اولین جلسه از دوره هفتم سری کارگاههای آموزشی مجازی ویژه همسفران خانم کنگره 60 شعبه آکادمی با استادی " کمک راهنما سرکار خانم زهرا حاجمحمدي" با دستور جلسه "هفته راهنما" برگزار شد.
سخنان استاد:
ابرهای تیرهوتار، آسمان قلبم را پوشانده بود. گیج و مبهوت به راههای متعددی که پیش رویم قرار داشت خیره شده بودم. نمیدانستم که کدامین راه را انتخاب کنم. به دنبال فانوسی، چراغی، روزنهای حتی کوچک میگشتم.
دستی به طرفم آمد. گرم و صمیمی بود؛ نمیشناختمش. هیچ پیوندی، خونی و خویشاوندی، بین ما نبود؛ اما نگاهش مهربان بود. لبخندش، گرمای وجودش، صفای کلامش باعث شد دستانش را بگیرم. در گوشم نجوا کرد: «همسفر به من اعتماد کن.» تحقیرم نکرد، سرزنش نشدم، نصیحتم نکرد. همسفر خطابم کرد و راه را نشانم داد.
فهمیدم که باید در کنارش به سفری بروم. سفری از ظلمت بهسوی نور، از نفرت بهسوی عشق، از قهر بهسوی مهر و از تاریکی اعتیاد بهسوی روشنایی رهایی و آزادی. پیوند محبت تنها ریسمانی بود که من و او را به هم متصل نگاه میداشت. راهی را که خود رفته بود نشانم داد و قرار شد در کنارش به سفری سخت و سهل بروم.
کوله بارم تجربیات و آموزشهای او بود. در کتابی خوانده بودم: «استاد معنوی واقعی مانند طبیبی است که به هر کس دارویی مطابق حال و ظرفیتش میدهد.» به راستی که او یک استاد معنوی واقعی بود. من راه گم کردهای در مه غلیظی سرگردان بودم و پیش پای خود را نمیدیدم. او نوری شد که نشانهٔ جهت صحیح بود.
نباید نگاهم را از این نور برتابم. باید با دقت به راهنماییهای «هادی» گوش فرا دهم تا از موانع و دامهایی راه که پیش پایم قرار داشت عبور کنم. من را با خودم آشتی داد. تفکر را میهمان همیشگی وجودم قرار داد. به یادم آورد که بیهوده و عبث خلق نشدم و رسالتی بس عظیم از جانب قدرت مطلق به عهدهام است. به من آموخت هیچ موجودی به میزان خودم به خویشتن خویش فکر نمیکند و باید با تفکر، صبر و استقامت اقدام به حل مشکلات خود بهصورت تدریجی و پلهپله بنمایم و هرگز امیدم را از دست ندهم.
همواره در مسیر راه زمزمه میکرد که در مسائل حیاتی، مسئولیت دادن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویش. فرمان داد ساختارهای فکری خودم را به ساختارهای عملی و اجرایی تبدیل کنم. به من آموخت تا زمانی که فرمانبردار عقل نشوم هرگز قادر نخواهم بود به فرماندهای لایق تبدیل شوم. در گوشم نجوا کرد که «حال که مسیر و راه درست را پیدا کردی باید با طی کردن و پیمودن راه به حقیقت برسی.» آموختم اگر خواستهام رسیدن به سلامتی و آرامش و آسایش است باید جبران خسارت کنم. جبران خسارت از خودم، خانواده و جامعه. در این سفر نقطه تحمل خودم را بالا ببرم.
نور و صوت و حس را بشناسم و به چرخهٔ «تفکر سالم، ایمان سالم، عمل سالم، حس سالم، عقل سالم، عشق سالم» احترام بگذارم و مانند چشمهای جوشان و رودی خروشان موانع و قلوهسنگها را کنار بزنم تا به بحر و اقیانوس آگاهی و دانایی برسم که اینگونه در آخر امر، امر اول اجرا خواهد شد. بدانم پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است. فراموش نکنم انسان بودن، یعنی سپاس از هستی، از قدرت مطلق، یعنی آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.
او «طارق» آسمان زندگیام شد و من تا ابد مدیون او و زحمات صادقانه و بیدریغش خواهم بود. بر دستان پرتوانش بوسه میزنم و پیمان میبندم که همواره بر اساس معرفت، عدالت و عمل سالم خدمت نمایم. رهرو خوبی برای او و تفکراتش باشم. او راهنما، معلم و استاد من شد.
تقدیم به راهنما و بنیانگذار کنگره 60
هفته راهنما را به همه راهنمایان عزیز کنگره 60 تبریک گفته و برای همه عزیزان آرزوی سلامت و سعادت دارم. موفق و پیروز باشید
با سپاس همسفر و کمک راهنما زهرا حاج محمدی
تنظيم همسفر زري لژيون خانم عزت (لژيون چهارم)
همسفران نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
3957