English Version
English

دستورجلسات هفتگی؛ جهان‌بینی و فرق نگاه مسافر با معتاد

دستورجلسات هفتگی؛ جهان‌بینی و فرق نگاه مسافر با معتاد

بسم‌الله الرحمن الرحیم

دستور جلسه این هفته: جهان‌بینی و فرق نگاه مسافر با معتاد

قبل از هر چیز یادآور می‌شویم که بنیان کنگره ۶۰ روز چهارشنبه چهارم اسفندماه جاری در مورد این دستور جلسه نکات بسیار مهم و زیبایی را بیان نمودند که برای اولین بار آن‌ها را می‌شنیدیم. به همه شما عزیزان پیشنهاد می‌کنیم متن این سخنان و یا فایل صوتی آن را در همین سایت مطالعه و یا گوش کنید و ببینیم بنیان کنگره ۶۰ چگونه فرق نگاه مسافر و معتاد را توضیح می‌دهند. بسیار شنیدنی و خواندنی است.

همان‌گونه که میدانیم کنگره ۶۰ برای اولین بار در دنیا، مثلث درمان اعتیاد را ترسیم نموده است، یعنی برای درمان اعتیاد سه مؤلفه و یا سه ضلع را در نظر گرفته است. در تمام دنیا تاکنون دیده نشده بود که برای درمان اعتیاد سه مؤلفه و یا سه عامل دخیل در درمان، در نظر گرفته شود. بسیاری از متدهای درمانی دنیا، بار اصلی اعتیاد را فقط در قسمت جسم می‌بینند، بسیاری دیگر اهمیت مسئله را فقط در روان می‌بینند و عده‌ای دیگر هر دو را دخیل می‌دانند. کنگره ۶۰ برای اولین بار سه مؤلفه را در درمان اعتیاد مطرح کرد و معتقد است که بار اعتیاد به‌صورت مساوی بین این اطلاع تقسیم‌شده و هر سه را مهم می‌داند. جسم، روان و جهان‌بینی.

موضوع جهان‌بینی نیز برای اولین بار در دنیا در حوزه اعتیاد و درمان آن، توسط کنگره ۶۰ مطرح‌شده است.
کنگره ۶۰ معتقد است که برای درمان اعتیاد، بایستی هر سه ضلع این مثلث یعنی جسم، روان و جهان‌بینی به‌موازات یکدیگر اصلاح‌شده و به تعادل نزدیک شوند تا عملیات درمانی ما به نتیجه برسد. در غیر این صورت خبری از درمان نخواهد بود، درمان نقطه‌ای است که مصرف‌کننده مواد مخدر به‌جایی می‌رسد که دیگر مواد مخدر مصرف نمی‌کند، حالش خوب خوب است. تعادل دارد، تعادل جسمی، روانی و جهان‌بینی.

 کوچک‌ترین وسوسه یا میلی و یا به قول متخصصین، کریوینگ (Craving) ندارد. مسئله‌ای به نام برگشت یا عود یا ریپلیس (Replace)، دیگر معنا و مفهومی برای او ندارد، گله و شکایتی ندارد، نمی‌گوید برای من کار و امکانات فراهم کنید تا در پاکی یا رهایی بمانم، دنباله بهانه نیست و توقعی ندارد، اگر همه دنیا مصرف‌کننده شوند او دیگر مصرف نخواهد کرد، اگر در بدترین شرایط اجتماعی و محیطی قرار گیرد به سمت اعتیاد نخواهد رفت. فراری نیست، با دیدن صحنه مصرف مواد مخدر یا عکس مواد مخدر یا ابزار مصرف مواد مخدر حالش بد نمی‌شود. احساسی ندارد، نسبت به مواد مخدر نه عشق دارد و نه تنفر، بی‌حساب بی‌حساب است. صفر است. با مردم، جامعه و خانواده و اطرافیان روابط حسنه دارد  به دنبال پیشرفت است، به دنبال ارتقاء و رسیدن به تعادل بیشتر است. ورزش می‌کند، چهره او شاد و بشاش و درخشنده است.

چهره او را نگاه می‌کنی رؤیت را برنمی‌گردانی، زیرا موج او مثبت است، رنگ پوست و چشمانش می‌درخشد. تجلی نور ایمان و عمل سالم و صالح بودن را در سیمای او می‌بینی، اثری از اعتیاد در چهره، گفتار و کردار او دیده نمی‌شود. باور نمی‌کنی او روزی مصرف‌کننده بوده است.

این‌ها خلاصه‌ای از خصوصیات مصرف‌کننده‌ای است که در کنگره ۶۰ به درمان می‌رسد، یعنی مسافر، یعنی حرکت، یعنی زندگی، یعنی اعتیاد را درمان کرده است نه ترک؛ یعنی جسم، روان و جهان‌بینی او به تعادل رسیده است. اگر مصرف‌کننده‌ای را دیدید که دیگر مواد مخدر مصرف نمی‌کند و این خصوصیات در او صدق نمی‌کند و یا بالعکس است، بدانید درمان‌نشده است، فقط ترک کرده است و روزی دوباره برگشت خواهد کرد؛ زیرا درمان یعنی رهایی از تمام بندهای اعتیاد. رهای رها، دیگر بندی نیست که روزی او را برگرداند.

ما در کنگره ۶۰ از واژه رهایی و آزادی استفاده می‌کنیم نه ترک و پاکی،  رهایی یعنی دیگر بند و پیوندی بین او و اعتیاد نیست.
برای رسیدن به این نقطه، یعنی درمان و رهایی از اعتیاد بایستی هر سه ضلع مثلث درمان به تعادل برسند و این تعادل به حرف و سخن نیست؛ درصحنه آزمایش‌های زندگی است که تعادل آن، معنا و مفهوم پیدا می‌کند.

در خصوص جسم و راه‌اندازی سیستم ایکس یا تولیدکننده‌های مخدرهای طبیعی، شامل ناقل‌های عصبی نورو ترانسمیترها، (Neurotransmitters) در اعصاب مرکزی و محیطی و سیستم غدد درون‌ریز و هورمون‌ها، قدر مسلم اطلاعات کافی دارید و از اهمیت خاص آن آگاه هستید  و می‌دانیم که بازسازی این سیستم علاوه بر عملیات تیپرینگ (Tapering) و کاهش تدریجی و پله‌ای مصرف (با داروی OT)، لحظه‌به‌لحظه آن  با حالات  روانی و وضعیت جهان‌بینی  در ارتباط است  و بدون در نظر گرفتن دو ضلع دیگر  یعنی روان و جهان‌بینی، پیشرفتی  در این قسمت نخواهد بود.

در بخش روان یا به تعادل رسیدن صور پنهان مثل حس، نفس، روح، ذهن و بقیه اجزای صور پنهان و در یک‌کلام خلق‌وخو و حالات ما، می‌دانیم که به تعادل رساندن آن‌ها، کاملاً درگرو تعادل  جسم و جهان‌بینی  است.

یعنی بایستی عملیات درمانی در بخش جسم و جهانی بینی با موفقیت پیش برود و از سوی دیگر کارکردهای جمعی و درمانی گروهی در کنگره ۶۰ با حضور و مشارکت جمعی در بخش‌هایی مثل گفت‌وشنود در جلسات (مشارکت) خدمت کردن، مشارکت کردن و فعال بودن در لژیون و سایر قسمت‌هایی که سفر اولی‌ها اجازه فعالیت  دارند، در حد مطلوب  و استاندارد باشد زیرا این فعالیت‌ها تأثیر کاملاً مستقیم در تعادل روان و ایجاد اعتمادبه‌نفس و سایر پارامترهای روانی دارند. به‌عنوان‌مثال صحبت کردن در جمع  یکی از حرکت‌هایی است که به‌صورت واضح و مشخص به این بخش مربوط می‌شود.

ضلع سوم یعنی جهان‌بینی ، همانند جسم و روان در درمان بیماری اعتیاد نقش بسیار کلیدی دارد، تعادل در بخش جهانی بینی، علاوه بر نتایج منحصربه‌فرد و خاص خود، تأثیر بسیار مهم و مستقیمی در تعادل جسم و روان دارد  به‌گونه‌ای که عدم توجه به این بخش، یعنی ناموفق بودن ما در عملیات درمانی، یعنی به تعادل نرسیدن جسم و روان.

 جهان‌بینی و به تعادل نزدیک شدن آن، وضعیت و بستری را به وجود می‌آورد تا جسم و روان در بهترین شرایط به تعادل و اصلاح ساختارها دست یابند.

تعریف جهان‌بینی در جزوه جهان‌بینی  نوشته آقای امین دژاکام  به‌صورت کامل ارائه‌شده و در مورد آن سخن گفته‌شده است، طبق تعریف فوق: جهان‌بینی یعنی مجموعه‌ی نگرش، احساس، ادراک و برداشت ما نسبت به محیط پیرامون، این نگرش به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم می‌شود  نگاه ما به درون و برداشت ما از درون  و نگاه ما به بیرون و برداشت ما از بیرون.
جهان‌بینی همان‌گونه که از واژه آن پیداست یعنی چگونه دیدن جهان، هستی و زندگی و خودمان، این چگونه دیدن، نقش بسیار بسیار مهمی در حالات ما و نقش و پایگاه درونی و بیرونی ما در جامعه و هستی دارد.

آنچه جایگاه ما را تعیین می‌نماید، دانایی و در ادامه، جهان‌بینی و به‌تبع آن عملکرد ماست.
ممکن است سؤال شود که خوب، جهان‌بینی یک مصرف‌کننده مواد مخدر به چه صورت است، چه اتفاقی در آن به دلیل اعتیاد و مصرف مواد مخدر افتاده است و حالا چه باید کرد؟

در پاسخ به این سؤال می‌گوییم. برای مصرف‌کننده مواد مخدر، مصرف مواد اهمیت خاصی دارد تا جایی که شاید در زندگی او چیزی مهم‌تر از آن نباشد. مصرف مواد مخدر در صدر تمام خواسته‌ها و اولویت‌های اوست. هر مسئله‌ای که برای او مهم باشد، در زمان نیاز مصرف، مصرف مواد مهم‌تر و در اولویت است.

 به دلیل همین اهمیت خاص و از سوی دیگر وابستگی و نیاز شدید که اگر مواد نباشد یعنی مرگ، جهنم و پایان زندگی، حتی اگر در بهشت سایر خواسته‌ها باشد و بودن مواد و مصرف مواد یعنی بهشت، یعنی اینکه زندگی بر وفق مراد است حتی در بیغوله‌ها و در بدترین شرایط .

 از سوی دیگر فرماندهی مواد مخدر بر شهر وجودی او، از جسم گرفته  تا روان و جهان‌بینی به‌گونه‌ای که دربست در خدمت خواست مواد و مصرف مواد است، به‌نحوی‌که هرکجا مواد بگوید می‌رود و هرکجا که مواد نگوید نمی‌رود، حتی غذا خوردن او تحت تأثیر مصرف مواد مخدر است که کدام غذا را بخورد و کدام غذا را نخورد . به مجموعه این حالات  ما می‌گوییم جهان‌بینی افیونی و معتاد گونه، یعنی نگرش، احساس، ادراک و برداشتی که تحت تأثیر مواد مخدر و مصرف آن به وجود آمده است و فرد، خود، زندگی و تمام هستی را از دریچه مواد مخدر، مصرف و نشئگی می‌بیند.

در این وضعیت یعنی جهان‌بینی افیونی و معتاد گونه و به‌تبع آن انحراف و فاصله گرفتن از اصول صحیح تفکر سالم، آرام‌آرام جو و فضای منفی و وارونه بر نگرش او حاکم می‌شود ، افکار منفی، بدبینی، متوقع بودن، همه عالم را نادان و گناهکار دیدن و بی‌گناه و مظلوم دیدن خود نیز از خصوصیات جهان‌بینی افیونی است. در این وضعیت، رفتار او نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد و زندگی دستخوش نابسامانی و در ادامه طوفان‌های سهمگین و ویرانگر می‌شود.

البته شدت این وضعیت بسته به نوع ماده مصرفی تفاوت دارد؛ یعنی شدت و ضعف دارد، به‌عنوان‌مثال جهان‌بینی یک مصرف‌کننده مواد مخدر که تریاک مصرف می‌کند با فردی که شیشه مصرف می‌کند از یمین تا یسار متفاوت است، هر دو مصرف‌کننده‌اند اما این کجا و آن کجا. شاید بتوان گفت که مخرب‌ترین نوع جهان‌بینی  در بین مصرف‌کنندگان مواد مخدر، متعلق به دوستان شیشه‌ای باشد.
زیرا بشر از بدو خلقت تاکنون چنین تفکرات وحشتناکی را در مصرف هیچ نوع ماده مخدری ندیده است .

 نیروهای شیطانی نیز از قافله تکنولوژی و فن‌آوری  عقب نمانده‌اند  و پا به‌پای پیشرفت علوم و تکنولوژی، آن‌ها نیز مواد جدیدتر و مخرب‌تر را عرضه می‌کنند که شیشه در حال حاضر  سرآمد تخریب شیطانی است.

 برای اصلاح و به تعادل رساندن جهان‌بینی افیونی و معتاد گونه، بایستی چند اصل مهم و اساسی را در نظر گرفت.

اول، اصل آموزش است، یعنی ابتدابه‌ساکن، مصرف‌کننده وارد چرخه آموزش می‌شود و با یادگرفتن و کسب آگاهی  از علم اعتیاد و شناخت صورت‌مسئله اعتیاد، بلافاصله دیدگاه او نسبت به بیماریش و اعتیاد تغیر می‌کند، در ادامه نیز آموزش‌هایی که می‌بیند و اطلاعاتی که کسب می‌کند، آرام‌آرام دیدگاه و نگرش او را نسبت به همه‌چیز در معرض  اصلاح و تعادل قرار می‌دهد، در کنار آموزش، حرکت‌هایی که در درمان و به تعادل رسیدن جسم و روان صورت می‌گیرد به‌طور مستقیم و در تکمیل آموزش‌ها و به تعادل رساندن ساختارهای نگرش، تفکر  و جهان‌بینی نقش دارد.

همان‌گونه که جهان‌بینی، بستر تعادل جسم و روان است، جسم و روان نیز بستر تعادل جهان‌بینی است  و بدون در اختیار داشتن  تعادل نسبی در قسمت جسم، کار کردن روی مقوله جهان‌بینی و به تعادل رساندن آن، هیچ معنا و مفهومی ندارد. خیلی ساده بگوییم فردی که خمار است و هزاران درد و ناخوشی به سراغ او آمده است، صحبت کردن از آموزش و جهان‌بینی برای اوامری مضحک است، ابتدا بایستی شرایط مطلوب جسمی  و روانی را برای او فراهم کنیم  تا نوبت به مقوله آموزش و جهان‌بینی برسد و فرد حوصله و پذیرش این مسائل را داشته باشد.

در طول حداقل ۱۰ ماه سفر اول یا دوره درمان، با کاهش تدریجی و پله‌ای مصرف، قرار گرفتن در جمع و گروه، مشارکت‌های جمعی، خدمت و دریافت آموزش‌ها و عمل به آن‌ها، فرد را در وضعیتی قرار می‌دهد که اضلاع مثلث درمان اعتیاد او پا به‌پای یکدیگر و به‌موازات یکدیگر به تعادل نزدیک می‌شوند. جسم، روان و جهان‌بینی به تعادل نزدیک شدن آن‌ها،  فقط در یک کلمه خلاصه می‌شود. حال خوش.


و اما فرق نگاه مسافر و معتاد.

یکی از مشکلات خاص حوزه اعتیاد و مواد مخدر، واژه‌هایی است که بار بسیار منفی دارند و در بعضی شرایط، فعالیت را در این حوزه بسیار سخت می‌کنند. مثل کلمه معتاد. کلمه معتاد در جامعه ما بار بسیار منفی با خود دارد و هر کس که این کلمه در مورد او صدق می‌کند، هزار و یک مسئله منفی دیگر نیز به او نسبت داده می‌شود و حتی ممکن است ناسزا تلقی شود. چه بسیارند افرادی که ناخواسته گرفتار مصرف مواد و اعتیاد شده‌اند، اما انسان‌های درست و شریفی نیز هستند و به همین دلیل یعنی به کار بردن کلمه معتاد در مورد آن‌ها وضعیتی را به وجود آورده که از ترس آبروی خود از مراجعه به مراکز درمانی خودداری می‌کنند.

یکی از حرکت‌های زیبای کنگره ۶۰، فرهنگ‌سازی و واژه‌سازی در این حوزه است تا این دسته از افراد بتوانند با نگرانی کمتری برای درمان اعتیاد خود مراجعه کنند.

یکی از این حرکت‌ها استفاده از واژه مصرف‌کننده مواد مخدر به‌جای کلمه معتاد است و همین‌طور استفاده از واژه مسافر برای مصرف‌کنندگان تحت درمان است که اعضای کنگره ۶۰ در معرفی خود از آن استفاده می‌کنند، افرادی که به کنگره ۶۰ مراجعه می‌کنند  بعد از گذراندن سه جلسه مخصوص تازه واردین و انتخاب راهنما و آغاز نمودن سفر اول، در معرفی، خود را مسافر معرفی می‌کنند. سلام دوستان ... هستم یک مسافر. این کلمه زیبای مسافر که نه‌تنها بار منفی ندارد ، بلکه دنیایی از مفاهیم مثبت را در خود حمل می‌کند، شرایط مطلوبی را برای فرد به وجود می‌آورد تا دوره درمان خود را سپری کند.

یکی دیگر از حرکت‌های کنگره ۶۰ در این حوزه، استفاده از واژه مصرف‌کننده مواد مخدر است که به‌جای کلمه معتاد از آن استفاده می‌شود. کنگره ۶۰ واژه معتاد را از متون و نوشتارهای خود حذف کرده است و حتی برای افرادی که گرفتار اعتیاد هستند و خیال درمان و رهایی را نیز ندارند، از واژه مصرف‌کننده استفاده می‌کند (البته در این مطلب در کنار جهان‌بینی افیونی، از کلمه معتاد نیز استفاده‌شده و گفته‌شده جهان‌بینی افیونی و معتاد گونه)

ازآنجایی‌که هنوز در دنیا این موضوع جا نیفتاده است و اغلب از کلمه معتاد استفاده می‌شود، لاجرم برای بیان تفاوت‌های فردی که درمان شده با فردی که فقط مصرف مواد را قطع کرده و به‌اصطلاح ترک کرده است، از کلمه معتاد و مسافر استفاده می‌کنیم.

منظورمان از معتاد فردی است که با روش اشتباه، فقط مواد خود را قطع کرده و یا هنوز مصرف می‌کند و منظور از مسافر، فردی است که در کنگره ۶۰ با استفاده از متد صحیح، دوره درمان را سپری می‌کند و یا به درمان و تعادل رسیده است.
می‌خواهیم دیدگاه و فرق نگاه این دو شخصیت را خیلی خلاصه در حوزه اعتیاد و درمان و در ادامه، در مورد زندگی مقایسه کنیم. قدر مسلم وقتی صحبت از فرق نگاه می‌کنم، اهمیت موضوع جهان‌بینی در این دیالوگ‌ها، بیش‌ازپیش مشخص می‌شود، هرچند جسم و روان نیز در فرق نگاه بسیار مهم است.

لازم است این نکته را نیز اضافه کنیم که واژه مسافر در کنگره ۶۰ یک کلمه تزئینی نیست که بخواهیم برای زیبایی از آن استفاده کنیم. مسافر یعنی کسی که در حال سفر است و این سفر در بعد مکانی و جغرافیایی نیست که بخواهیم از مقیاس کیلومتر یا مایل برای سنجش آن استفاده کنیم، این سفر یک سفر درونی است و سفر درونی را فقط از نشانه‌های بیرونی آن می‌توان تشخیص داد؛ یعنی حرکت درونی و بیرونی، یعنی از تغییرات بیرونی و ظاهری یک فرد می‌فهمیم که در درون در حال تغییر است. این تغییرات زمانی که نهادینه می‌شوند ما را تبدیل به انسانی دیگر می‌کنند و در ادامه تبدیلات ما را به‌جایگاهی می‌رساند که از وضعیت خاص ترخیص می‌شویم. تغییر، تبدیل و ترخیص. این مراتب در سفر ما اتفاق می‌افتد. نمی‌توان تصور نمود که کسی خودش را در کنگره ۶۰ مسافر معرفی کند اما تغییر نکند. اگر تغییر نکند یعنی پیشرفتی در صراط مستقیم، تزکیه و در زندگی خود نداشته باشد، یعنی مسافر نیست. اگر بعد از ماه‌ها و سال‌ها سفر هنوز به درمان و رهایی نرسیده است، یعنی اینکه مسافر نیست و در حال سفر نیست.

