English Version
English

بازوهای کنگره، در باب دستور جلسه این هفته

بازوهای کنگره، در باب دستور جلسه این هفته

فریاد فرمانده هرلحظه بگوش می‌رسد؛ لژیون، لاک‌پشتی و آرام حرکت کنید و سپرها روی سر،حلقه را حفظ کنید،با به هم پیوستن...جدایی مرگ است و سقوط.
با همین حس و نظام گام‌به‌گام به جلو که سکون نابودی است و همان مرگ است اما تدریجی، پشت سر فضایی خسته فقط تجربه‌ها را به غنیمت گیرید... بار اضافی با خود نبرید. فقط کارآمد ، زرهی بردارید از امید و وفا، سپری از دانش و علم، شمشیری از ایمان و عمل.
رزم با این ابزار؛ می‌شود دانایی که بس می‌ارزد.
رزم را می‌آموخت و ما گروهی به تمرین و نبرد مشغول بودیم، اما هرکدام درنبرد خود و بامهارت خودش. کمک و یاری هست، اما 6 سمت هرکس به مسئولیت او بود و نه دیگران.
فرمانده نقشه‌ها را طوری برنامه‌ریزی می‌کرد که قابل‌اجرا و با نتیجه درست باشد ... کار غیرممکن و بیهوده نبود.
فرمانده خود حق الیقین است و دردمان را با همان شدتی که هست بر پیکر خود می‌داند.
لژیونرها با تمام وجود به فرامین فرمانده عمل می‌کردند. آنان به‌خوبی می‌دانستند نقض فرمان یعنی مرگ و انجام دقیق فرمان یعنی پیروزی. پس با تمام وجود اهمیت اطاعت محض از فرمانده را حس و به آن عمل می‌کردند.
کلمه لژیون یک کلمه یونانی است و به گروهی از سربازان که تحت امر یک فرمانده بودند و با آرایش نظامی خود  بهترین حالت را برای پیشروی و یا دفاع داشتند، گفته می شود، به‌طوری‌که هر سرباز توسط یارانش از پهلوها و پشت سر کاملاً محافظت می‌شد.

در کنگره 60 هم از لژیون‌های روم باستان الگوبرداری شده ،چراکه در کنگره 60 هم رهجوها و راهنما در حال جنگ با یک دشمن مشترک هستند، دشمنی که به بهترین شکل از قلمرو مادیات که به انسان داده‌شده سوءاستفاده می‌کند و از طریق القاء وارد افکار و اندیشه می‌شود. ازآنجایی‌که هر ساختاری به دنبال حفظ و توسعه خودش هست، با دشمن بسیار سرسختی مواجه هستیم و نیاز به یک ساختار قوی و کارآمد هست. وقتی یک فرد مصرف‌کننده به کنگره 60 می‌آید و قصد سفر از تاریکی به سمت نور می‌کند و خودش را مسافر معرفی می‌کند، نیروهای منفی هم بیکار نمی‌نشینند و با حمایت یکدیگر، تلاش می‌کنند که این عضو خود را از دست ندهند و با کمک دیگر حس‌های منفی به مسافر ضربه می‌زنند تا او را از مسیر منحرف کنند.

در لژیون راهنما ، این مسائل را به‌واسطه دانش و تجربه خود که قبلاً در این راه کسب کرده،  تشخیص می‌دهد و به‌موقع گوشزد می‌کند و از آنجایی‌که یک رهجو به خواست خود اقدام به درمان کرده و هیچ اجباری در کار نیست، می‌داند که راهنما به صلاح او فرمان می‌دهد و پیوند محبتی که بین آن‌ها برقرار است باعث انتقال انرژی مثبت و برخورداری از خرد و انرژی جمع می‌شود و تکامل در جمع اتفاق می‌افتد.
لژیون، نیاز به دیده شدن را برطرف می‌کند؛ یک فرد مصرف‌کننده برای مطرح‌شدن و خودنمایی، همان کوتاه‌ترین راه را انتخاب می‌کند ،که تخریب به دنبال دارد و راه به‌جایی نمی‌برد، اما در لژیون قوانین به رهجو آموزش داده می‌شود و اجرایی کردن آن به عهده رهجو است تا به اعتمادبه‌نفس برسد و به‌درستی بشکفد و نمایان شود.

افراد یک لژیون یکدیگر را حمایت و تشویق می‌کنند و با رفتارشان به دیگر اعضا آموزش می‌دهند، پیشکسوت‌ها، تازه واردین را در آغوش می‌گیرند و هرکسی را همان‌طور که هست دوست دارند فارغ از لباس و شهرت و ثروت و دین. به یکدیگر کمک می‌کنند چون یاد می‌گیرند که نیازشان در دل نیاز دیگران است.
ادب، نظم و فرمان‌برداری از راهنمایی که دانش و تجربه‌ی پیمودن این راه را دارد، از اصول این لژیون‌هاست که بر اساس عشق و محبت پایه‌گذاری شده، برای همین در کنگره 60 درمان اعتیاد کوچک‌ترین کار است. در کنگره 60 و لژیون‌ها ،اگر یک تازه‌وارد با اختیار خودش قوانین و حرمت‌ها را قبول کرد و دانست که برای رسیدن به خواسته‌اش باید تلاش کند ، صفت مسافر به او اطلاق می‌شود که در ادامه باید در عمل آن‌ها را اجرا نماید، برای همین گفته می‌شود که درمان فقط زیر سقف کنگره 60 انجام می‌شود ، چون اگر داروی درمان و حتی متون آموزشی در دست یک مصرف‌کننده باشد اما نظم ، فرمان‌برداری و آداب آن را نداند راه به‌جایی نمی‌برد چون موضوع اصلی دیگری که باید به آن توجه داشته باشیم این است که انسان برای آموزش، یادگیری و رسیدن به تکامل و خروج از تاریکی‌ها همیشه نیاز به یک راهنما و مربی دارد، این اصل جزء لاینفک خلقت انسان است، حال چه‌بهتر که راهنمای انسان خود بلد راه باشد و مسیر را طی کرده و با زیروبم آن آشنا باشد و در این صورت با باور وایمانی که رهجو به راهنمای خودش می‌آورد بسیار راحت‌تر و بهتر می‌تواند طی طریق نماید.

آموزش‌ها برای یک لژیونر به‌گونه‌ای است که به‌مرور و با تکرار و الگوبرداری از پیشکسوتان سهل و قابل‌درک می‌شود، لژیون با فراهم کردن تبادل‌نظر باعث درک بهتر مطالب می‌شود زیرا هر عضوی از زاویه دید خود به موضوع نگاه می‌کند و برداشت خود را به اشتراک می‌گذارد که سهم بسزایی در آموزش دارد.
جدای از کسب آموزش، با حضورم می‌توانم سطح انرژی خودم را ارتقاء دهم، و در کنار کسانی باشم که دارای کمترین حس‌های آلوده و خراب هستند و این‌ها تأثیرگذارند برمن، همان‌طور که اگر من در کنار فرد سیگاری باشم، قطعاً بوی سیگارش بر جسمم خواهد نشست و اگر در باغی پر گل باشم ، بوی گل بر جسم و جانم می‌نشیند.
لژیون جمعی هست که من در اوج نیاز و درد ، به آن ، پناه آوردم و از ابتدایی‌ترین مسائل و اعمال شروع به یادگیری کردم.

و این عوامل در این راه مؤثر بودند:
1_ برابری همه باهم در نقطه شروع 
2_ حس و پیوند محبت بین راهنما و رهجو و درد مشترک  
3_ حق انتخابی که به من داده شد ، زیرا باعث می‌شود مواظب اعمالم باشم و بدانم این خودم هستم که باید شرایط را بازسازی کنم.
4_ جمع صمیمی و یک هدف مشترک که حول محور راهنما به فعالیت مشغولند
5_ متونی که برای تفهیم مسائل بزرگ راهکارهای ظریف و ساده دارد و علم را خیلی ساده در اختیار ما گذاشته و کسب ، لذت‌بخش است و ما در ازای وقت که صرف اعتیاد می‌کردیم ،علم و قوانین بازی کسب کردیم.
6_ غریبه‌ای که از آشنا، آشناتر شد.
انگشت اشاره‌ای که در حد اشاره نماند و از فاصله‌ها حرف نزد.... با کلامی که می‌فهمیدم بانگ بر من می‌داد ، بیا ...

و باز لژیون لاکپشتی ، در هر پیروزی یا شکست لشکر جمع می‌شوند و از اشتباهات خود درس می‌گیرند و تجربه‌های مفید را به کار میگیرند و فرمانده با همان لحن و صبور بعد از هر پیروزی:
یاران این صحنه جنگی ، جاری است و سرمست از پیروزی نشوید که برای جنگجو هر زمان جنگ است و هر مکان صحنه جنگ. جنگ درون ناتمام است و شما در هر نبرد قوی‌تر و هوشیارتر خواهید شد. قدرت بی‌انتها درگرو فرمان عقل است و شرط فرمانده لایق کشور وجود بودن، دانایی است که در قصری بنام نفس مطمئنه ساکن خواهید شد.

متن: لژیون پنجم، کمک راهنما  آقای محمود بافنده
نگارش: مسافر محسن حدادشیرازی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .