ششمین جلسه از دور چهاردهم جلسات ویلیام وایت (درمان وابستگی به مصرف سیگار به روش DST) به نگهبانی هاشم ، استادی "عباس مقیعی " و دبیری علی با دستور جلسه " فرق نگاه معتاد و مسافر " راس ساعت 8:30 مورخ 06/12/95 در پارک طالقانی شروع به کار کرد. در ضمن تولد دو سال رهایی آقای "محمد" را جشن می گیریم.
خلاصه سخنان استاد:
موقعی که متوجه شدم تولد رهایی محمد است، سعی کردم پیامی را برای تولدش آماده کنم که بی ارتباط با موضوع دستور جلسه هم نباشد.
فرق نگاه در یک نقطه است. نقطه ای که طول آن به امتداد تفکرات، عرض آن به پهنای جهان ذهن، عمق آن به میزان دریافت ما، ارتفاع آن جایگاه عقاب و سطح آن مسیر حرکت ماست. از کنار هم قرار گرفتن آنها به واسطه روشنایی آموزش های کنگره، این نقاط تبدیل به خطوطی مانند عشق و عقل و ایمان می گردند.
کسانی که سفر می کنند و به رهایی می رسند؛ انسان های بسیار بزرگی هستند و شاید خود هنوز به عظمت کار خود پی نبرده اند. کارهای بزرگ از انسان های کوچک ساخته نیست. مسافر بودن هم خود کار بسیار بزرگی است که از عهده هر کسی بر نمی آید.
معتاد به انجام کار ضد ارزشی عادت دارد و و به تکرار آن اصرار دارد. اما مسافر وقتی که بعد از تجربه نمودن عمق تاریکی ها به دنبال روزنه نوری می گردد، این حرکت عظیم را در جهت روشنایی ها آغاز می کند و از نیروهای هستی شامل القاء، احیاء و حرکت نیز بهره مند می گردد و مانند جوانه ای سر از خاک درآورده و به واسطه انرژی و روشنایی نور در جهت رشد و تکامل حرکت می کند و می داند که این سفر بعد از قطع مصرف مواد (سفر اول) همچنان ادامه دارد تا خود را بشناسد و این سفر هم (دوم) بسته به خواست و جایگاهی که دارد زمان مشخصی ندارد. مسافر می داند که پس از آن هیچگاه حتی پس از مرگ هم متوقف نخواهد شد چون همه چیز در جهان هستی در حرکت هست و سکون بر هیچ موجودی جایز نیست.
این مفهوم یک مسافر است و مسافر وقتی قدری از سفرش گذشته و تا حدودی از تاریکی فاصله گرفت، دیگر به اعتیادش فکر نمی کند و انرژی خود را با فراگیری جهان بینی درست، صرف تفکر در جهت برداشتن گام های محکم و پابرجا در مسیر صحیح می کند و قالب جدیدی را به خود می گیرد که قطعاً با واژه معتاد هم خوانی ندارد.
این مسافری که انرژی خود را به جای تفکردائم به اعتیاد خود، معطوف به آغاز نمودن ساختارهای اصولی و مسیر صحیح زندگی و یا همان سفر ابدی خود می نماید، مطمئناً نگاهش به قضاوت هر قاضی عادلی زمین تا آسمان با معتاد فرق می کند.مسافر مفاهیم را در عمق دریافت کرده تا تغییر جایگاه دهد و از نقطه ای به نقطه ای دیگر برسد و باید بداند که پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است.
امروز جشن تولد رهایی از آنتی ایکس سیگار آقای محمد است.
محمد روزی پیش من آمد ، اوضاع و احوال آشفته ای داشت. باور نداشت که می تواند سفر خود را به سلامت به مقصد برساند. ولی تلاش کرد و از هر فرصتی برای خدمت کردن استفاده کرد. این تلاش خواست او را نشان می داد. البته در این راه سختی کشید و پوستش کنده شد، ولی قطعا کار بسیار بزرگی را انجام داد. رهجوی خوبی برای کنگره بود و آینده خوبی هم دارد . انشاء الله که از نیروهای القاء ، احیاء و تحرک هم استفاده کند و بتواند فرد مفیدی برای کنگره باشد و روزی بتوانیم شاهد تاسیس لژیون او باشیم. به محمد عزیز ، خانواده او ، آقای رضوانی ، آقای مهندس و همه اعضای لژیون ویلیام وایت تبریک می گویم.
سلام دوستان محمد هستم؛ مسافر سیگار.
پیام: بچه ها آدامس خود را به اندازه بخورند تا در سفر دچار مشکل نشوند.
خیلی خوشحالم که دیگر سیگار نمی کشم. عباس آقا درست می گویند ، من حالم خیلی خراب بود. توهم داشتم و اگر همانطور ادامه میدادم عاقبت راهی قبرستان میشدم. من از جایی که حتی خانواده و دوستانم هم تحویلم نمی گرفتند به جایی رسیدم که در جمع شما دوستان هستم و من را تشویق و حمایت می کنید و از این بابت خیلی خوشحال هستم. من هرچه دارم از کنگره است و وقتی شما را می بینم حالم بهتر می شود . امیدوارم که کسانی که بیرون هستند بتوانند بیایند و به درمان برسند، چرا که اگر اینجا به درمان نرسند هیچ جا به درمان نمی رسند. کنگره ای ها گل سرسبد عالمند و ویلیامی ها گل سر سبد کنگره. پس من باید قدر جایگاهم را بدانم.خیلی ممنونم که به صحبت های من گوش کردید.
- تعداد بازدید از این مطلب :
3321