در اینجا خیلی ساده و در قالب یک دیالوگ به تفاوت‌های جهان‌بینی یک مسافر و یک معتاد اشاره می‌کنیم.

معتاد می‌گوید:
دیگران مرا معتاد کردند، دوست ، رفیق، خانواده، محيط، جامعه، ژنتيك، آن‌ها باعث شدند تا من گرفتار اعتیاد شوم. علت اعتیاد من آن‌ها هستند.


مسافر می‌گوید:
علت اعتیاد من، جهل و نادانی و خواست خودم بود، هیچ‌کس مرا مجبور نکرد که بروم و مصرف کنم، خودم خواستم، خودم باعث شدم. خودم به دلیل جهل و نادانی و حرکت‌های بی‌تفکر به سمت مصرف و اعتیاد رفتم.


معتاد می‌گوید:
اعتیاد درمان ندارد، مرخصی دارد ولی ترخیص ندارد، لبت که خورد به وافور، شسته میشه با کافور، حتی اگر مصرف نکنی بازهم معتادی تا آخر عمر معتادی.


مسافر می‌گوید:
اعتیاد درمان دارد، درمان قطعی دارد، طوری درمان می‌شوی و رها می‌شوی که اثری از اعتیاد در تو نباشد، از روز اولت خیلی خیلی بهتر خواهی شد،  طوری درمان می‌شوی و رها می‌شوی و به تعادل می‌رسی که هیچ‌کس باور نکند تو روزی مصرف‌کننده بوده‌ای. صفت گذشته در انسان صادق نيست چون انسان جاري است.


معتاد می‌گوید:
حالم خوب نیست، وسوسه دارم، اگر یک مصرف‌کننده ببینم حالم خراب می‌شود، اگر مثلاً یک سرنگ ببینم حالم بد می‌شود، چه‌کار کنم که نزنم؟


مسافر می‌گوید:
اما من حالم خوب است. خوبِ خوب، وسوسه‌ای ندارم، هیچ میلی ندارم، دیدن این صحنه‌ها هم که می‌گویی، حال مرا خراب نمی‌کند، جنس و تفکر من عوض‌شده است، این‌جور چیزها روی من اثری ندارد. هیچ‌وقت هم قرار نیست که بروم و بزنم، زور نمی‌زنم که نزنم. چون درمان شده‌ام و به تعادل رسیده‌ام.


معتاد می‌گوید:
من مدت‌هاست که پاکم اما هنوز حالم خوب نشده است، چهره‌ام هنوز درست نشده و مثل زمان مصرف هستم، شب‌ها راحت نمی‌خوابم، خسته‌ام، زود عصبانی می‌شوم و در مسائل زناشویی مشکل‌دارم.


مسافر می‌گوید:

 من مشکلی ندارم، چهره‌ام طبیعی است، کسی باور نمی‌کند من یک موقعی اعتیاد داشتم، شب‌ها راحت می‌خوابم و صبح زود بیدار می‌شوم، زود عصبانی نمی‌شوم و در مسائل زناشویی هم مشکلی ندارم، ورزش هم می‌کنم، هفته‌ای سه روز ساعت ۶ صبح استخر هستم. تيراندازي با كمان، راگبي، فوتسال، واليبال، باستانی، بسکتبال ...


معتاد می‌گوید:
 مردم حالشون خرابه، منو درک نمی‌کنند.


مسافر می‌گوید:
 همه مردم حالشون خراب نیست، همه حالشون بد نیست، آدم وقتی حالش خراب باشه، حالش بد باشه، همه دنیا رو حال خراب و بد می بینه. من باید آن‌ها را درک کنم تا مرا درک کنند، من باید خوب باشم تا همه را خوب ببینم، اگر صاف باشی همه را صاف می‌بینی و اگر کج باشی، همه دنیا و آدم‌هایش رو کج می‌بینی.


معتاد می‌گوید:
تو این دنیا نمی شه زندگی کرد، چرا به من کمک نمی‌کنند؟ چرا به من کار نمی‌دهند؟ چرا به من وام نمی‌دهند، چرا به من احترام نمی گذارن؟ حالا که من ترک کرده‌ام، باید به من کمک کنند و امکانات برای من فراهم کنند تا من نروم و نزنم. باید به من اعتبار بدهند،  خانواده باید هر چی که می خوام به من بده والا می رم و می‌زنم.


مسافر می‌گوید:
تو این دنیا میشه زندگی کرد، خوب هم میشه زندگی کرد، اگر درست باشی و در صراط مستقیم باشی، همین دنیا برای تو می‌شود بهشت. از کسی نباید توقع کمک داشته باشی، باید خودت تلاش کنی، باید کار پیدا کنی، اگه می خوای بری و بزنی، برو بزن، بهانه نگیر،  رفتی مواد مصرف کردی، کلی خراب‌کاری کردی، به خودت، خانواده و جامعه آسیب رسوندی، کلی رنج، گرفتاری برای همه درست کردی، طلب کار هم هستی؟!

 هیچ‌کس در خدمت تو نیست، خودت باید در خدمت خودت باشی، خودت خراب کردی خودت هم باید درست کنی، اگه بخواهی و تلاش کنی هم کار پیدا می‌کنی، همه اعتبار از دست رفتت رو به دست میاری، هم اینکه امکاناتی رو که گفتی می تونی برای خودت فراهم کنی. برای انسان هیچی نیست جز سعی و تلاش خودش. بايد دانست هيچ موجودي به ميزان خود انسان به خويشتن خويش فكر نمی‌کند.


معتاد می‌گوید:
هیچ‌کس مرا دوست ندارد.


مسافر می‌گوید:
خودت را دوست داشته باش، دیگران را دوست داشته باش، در صراط مستقیم باش تا دنیا و همه آدم هاش تو رو دوست داشته باشند.

افکار تو و گفتار درونی تو، امواجی رو از تو ساطع می کنه که این امواج حس دیگران رو در برخورد با تو تعیین می کنه. اگه در افکارت و در صحبت‌ها و گفتارهای درونی خودت دائماً به این موضوع که هیچ‌کس تو رو دوست نداره فکر کنی و با خودت این‌جوری صحبت کنی و دائماً در افکار منفی سیر کنی، در تو حس منفی به وجود میاد، افکار منفی و حس‌های منفی، شکل تک‌تک سلول‌های جسم تو رو به هم می ریزه، آرایش سلولی و زیبایی سلولی رو از دست می دی و به دنبالش جسم و چهره تو هم زیبایی و درخشندگی رو از دست می ده.

امواج منفی از تو ساطع می شه و این امواج در حس دیگران هنگام رویارویی با تو خیلی مهم و تعیین‌کننده است. اگه منفی باشی حس دیگران هم نسبت به تو منفی میشه. خلاصه اینکه همه مطلب در درون و برون ماست.

همه بدی‌ها و همه خوبی‌ها، همه و همه از خود ما شروع میشه و سرچشمه می گیره. اگه مثبت باشی، دیگران رو دوست داشته باشی، خودت رو دوست داشته باشی و فکر بد نکنی، مطمئن باش که تک‌تک سلول‌های تو حالشون خوب میشه، در این حالت، چهره تو هم زیبا و دوست‌داشتنی خواهد بود. درست مثل افکار و احساساتی که داری؛ و در ادامه تمام دنیا و هستی تو رو دوست خواهند داشت و به تو احترام خواهند گذاشت.

 

با احترام، مسافر علی خدامی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .