English Version
English

در باب دستور جلسه؛ که چی؟!

در باب دستور جلسه؛ که چی؟!

سلام دوستان، بهزاد هستم یک مسافر. خیلی ممنونم که این فرصت را به من دادید تا بتوانم خدمت کنم. در ابتدا خدا را شکر می‌کنم که در کنگره هستم؛ اما در مورد دستور جلسه که چی؟! باید بگویم که من تجربه شخصی خودم را می‌گویم؛ امیدوارم که دیگر دوستن بتوانند استفاده نمایند.

اگر یک روز در زمان اعتیادم از این کلمه استفاده نمی‌کردم، عجیب بود. آن موقع ها همه‌چیز ایراد داشت، همه‌کس ایراد داشت، همیشه با خودم می‌گفتم که چی آخه؟! که چی که خانه ما در این محله است؟! که چی که من باید همش کار بکنم؟! که چی که ما پول‌نداریم؟! که چی بابایم باید معتاد باشد؟! که چی که مادرم باید کار کند؟ که چی من معتاد باشم؟! که چی که من این‌قدر بدبختم؟! اصلاً چرا به دنیا آمدم؟! خدایا تو مرا آفریدی که بدبختی بکشم و درس عبرتی باشم برای دیگران؟!

خدایا رحم کن، من طاقتش را ندارم، خدایا رحم کن، مادرم گناه دارد، به اون رحم کن. ناخودآگاه اشک‌هایم درمی‌آید وقتی حتی الآن هم به آن‌ها فکر می‌کنم، عجب دنیایی استتجربه‌ای که من به دست آوردم این بود که باید جواب تمام "که چی هایم" را بدهم، شروع کردم به جواب دادن؛ یک‌جمله‌ای خیلی به من کمک کرد " آنچه در تقدیر است به انجام می‌رسد؛ اما اعمال ما نقش بسیار مهمی در تقدیر دارد. "

آدمی در دو حالت "که چی" ندارد، یکی اینکه وقتی خیلی بی‌خیال است که این ازنظر من اصلاً خوب نیست و دیگر اینکه به مقام تسلیم یا رضا رسیده و این پذیرش درونش به وجود آمده و یا به‌جایی رسیده که جواب که چی هایش را می‌دهد که این خیلی خوب است. حالا فرقی ندارد، چه در کنگره و چه در بیرون کنگره.

که چی مرزبان شالش کج است؟! جواب: به من چه؟
که چی جلسه ساعت چهار شروع می‌شود؟! جواب: به من چه
که چی باید بیایم جلسه؟! جواب: که حالم خوب بشود.

که چی غدد شبه افیونی چیست؟! جواب: بروم تحقیق کنم
که چطور این اتفاق می‌افتد و شبه افیونی چطور بازسازی می‌شود.

که چه باید سی‌دی‌ها را بنویسم؟! جواب: که درمان بشوم.

یعنی اینکه به‌جای غر زدن، باید به دنبال جواب‌ها باشم تا یاد بگیرم چطور زندگی کنم.

 

نویسنده: کمک راهنمای شعبه کرج، بهزاد بابایی
تهیه گزارش و تایپ: مسافر بابک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .