English Version
English

بدست آوردن مقام انسانی

بدست آوردن مقام انسانی

به نام خدا

جهانبینی یعنی طرز نگاه من به دنیای درون و دنیای برون. در جهانبینی، نگاه یک مسافر با یک فرد معتاد کاملا متفاوت است.

مسافر به کسی می گویند که سفر می کند، برای تغییر و برای حرکت به سمت روشنایی. یک مسافر، باید مبدا، مسیر، مقصد و هدفش مشخص باشد. او در ابتدا باید بداند که در چه جایگاهی ایستاده، از کجا به کجا می خواهد برود و از چه مسیری باید حرکت کند. یک مسافر با آگاهی کامل، مبدا خود را مشخص کرده و مسیر را بررسی می نماید و توشه مورد نیاز خود را که همان آگاهی است و با آموزش به دست می آید، آماده ساخته و با انگیزه و ایمان حرکت می کند. حرکتی بسیار آهسته و هوشمندانه. همانطور که نردبانی را پله پله بالا رفته، پله پله هم باید برگردد. به طوری که دیگر بازگشتی به عقب نداشته باشد. باید کاملا با دقت حرکت کند، نه تند برود و نه خیلی کند.

مسافر باید در طول مسیر، کوله بار خود را پر از آگاهی و دانایی کرده و با نظم و ترتیب خاصی حرکت کند. باید افکار پوچ و افیونی خود را دور بریزد و به جای آن دانایی کسب کند. باید اندیشه خود را که منفی بود، کاملا تغییر دهد و تفکر را جایگزین آن نماید و با توکل بر خداوند، به مسیر خود ادامه دهد، تا با سلامتی به مقصد و هدف خود برسد.

اما یک معتاد، همیشه معتاد باقی می ماند و هیچ حرکتی ندارد. او قبول کرده که نقص دارد و نمی تواند آن را تغییر دهد. فرد معتاد، فکر می کند اعتیاد او تنها با مرگ از بین می رود. غافل از اینکه این تفکر اشتباه بزرگی است و با پذیرفتن این موضوع، فقط خودش را توجیح می کند و تا آخر عمر در همان نقطه باقی می ماند. او نمی داند که اعتیاد، یک بیماری جسمی است و با درمان درست، به رهایی می رسد. فرد معتاد، در سرمای 60 درجه زیر صفر به سر می برد و جسم و تفکر او یخ زده و توان حرکت ندارد. همیشه به ماده مصرفی اش وابسته است و بدون آن قادر به ادامه زندگی نخواهد بود.

اما مسافر، می داند تا وقتی مسئولیت بلایی که بر سر خود آورده را نپذیرد، قادر به تغییر نیست. او می داند در چه مرحله ای از نفس خود به سر می برد و باید آن را ارتقا دهد. 

فرد معتاد ناامیدی کامل  به سر می برد. در پوچی خود، هرچه که مواد به او فرمان دهد، باید بپذیرد و قادر به تفکر کردن نیست و همیشه تحت امر نفس اماره یا نیروهای منفی می باشد که هر لحظه خواسته ای نامعقول از او دارند و او نیز بدون تفکر می پذیرد.

مسافر آموزش می گیرد علاوه بر تفکر سالم، حرکت کند، دانایی خود را بالا ببرد، مسئولیت  اعمال خود را بپذیرد و بدهی خود را نسبت به اعتیاد صاف کند. علاوه بر اینها، به فکر تغذیه،  خواب به موقع و ورزش نیز می باشد. مسافر هیچ گاه نمی گوید من نمی توانم. باید به قدرت های درون خود پی ببرد، از آنها استفاده کند و سفر خوبی داشته باشد.

البته مسافر سفرهای مختلفی می تواند داشته باشد. سفر از تاریکی به روشنایی، از نفرت به عشق، از قهر به مهر، از زشتی به زیبایی و سفرهای مفید و سازنده دیگری که او را هر روز به تکامل نزدیک تر می سازد.

اما فرد معتاد، همیشه در همان حال، بلکه هر روز بدتر از روز پیش باقی می ماند و تا زمانی که خود نخواهد، هیچ کس قادر به کمک به او نخواهد بود. از تمام دنیا طلبکار است و پر از کینه، نفرت، منیت ، ترس و تاریکی ست.

 یک مسافر می داند که باید با توجه به فرآیند زمان، پروسه تغییر، تبدیل و ترخیص را طی کند تا از دام اعتیاد و تمام ضد ارزش ها ترخیص شود و روز به روز تغییر نماید. او باید جایگاه خود را، که همان مقام والای انسانی اوست و روزی در تاریکی ها جا گذاشته بود، بیابد و خود را بازپس بگیرد.

 

نویسنده: خانم فاطمه کمک راهنما

تایپ: مسافر خانم خاطره

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .