بسم الله الرحمن الرحیم
دستور جلسه این هفته: دانایی، دانایی مؤثر، سواد
لیست دستور جلسات هفتگی کنگره 60، بر مبنای نیازهای یک مسافر در طول یک سال سفر و طول درمان اعتیاد و همچنین سایر مسائلی که در کنگره 60 نیاز به آموزش آنها میباشد، تنظیم میشود.
بخشی از این دستور جلسات، مستقیماً به موضوع جهانبینی مربوط میشود؛ مانند جهانبینی و فرق نگاه مسافر و معتاد، جهانبینی 1 و 2 و دستور جلسه این هفته یعنی دانایی، دانایی مؤثر، سواد.
رفرنس یا مأخذ اصلی این موضوع، مطلبی است در کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر تحت عنوان میزان دانایی، صفحه 217 از معلم بزرگ، سردار.
میزان دانایی 22/8/76 سردار
سلام به جمع دوستان محبت؛ آن عزیزانی که دورهم جمع شدهاند تا محبت خویش را نشانی از محبت بیکران بدانند، ما همه برای انسانهایی چون شما، احترام انسانی، قائل هستیم و امیدواریم این نشان را هیچوقت از یاد نبرید. ما این بار از شما چیزی نمیگوییم؛ فـقط توفـیق شمارا در پایان این راه از الله میخواهیم. در این مکان شما، دلهایی هستند که میخواهند بدانند که آیا میشود به آن درجه، ارتقا یافت که هیچ موضوع دیگری بهطور مشکل، مطرح نشود؟ البته به دو طریق میشود، با تفکر و بیتفکر، کدامیک سهلتر است؟
در ادامهٔ آن؛ به مسائلی رسیدید که از هر لحاظ، قابل بسط و توضیح باشد؛ یا اینکه بیتفکر، به قدمهای دیگری رفتید کـه هیچوقت توضیحی نداشته باشید و یا نتوانید توضیح بدهید.
حتماً معنی دومی را خوب ادراک مینمایید.
به تکتک انسانها میگوییم که در پایان یک نقطه و آغاز نقطهٔ دیگر، آنچه با خود میخواهند همراه داشته باشند، با تفکر و اندیشه باشد؛ بدون هیچ ترس و خوف، میتوانید به بلندترین سلسله جبالها، راه بیابید.
دوستان و عزیزان و فرزندان را، در این راه مشاهده مینماییم و دعای خیرِ ما، همراه شما باشد. امیدواریم زمستان را با بلندترین فتح قلّه به پایان ببرید.
اگـر عـزیزان سؤالی دارند، بپرسند؛ اگر برای پـاسخ، نیاز به یافتن اسـت در وعدهٔ بعد، جواب میدهیم؛ اما اگر سؤال به آن صورت نیست؛ به هر طریقی که میخواهند، مطرح نمایند.
سؤال: آیا انسانی که گمراه شده و یا انسان بدی شده است؛ امکان دارد هدایت شود؟
سردار: اگر بخواهیم کوتاه جواب بدهیم؛
بلی.
اگر نیاز به توضیحدارید، با توضیح عرض میشود که در بدترین شرایط؛ آیات الهی، نازل گردید. هر قومی که کمتر از وحشیهای جنگل نبودند، بارها اشتباه کردند؛ اما خداوند آنان را به بخشایش دعوت مینمود، البته با گفتههای الهی که راوی او رسول خدا بوده است. امروز هم باز ممکن است انسانهایی باشند که باوجود گذشت قرنها، در تکامل، دچار چندگانگی بشوند و بارها اشتباه کنند؛ یا بهطور عمد و یا سهواً، فرقَی نمیکند؛ هر دو از میزان نادانی آنها حکایت دارد. باید اینجا یک موضوع را متذکر بشویم:
میزان دانائی؛ سواد نیست، تمدن نیست، مانند انسان بودن به لباس پوشیدن نیست. بایستی؛ انسانی اندیشید.
به رفتارها و عمل و سخن، آزمایش الهی بدهید.
امیدواریم که جواب خود را خوب دریافت نموده باشید.
ما باید برویم.
خداحافظ.
از این مطلب، چنین استنباط میشود که علامت و نشانه دانایی، سواد نیست، متمدن و امروزی بودن نیست؛ لباسهای شیک و همگام با فشن روز دنیا بودن نیست. علامت و نشانه دانایی، اندیشه و تفکر ماست و بعد از تفکر، اینکه ما در آزمایشات روزانه و دوراهی و چندراهیهایی که در طول روز و در تمامی لحظات زندگی و حتی در خواب با آنها مواجه میشویم، چه راهی را انتخاب میکنیم.
انتخابهای ما نشانه دانایی ماست.
مقوله دانایی تفسیر دیگری نیز دارد که در جزوه جهانبینی به آن اشاره میشود. بر این اساس، میزان دانایی ما در سطحی مثلث گونه قرار میگیرد که اگر اضلاع آن برابر باشد، میشود دانایی مؤثر یا دانایی که میتوانیم به آن عمل کنیم، در غیر این صورت، یعنی اگر اضلاع مثلث دانایی ما برابر نباشند و یا کوچک و بزرگ باشند، آن دانایی، دانایی مؤثر نیست.
اضلاع مثلث دانایی عبارتاند از تفکر، تجربه و آموزش؛ یعنی اگر ما در مقولهای بهاندازه کافی تفکر، تجربه و آموزش داشته باشیم، میتوانیم ادعا کنیم که در آن مقوله به دانایی رسیدهایم؛ اما اگر اضلاع برابر نباشند مثلاً تجربه زیاد باشد اما تفکر کم باشد یا تفکر باشد اما آموزش کافی نباشد، آنوقت، آن دانایی فقط در حد دانستن است، دانستنی که توان عمل به آن را نداریم.
اکثر انسانها دارای مثلث بزرگی از دانایی هستند، بسیاری از مسائل را میدانند، اما مثلث دانایی مؤثر آنها که در درون مثلث دانایی قرار میگیرد، معمولاً خیلی کوچک است؛ یعنی میزان دانایی مؤثر بهمراتب کمتر از میزان دانایی است.
باید بدانیم برای دانستههای ما و یا علم و دانش ما که توان عمل به آنها را نداریم، ارزشی وجود ندارد. بازهم به قول سردار برای باورها ارزشی نیست، باور، اعتقاد یا علم و دانشی که ما به آن عمل نمیکنیم، ارزشی ندارد.
به دیگر سخن، این نوع از دانستن فرقی با ندانستن ندارد.
البته مسیر رسیدن به دانایی مؤثر از دانایی غیر مؤثر میگذرد و ما ابتدا به دانایی میرسیم و سپس در ادامه آرامآرام دانایی ما به دانایی مؤثر تبدیل میشود و اگر از این منظر به دانایی نگاه کنیم دیگر نمیتوانیم بگوییم که مطلقاً هیچگونه ارزشی ندارد. بههرحال منظور این است که دانستهها و یا دانایی ما زمانی ارزش پیدا میکند که به آنها عمل کنیم.
در دنیای ما بعضاً اینگونه تصور میشود که انسانهای باسواد و یا با درجه علم و دانش بالا، قطعاً انسانهای دانایی هستند، اما گاهی اوقات با انسانهایی روبرو میشویم که از علم و دانش و سواد بالایی برخوردار هستند اما درمجموع انسانهای دانایی نیستند و ما شاهد رفتارهایی از آنها هستیم که اوج بیتعادلی و حال خرابی است، پس سواد و یا علم و دانش نمیتواند به مفهوم دانایی هم باشد و یا بالعکس ممکن است با انسانهایی روبرو شویم که حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشته باشند، اما در رفتارهای آنها و تفکرات آنها ممکن است چنان نشانههایی از تعادل و دانایی ببینیم که متعجب شویم، پس بیسواد بودن به معنی نادان بودن نیست.
سواد، چیزی است که بهصورت پتانسیل همه انسانها آن را دارا میباشند، اما بایستی از حالت پتانسیل به بالفعل تبدیل میشود و این نیاز به آموزش دارد.
اما موجوداتی هستند که نرمافزار یا قابلیت سواد در خلقت آنها گنجانده نشده است. مثلاً یک الاغ هرقدر هم آموزش ببیند باسواد نمیشود، چون چنین چیزی در خلقت و طراحی او تعریف و تعبیه نشده است،
مورد دیگر، وضعیت ظاهری و یا لباس و تیپ ماست. وضعیت ظاهری و لباس و تیپ و قیافه ما ضمن اینکه بسیار مهم است، اما باید بدانیم که نشانه دانایی نیست.
خوشتیپ بودن، خوشلباس بودن، خوشقیافه بودن یک ارزش است، همانطور که انسانها چنین شرایطی را دوست دارند مطمئن باشیم که خداوند هم دوست دارد، معمولاً همهچیزهایی که ما انسانها دوست داریم، خداوند هم همانها را دوست دارد، ما انسانها زیبایی را دوست داریم، خداوند هم زیباست و زیبایی را دوست دارد، ما انسانها صداقت و یکرنگی را دوست داریم، خداوند هم دوست دارد، ما انسانها فقر را دوست نداریم، خداوند هم دوست ندارد، ما انسانها دروغ، کینه، دشمنی و نفرت را دوست نداریم، خداوند هم دوست ندارد؛ بنابراین چیزهایی که خداوند دوست دارد انسانها هم دوست دارند و بالعکس.
بههرحال خوشتیپ بودن خیلی خوب است و ایکاش همه ما بتوانیم خوشتیپ، خوشلباس و خوشقیافه باشیم اما نه برای تفاخر و فخرفروشی و با حس برتریجویی، بلکه با حس انسان بودن و برای جایگاه انسانی ارزش قائل شدن و اینکه چیزی باشیم که دیگر انسانها دوست دارند نه اینکه به شکلی باشیم که دیگر انسانها دوست نداشته باشند حتی چند لحظه در کنار ما باشند.
لباس و تیپ و قیافه هم نشانه دانایی نیست.
نشانه دانایی درنهایت به تفکرات و اعمال ما منتهی میشود، اینکه انسانی بی اندیشیم و به رفتارها، عمل و سخن، آزمایش الهی بدهیم.
درجایی دیگر از کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر و بازهم از قول سردار نقل میشود، اگر بوی گل و یا چمنی حقیقی باشد، نیاز به بیان نیست، زیرا از فاصله دورتر هم میشود با حس آن را دریافت کرد، یعنی اگر یک گل دارای عطر خوش و خوبی باشد، نیاز نیست که دادوفریاد بزند که من گل هستم و عطر و بوی خوبی دارم، هر کس در کنار او باشد این عطر را حس میکند و نیازی نیست که گل این را بگوید.
انسانی هم که داناست، دانایی او خیلی خوب قابلتشخیص است، هیچ نیازی نیست که فریاد بزند که من دانا هستم، این نشانه بارزی است از نادانی.
یادمان باشد، ابراز دانایی و گفتن این مطلب نشانه نادانی است و یک انسان دانا هیچوقت نمیگوید که من دانا هستم.
این موضوع یکی از رمز و رازهای عجیب دنیای ماست، نگهبان کنگره 60 تحت عنوان شعبدهبازی بزرگ خلقت از آن یاد میکنند، گویی همهچیز برعکس است.
وقتی بگویی که من دانا هستم، میدانند که تو نادانی و وقتیکه نمیگویی که دانایی، تو را دانا میبینند.
وقتی بگویی که من بلندمرتبه هستم و انسانی شریف هستم، میدانند که تو نه بلندمرتبهای و نه شریف.
وقتیکه با تواضع و فروتنی در کنار دیگران باشی، تو را بلندمرتبه و شریف میبینند.
به دنبال بزرگی باشی، تو را کوچک میبینند، به دنبال بزرگی نباشی، تو را بزرگ میبینند.
درجایی و در یک داستانی، کسی نوشته بود که یکی به دنبال پیر طریقت بود، از شخص دانایی میپرسد که من به دنبال پیر هستم، شخص دانا در جواب میگوید، نگرد پیدا نمیکنی.
زیرا آنکه پیر است هرگز نمیگوید که من پیر هستم و آنکه میگوید من پیر هستم بدان که او پیر نیست.
منظور از بیان این مطالب این بود، انسانهایی که تظاهر به دانایی میکنند، نشانهای است دال بر نادانی.
در مقوله درمان اعتیاد ما باید به دانایی برسیم، زیرا دانایی آنگونه که در جزوه جهانبینی تعریفشده است، قدرت تشخیص ماهیت خواستهها است، در هر شکل و لباسی که باشند.
ما برای اینکه بتوانیم حریف قدرتمندی چون اعتیاد که در پشت آن، قدرت شیطان نهفته است، پیروز شویم، تنها سلاحمان دانایی است.
مسیر کنگره 60 و آموزشهای کنگره 60 چیزی جز رسیدن به دانایی نیست و این دانایی درنهایت خود را در رفتارهای ما و انتخابهای ما نشان خواهد داد. ما در کنگره 60 بعد از درمان اعتیاد به دنبال تعادل هستیم و تعادل نتیجه دانایی است، بدون رسیدن به دانایی نهتنها به تعادل نمیرسیم حتی به درمان هم نمیرسیم.
دانایی است که در هرلحظه به ما میگوید که چه درست است و چه نادرست و این دوراهیها پایانی ندارد، امید که همه ما بتوانیم در مسیر دانایی حرکت نمائیم.
با احترام، مسافر علی خدامی
- تعداد بازدید از این مطلب :
3767