در وادی پنجم کنگره 60 اهمیت ذهن مطرح میشود؛ اگر من بخواهم تفکرات خودم را از قوه به فعل دربیاورم، ابتدا باید در ذهن خود آن را به تصویر بکشم و برای آن ساختاری به وجود آورم که بتوانم در جهت رسیدن به آن خواسته از طریق آن ساختار حرکت را آغاز نمایم. در همین وادی است که بنیان کنگره از ذهن به نام جهان ذهنی یاد میکند و آن را مانند جهان میداند.
انسان ذرهای از وجود خداوند است؛ یعنی میتواند صفات خداوند را در اندازههای کوچک داشته باشد که طبق آموزشها یکی از این صفات شو، شود است. خداوند متعال از این قانون استفاده میکند که این یعنی انسان هم میتواند از این قانون استفاده کند. برای انسان این کار در ذهن انجام میپذیرد که برای عملی کردن آن در دنیای بیرون باید حرکت و تلاش را آغاز نمایید. مثلاً انسان بهراحتی میتواند در ذهن خود تصویر یک سیب را ببیند. ولی برای آنکه سیب را در جهان فیزیک به دست بیاورد باید حرکت را آغاز کند و به سمت میوهفروشی برود، البته اگر فصلی باشد که سیب موجود باشد و پول خرید سیب را نیز داشته باشد و... اما بلافاصله میتواند تصویر سیب را در ذهن خود بارنگ موردنظر به تصویر بکشد.
این مطالب در مورد جهان ذهنی کاملاً درست است ولی من میخواهم در این نوشته از جهت دیگر به ذهن نگاه کنم. در آموزشها فراگرفتیم که ذهن مانند مانیتور است و کارش پخش تصاویر برای ما است و البته فراگرفتیم و در کلامالله نیز آمده که خداوند فرموده ما انسان را از نفس واحده آفریدیم و در کنگره آموزش گرفتیم که نفس واحده مثلثی دارد که از نفس، جن و روح تشکیلشده است. حال اگر بازهم طبق آموختهها جلو برویم متوجه میشویم که انسان در لباس جسم که خانه نفس است، تنها نیست و ملک، جن و روح با او در این خانه زندگی میکنند. کار ملک روح دعوت بهخوبی و ارزشها و کار جن دعوت به بدی و ضد ارزشها است. ولی درنهایت این نفس یا خود انسان است که تصمیم میگیرد و مسیر خود را انتخاب میکند. در انتخاب این مسیر جن و روح فقط دعوت میکنند و درنهایت این انسان است که تصمیم میگیرد و انتخاب میکند. ولی به عقیده من ابزاری بنام ذهن میتواند به ابزاری قدرتمند برای جن یا نیروی مکمل تبدیل شود.
بنده به این مسئله خیلی دقت کردهام که هنگامیکه میخواهم یک کار نادرست یا به قول خودمان ضد ارزش انجام بدهم ذهن بلافاصله شروع میکند به نشان دادن تصویرهایی از لذتبخش بودن آن کار، ولی از تخریبهای آن هیچ موردی را به من نشان نمیدهد. بهطور مثال من برای درمان اعتیاد اقدام میکنم و سفرم را شروع میکنم. هنگامیکه وسوسه به سراغ من میآید که حماقت کنم، تنها تصاویری که در ذهن من نمایش داده میشود تصاویر نشئگی و لذت بردن از آن حالت است و هیچ تصویری از خماری بعد و خراب شدن سفر وزندگی به من نشان داده نمیشود. این مسئله در تمام مواردی که من برای حل کردن مشکلاتم اقدام به حرکت میکنم صادق است مانند درمان سیگار، درمان چاقی و ...
اینجاست که ذهن تبدیل به ابزاری قدرتمند برای نیروهای مکمل میشود. تصویرها در ابتدا سیاهوسفید هستند و بعد با ادامه پیدا کردن و کسب انرژی از خود من رنگ پیدا میکنند و آرامآرام صدا هم به آنها اضافه میشود و وقتی کار به اینجا رسید زمانی است که دیگر من قدرت مقابله با آن تصویر را ندارم و میشود آنچه نباید بشود.
درروی جلد جزوه جهانبینی نوشتهشده جهانبینی کاربردی؛ یعنی من باید قوانین را یاد بگیرم و آنها را به مرحله اجرا درآورم و تا آنها را اجرا نکنم هیچ تغییری درروند زندگی و حال من به وجود نخواهد آمد وقتی آموختهها را کاربردی نکنم دقیقاً مانند انسانی میشوم که کوزه آبی در دست دارد و از تشنگی هلاک میشود. دروس و آموزشهای کنگره 60 البته زمانی که من آنها را کاربردی میکنم، به من این قدرت را میدهد که بتوانم تصویر جایگزین در ذهن خود به وجود بیاورم. یا به عبارت سادهتر تصویر ذهنی خود را در شرایط بحرانی تغییر دهم. مثلاً در مورد درمان اعتیاد من سفرم را شروع کردهام و بعد از مدتی تصویری از مصرف مواد در ذهنم به وجود میآید. اگر آموزشها را درست گرفته باشم و بقول معروف شروع به کار کردن روی خودم کرده باشم میتوانم آن تصویری که از نشئگی و لذت مصرف مواد در ذهنم به وجود آمده را بهراحتی با تصویری از خماری و حال خراب و خراب شدن سفر عوض کنم و بتوانم بهدرستی به مسیر خود ادامه دهم. البته باید بدانم که هر بار که این کار را انجام میدهم و تصویر را تغییر میدهم، قدرت و اعتمادبهنفس زیادی در من به وجود میآید که میتوانم از آن برای بهتر انجام دادن مسائلی که میخواهم به آنان سروسامان دهم استفاده کنم.
بقول سقراط ذهن انسان شبیه به پیاز است و از لایههای زیاد که مانند هم هستند ساختهشده است هر لایه از آن را که برمیداری لایهای دقیقاً شبیه به همان در زیر آن قرار دارد و وقتی انسان شروع به تفکر و تصویرسازی در مسیر نادرست مینمایید یا در چرخه ذهن میافتد شروع به از دست دادن انرژی میکند. دقیقاً مانند همان پیاز است که لایه از آن را جدا میکند و درنهایت بهجایی میرسد که هیچچیزی در دستش باقی نمیماند و در مورد انسان انرژی او به پایان میرسد؛ یعنی کل انرژی را مصرف کرده ولی مشکل همچنان باقی است؛ برای بهتر انجام دادن سفر باید به ابزاری بنام ذهن توجه خاصی مبذول بداریم. البته با حرکت درست و تزکیه و پالایش ذهن رفتهرفته به ابزاری قدرتمند برای حرکت به سمت ارزشها تبدیل میشود.
نویسنده: کمک راهنمای مسافر مهدی پارسا ( نمایندگی آکادمی )
- تعداد بازدید از این مطلب :
5190