English Version
English

حقیقت

حقیقت

در ابتدا آرزو می‌کنم نیروهای تخریبی و بازدارنده که در سفر دوم متوجه همه ما است را مهار کرده و به تعادلی که مدنظر کنگره است برسیم. دوستانی که امروز در جلسه آخر کنگره در سال 95 حاضرشده‌اند نشانگر اهمیت قائل شدن برای درمان خودشان است. کسی که در خوردن دارو کاهلی می‌کند و مرتب زمان خوردن دارو یادش می‌رود. نشانه این است که برای درمان خود ارزش و اهمیتی قائل نیستند. در وادی هفتم این مسئله را یاد می‌گیریم که راز و رمز کشف حقیقت در دو چیز است. یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت می‌نماییم. به‌عنوان‌مثال آقای کریستف کلمب که آمریکا را کشف کرد ابتدا مسیری را طی کرد تا به قاره آمریکا رسید. اما آیا کارش تمام شد. مهم برداشتی و دریافتی است که بعد از کشف حقیقت می‌کنیم.

اکنون ببینیم حقیقت با واقعیت چه تفاوتی دارد. حقیقت چیزی است که از اول بوده اکنون هم هست و در آینده هم خواهد بود. اما واقعیت ممکن است قبلاً وجود نداشته و در حال حاضر به وجود آمده و بعد هم از بین برود. به‌عنوان‌مثال دروغ یک حقیقت است چون همیشه وجود داشته و خواهد بود. اما حقیقت حس کردنی است. و آن را باید بفهمی، اکنون ببینیم حقیقت مطلق چیست

حقیقت مطلق خداست و آمدن انسان‌ها در این جهان، زندگی کردن، عبادت کردن خدا و حتی رفتن به سمت تاریکی‌ها و بیرون آمدن از تاریکی‌ها همه برای رسیدن به خداوند است. اگر ما محبتی نسبت به دیگران داریم محبت نسبی است اما محبت در ذات خداوند بی‌نهایت است. اگر تمام دریاها و اقیانوس‌ها مرکب و درختان قلم شوند قادر به نوشتن تمام گفته‌های خداوند نیستند. اقیانوس و جلودار واقعی و نفس مطمئنه خداوند است. حقیقت مطلق همان معرفت و شناخت مطلق است. برای شناخت خداوند باید رمز و راز رسیدن به خداوند را بدانیم. راه مستقیم راهی است که ما را به خداوند می‌رساند. و با تمام وجود او را درک می‌کنیم.

اگر ما با کوله باری از کینه و نفرت به شخصی نگاه کنیم و در وجودمان داشته باشیم. این آلودگی‌ها را همیشه با خود همراه خواهیم کرد. این آلودگی‌ها به حدی بد است که در کتاب 60 درجه در تصویر غسل در صحرا اگر دقت کنیم می‌بینیم که زمین هم آن را در خود راه نمی‌دهد. و زمین هم از آلودگی‌ها گریزان است.

 انسان‌ها دودسته‌اند یک گروه کم‌خردان و دسته دوم خردمندان. انسان‌ها از روی فعلشان شناخته می‌شوند. از روی سخن گفتن شناخته نمی‌شوند. بعضی از انسان‌ها سخنور خوبی هستند اما تا همین اندازه توانایی دارند انسان‌هایی که از انجام کار صاحب انرژی می‌شوند. انسان‌های باخرد هستند این‌گونه افراد ابتدا فکر می‌کنند و بعد سخن می‌گویند.

در سی دی کالج  آقای مهندس می‌فرماید وقتی شیر از قفس رها شد دیگر نمی‌توان آن را سر جای خود برگرداند. انسان خردمند کسی است که اول فکر می‌کند و بعد حرفی بر زبان می‌آورد. انسان کم‌خرد هم اول حرف می‌زند و بعد به حرف‌هایی که زده فکر می‌کند. مثل ما که درگذشته چندین مرتبه تصمیم به ترک می‌گرفتیم و قرار می‌گذاشتیم که از فردا صبح مواد مصرف نکنیم اما چند ساعت بعد برمی‌گشتیم به پله اول.

 

دلیل اینکه دنیا بدی‌ها و زشتی‌هایش بیشتر از خوبی‌هایش است. این است که در صد انسان‌های نادان بیشتر از انسان‌های داناست. در وادی هفتم هم می‌خوانیم که قفل‌سازان زیاد و کلیدسازان اندک‌اند. مشکل سازان زیاد و افرادی که رفع مشکل می‌کنند بسیار کم. البته لازم به ذکر است که وجود نیروهای تخریبی و منفی لازم است تا انسان بتواند با گذر از آن‌ها به تکامل برسد.

سعی کنیم در زندگی به‌جای درست کردن قفل و دام برای خود و دیگران، دام و بند را از پای دیگران بازکنیم. در بیشتر مواقع رهجو به‌فرمان رهایی که از طرف راهنما داده می‌شود به‌صورت صحیح عمل نمی‌کند مثلاً میزان مصرف شربت یا آدامس نیکوتین را بر اساس میل خودش مصرف می‌کند و بعد از گذشت شش ماه کم می‌آورد و دچار وسوسه می‌شود. این‌گونه انسان‌ها در گروه انسان‌های کم‌خرد قرار دارند. انسان خردمند هیچ‌گاه تجربه بد دیگران را تجربه نمی‌کند. زیرا می‌داند که تجربه را تجربه کردن خطاست.

 

به قلم: کمک راهنما مجید شیروی 

نویسنده: مسافر علی اصلانی 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .