به مناسبت نوزدهمین سال تولد مهندس حسین دژاکام بنیان گذار کنگره ۶۰ که همچون مشعلی فروزان راهنمای این مسیر تاریک و یخ زده بودند و جانهای بیشماری را از درد و رنج رهایی بخشیدند
|
بی قرار ومضطرب از درد های بی نشان
|
|
سال ها از شدت درد گریه می کـرد آسمـــان
|
جا به جا میشد در بـــزم دهان ایـــن و آن
|
|
قصه جادوگر شـــــهر و طلسم و نـــفرتـــش
|
همچو آغوش قفس بود برتن پیر و جوان
|
|
نقل عصیــان سپاه سرکـــش و ویرانگـــرش
|
در تنور خانه ها افیون به جای بـــوی نان
|
|
خانه ها خــــالی از عشق و راه ها نا امن بود
|
رونـق بازار مرگ است و جهان بی کسان
|
|
هر کسی با تیشه خود ریشه اش را می درید
|
سـوی عرش کبریـایی و خدای آسمـــان
|
|
تا رسید اخبـــار این بی حاصلی های زمیـــن
|
جملگی سردار عشق و از تبار عاشقـــان
|
|
دسته ای از جمـــع خوبــان عازم پیکار شـــد
|
داد بر دستـش زمـانه این درفـش کاویـــان
|
|
طبق فرمان قرعه بر کهنه سوار عشق خورد
|
کشت اول اژدهای خفته در انفاس و جان
|
|
قهرمان ،جنــگ از درون سینه اش آغاز کـــرد
|
او گذر کرد از مسیر ساکـت و امن و امــان
|
|
در پنـــاه لطف یــــزدان و سپـاه قدســـی اش
|
بر سرش آوار کرد خورشید تابید بر جهــان
|
|
عـــاقبت بر قلعـــه منحوس جادوگـر رسیــــد
|
شد عصای دست و نقشه در مسیر دیگران |
|
همچو مشعل شد وجودش در دل غار سـیـاه
|
چون شـــد آن روز رهایی زاد روز قهرمـــان |
|
نوزده سالی گذشت از عمر عشق و عاشقی
|
صد هـزاران مژده عشق هدیه ی آزادگــان |
|
بر مســـافرهای عشـــق و بر همه دریـــا دلان
|