی و می گویی که می خواهی بروی و در آن جا زندگی کنی به شما می گویندکه شرمنده، شما اول باید به آن ها بگویی که برای اقامت در آن جا چه چیزی داری ؟ یعنی سرمایه داری و یا درس خوانده ای و خیلی چیزها.

زمانی که می گویی می خواهم از جهنم وارد بهشت بشوم قطعا باید چیزی داشته باشی تا  بتوانی این کار را انجام بدهی و مثل همان ویزا می باشد که باید برای اقامت در آن کشور داشته باشی و جهنم نیز همین گونه است و باید چیزی برای ورود به آن داشته باشی، البته در این مورد ارزان تر است.

هدف از دستور جلسه این نیست که همیشه من خودم را سرزنش کنم و بگویم اگر این جا نمی رفتم معتاد نمی شدم و یا اگر با آن شخص  دوست نمی شدم  و یا اگر آن کار ها را انجام نمی دادم هر گز درگیر تاریکی ها نمی شدم و من به شما می گویم که اصلا این گونه نیست.

چیزی را که من یاد گرفته ام و تجربه کرده ام و می توانم آن را ببینم این است که  هیچوقت از آن تاریکی هایی که وارد آن ها شدم پشیمان نیستم و البته حالا به این تفکر رسیده ام.

وقتی ما به طبیعت نگاه می کنیم و برای مثال یک بذر را که می خواهد پوسته خودش را بشکافد و به سمت نور حرکت کند را نگاه کنیم، می فهمیم که برای این کار باید اول در دل تا ریکی فرو برود و در شرایط سخت قرار بگیرد و وقتی که شرایط فراهم شد ، خود او می داند که زمانش رسیده و به سمت سطح و به سمت نور حرکت می کند.

اصلا نمی شود انسان در تاریکی فرو نرود و به نور برسد، آیا خود شما کسی را می شناسید که اصلا در تاریکی نرفته باشد؟ البته تاریکی هایی به غیر از اعتیاد که فراوان هستند.

امروز ما برای این صحبت می کنیم که هیچوقت یادمان نرود، خواسته ای داشته ایم و بر مبنای آن در دل تاریکی قرار گرفتیم و پوسته خودمان را شکستیم و بالا آمدیم.

بچه هایی که تازه به کنگره آمده اند باید بدانند که با این سختی هایی که حالا در مقابلشان قرار گرفته است به کجا می خواهند بروند و آن ها خیلی چیز ها را هنوز تجربه نکرده اند، وقتی آن ها با یک چنین دستور جلساتی مواجه می شوند باید دقیقا بدانند حالا که شرایط فراهم شده و بستر آن هم آماده است تلاش کنند و پوسته خودشان را بشکافند.

بچه هایی که در کنگره بوده اند و حالا به یک آرامش نسبی رسیده اند می دانند و می گویند که در چه نقطه ای بوده اند و حالا در کجا قرار گرفته اند. من هیچ وقت از فرو رفتن در تاریکی ها پشیمان نیستم و تنها جایی که پشیمان شدم، آن جا بود که برای بیرون آمدن از تاریکی هیچ تلاشی نکردم.

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .