English Version
English

کارگاه آموزشی عمومی کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی

کارگاه آموزشی عمومی کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی

نهمین جلسه از دوره چهارم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 ویژه مسافران و همسفران در نمایندگی حسنانی با دستور جلسه هفته راهنما با استادی آقای محمد ایزد نگهبانی آقای مصطفی و دبیری آقای مرتضی در روز پنج شنبه مورخ 96/02/07 رأس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

دستور جلسه هفته راهنما است ما چهار هفته داریم اول هفته همسفر، مرزبان، دیده بان و هفته‌ ایجنت که در اول سال هفته راهنما را در تیتر قرار می‌دهند تا ما بدانیم که کجا هستیم و آن طوری که شایسته آن‌ها است تقدیر و تشکر کنیم.

من امروز در جایگاه رهجو در این مکان نشسته‌ام و در جایگاه راهنما نیستم و خیلی دوست دارم از جایگاه راهنما صحبت کنم و هنوز به آن درجه نرسیده‌ام و اگر شال نصیب من شده باعث افتخار من است و دوست دارم صحبت‌هایم را از جایگاه یک رهجو بگویم.

وقتی وارد کنگره شدم و سه جلسه اول را طی می‌کردم در جلسه دوم دوست داشتم که راهنما برای خودم انتخاب کنم و هی می‌گشتم که یک راهنما برای خودم انتخاب کنم تا یک حسی پیدا کردم نسبت به راهنمای خودم و بعد از جلسه سوم بدون هیچ شک و شبهه‌ای رفتم و بر سر لژیون او نشستم.

از آن روز هر چیزی که ایشان می‌گفت برای من حجت بود و توانستم در مسیر کنگره یک کنگره‌ای باشم و حداقل در سفر اول این کار را کردم و سعی می‌کردم هر چیزی که راهنما به من می‌گفت گوش دهم و سعی می‌کردم آن چیزی را هم که حتی حس می‌کردم به درد من نمی‌خورد را انجام دهم زیرا راهنما به من گفته بود که هر چی در سر داری بزار بیرون و بعد بیا تو به‌قول‌معروف آن لباس چوپانی را بپوش، یعنی آن بیرون هیچ‌چیزی نداشته باش.

من در کنگره به‌جایی رسیدم که سعی کردم آن نادانی را که در تیتر کنگره نوشته است اول ندانی را بدان تا بدانی را بدانی را عمل کرده باشم و من هم سعی کردم بااینکه سخت بود این کار را انجام بدهم و به خودم بگویم که هیچ‌چیز نمی‌دانم.

بعد هر چه این مسیر را جلوتر آمدم برای من قشنگ‌تر و جذاب‌تر شد و سعی کردم سرم را باسر راهنمای خودم عوض کنم.

کنگره 60 می‌گوید راهنما یعنی چی، راهنما یعنی همان کسی که راه را برای من مسافر مشخص و نمایان می‌کند، برای من مسافر که راهنما انتخاب می‌کنم اسم من را از مصرف‌کننده برمی‌دارد و می‌شود مسافر و من دیگر مصرف‌کننده نیستم و هزار چیز دیگر به من نمی‌گویند.

حالا در کنگره بر چه اساسی راهنما انتخاب می‌کنم؟ خیلی از جاهای دیگر وقتی شما مصرف مواد را کنار می‌گذاری یک راهنمای تک می‌شوی ولی آقای مهندس می‌گوید نه هر که سر بتراشد قلندری داند، در کنگره 60 راهنمای درمان اعتیاد کسی است که حداقل یک سال یا 11 ماه هفته‌ای 3 جلسه می‌آید و در کلاس‌های آموزشی و لژیون شرکت می‌کند.

من چند وقت پیش داشتم باراهنماهای عزیز صحبت می‌کردم که می‌گفتند ما هر چه داریم از بر قنداق داریم یعنی از سفر اول داریم و من در سفر دوم هیچ‌چیز نداشتم و هر چه یاد گرفتم در سفر اول بود و هر پله‌ای که کم می‌کردم 5 درصد باید دانایی خود را بالا می‌بردم.

دو سه ماه اول من فکر نمی‌کردم که می‌خواهم راهنما بشوم و بعد از ماه چهارم هدف فقط راهنما شدن بود و حتی رهایی را یک‌چیز کوچک می‌دانستم، چون بعد از یک مدت که حرکت کنی متوجه می‌شوی که رهایی مواد مخدر یک‌چیز خیلی کوچکی است و البته در پرانتز بگویم یک غول بی شاخ و دم هست ولی در کنگره‌این معما حل‌شده است.

اگر سربه‌راه باشیم و در صراط مستقیم حرکت کنیم متوجه می‌شویم که معما حل‌شده است و البته ما هیچ‌گاه مواد مخدر را دست‌کم نمی‌گیریم حتی بعد از رهایی و آموزش‌ها را نباید دست‌کم بگیریم. هر موقع ما در آموزش‌ها استوپ کنیم یا بعد از چند وقت بی‌تعادل می‌شویم که هدف کنگره تعادل است و یا اینکه احتمال دارد سقوط کنیم.

ما درکنگره آمدیم و با مؤلفه راهنما آشنا شدیم و حالا وظیفه من رهجو در قبال راهنما چیست؟ وظیفه من مسافر این است که اول یک مصرف‌کننده بودم وبه معنای واقعی کلمه تبدیل به یک مسافر می‌شوم نه اینکه بگویم من مسافرم و بعد از 10 ماه ساعت 6 به جلسه بیایم وظیفه من رهجو این است که آن نوشتارها و متدها را که می‌گویند عمل کنم.

یک راهنما وقتی‌که از او امتحان گرفته می‌شود کل کتاب 60 درجه و جهان‌بینی 1 و 2 و کتاب عشق که 14 وادی در آن است که هر وادی را شاید یک سال باید در آن کارکنی و خود آقای مهندس می‌گوید که اگر کسی وادی اول را یاد بگیرد دیگر کافی است و خیلی از مشکلات او حل می‌شود.

اعتیاد چه است؟ در پاسخ باید بگویم از ازدواج انسان با مواد مخدر فرزندی به وجود می‌آید به نام اعتیاد؛ حال راهنما باید چه‌کار کند؟ او باید هم انسان را بشناسد و هم مواد مخدر و هم جهان‌بینی و درجاهای دیگر یا جسم را نگاه می‌کنند و یا روان را و اصلاً جهان‌بینی را نگاه نمی‌کنند و یک مشاوره شاید بدهند و شاید ندهند.

در کنگره سه ضلع برای درمان در نظر گرفته‌شده است: جسم و روان و جهان‌بینی و معتقد است که این توسط راهنما می‌شود به درمان برسد. راهنماها مثل یک موتور می‌مانند موتوری که کل کنگره را راه می‌اندازند و مثل دینامی می‌مانند که از آقای مهندس نور می‌گیرند و وقتی آن را حل بدهی و روشن بشود دیگر خودش حرکت می‌کند.

خیلی از شعب بودند که با یک راهنما و دو راهنما شروع کردند و حالا شعب موفقی هستند و راهنما هیچ‌چیز را نمی‌تواند سرلوحه کار خود قرار دهد به‌غیراز پیوند محبت. من هیچ‌گاه نباید آن روزی را که به کنگره آمدم را فراموش کنم و همیشه باید نگاهی به عقب بی اندازم که کجا بودم و برای چه به کنگره آمدم و من به کنگره میایم و هیچ توقعی به‌جز آموزش ندارم.

تنها کمکی که من به راهنما می‌توانم انجام بدهم این است که بروم و مطالعه کنم و آموزش داشته باشم و بتوانم یک سؤال درست از راهنمای خودم بپرسم که به او هم‌فشار وارد شود و بیشتر مطالعه کند، یعنی اگر من به کنگره بیایم و رهجو از من سؤال نکند همین‌ها را می‌گویم و می‌روم و پیشرفتی نمی‌کنم و من خودم را عرض می‌کنم نه دیگر راهنماها را و وقتی این‌گونه باشد کنگره روزبه‌روز پربارتر خواهد شد.

روز سه‌شنبه ما در اینجا یک مراسم خاص داریم و همگی وظیفه‌داریم از راهنماها تشکر کنیم و در روز یکشنبه آقای ترابخانی می‌آیند و من از همه خواهش می‌کنم که سر ساعت و بالباس سفید حضورداشته باشند و از راهنما باید تشکر کنیم و این پاکت‌ها قطره‌ای است از آن دریایی که راهنما به ما داده است و وظیفه ما این است طبق اصول کنگره با پاکت تشکر کنیم.

 

نگارنده: مسافر هادی
عکاس: مسافر سعید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .