سومین جلسه از دور سیزدهم لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی آقای دکتر رضا، نگهبانی آقای مهندس دژاکام و دبیری خانم دکتر ندا با دستور جلسه "وظایف رهجو " در تاریخ 1395/11/15ساعت 8 صبح آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
دکتر رضا
دستور جلسهی این هفته؛ بحث وظایف رهجو و سی دی هفته؛ سی دی نور است که موضوعات بسیار کاربردی و جالبی دارد. بحث وظایف رهجو خیلی مهم است و استراتژی و نقطه دیدگاه کنگره نسبت به فردی که وارد سیستم میشود را مشخص میکند.
در سی دی آقای مهندس میفرماید که واژهها و اسامی به شکلی با مسما انتخابشده است؛ یعنی سعی شده اگر اسمی انتخاب میشود، پشت اسم گویا باشد که چه توقعی از فرد یا واژهای که نامگذاری شده داریم. یکی از این اسامی راهنما است، در بحث درمان اعتیاد اشاره میشود که ما به شخصی که در طول درمان رهجو او را راهنمایی میکند؛ درمان گر، طبیب یا حکیم نمیگوییم؛ بلکه به او راهنما میگوییم. راهنما یعنی کسی که بلد راه است و قرار است راه را به رهجو نشان بدهد. واژهی دیگری که در کنگره وجود دارد، رهجو است؛ رهجو یعنی کسی که دنبال راه است و میخواهد راه درست را انتخاب کند. ممکن است راهنما تحصیلات بالایی نداشته باشد، ولی در قسمتی که میخواهد راه را نشان بدهد بلد راه است و مثالی زده میشود که فرضاً شما میخواهید قله اورست را فتح کنید، بومیان آنجا راه را بلد هستند. شما با هر درجه از تحصیلات، دانش و اعتباری که دارید به دنبال بلد راه میروید تا به هدف برسید.
رهجویی که وارد کنگره میشود و به دنبال راه درست است؛ سه جلسه برای او در نظر گرفتهشده که با سیستم کنگره آشنا شود. این سه جلسه فقط مشاوره میگیرد با سیستم کنگره آشنا میشود، همچنین با افراد رها یافتهای که در آنجا حضور دارند، آشنایی پیدا میکند در این سه جلسه هیچ اصراری بر او نیست که حتماً در کنگره بماند. اگر به نظر خودش راه دیگری مساعدتر و مناسبتر است میتواند آن را انتخاب کند، اما اگر در این سه جلسه خواست خودش بود که در کنگره بماند، باید متعلق به سیستم کنگره باشد و وظایف خود را به بهترین شکل انجام بدهد.
یکی از وظایف رهجو، شرکت منظم و دقیق در جلسات است. مهندس میفرماید: دو موضوع در کنگره حلشده است؛ ترافیک و زمان، کنگره مثل سمینارهای دیگر نیست که اگر شما دیر بیایید ارزش شما بالاتر برود. رهجو موظف است که یک ربع قبل از شروع جلسات، در جلسه حاضر باشد؛ که رهجو باید نسبت به راهنمای خود احترام قائل باشد، همچنین نسبت به دیگر اعضایی که در کنگره هستند؛ از قبیل دیدهبان، مرزبان، ایجنت و دیگر سمتهای حقوقی باید با احترام با آنها برخورد کند.
وظیفهی بعدی گوش کردن به سیدیها و کسب آمادگی است. رهجو باید داروی خود را طبق پروتکل بهصورت منظم و مرتب استفاده کند. یکی از ویژگیهای رهجو این است که باید هدف داشته باشد؛ یعنی راه باید ما را به نتیجه و هدف برساند. مهندس در بحث لژیون مالی میفرماید: کسی که وارد لژیون مالی میشود و استطاعت مالی دارد؛ باید پنج میلیون تومان پرداخت کند، اما یک سفر اولی نمیتواند عضو لژیون مالی شود. اگر این عضویت صورت بگیرد، آن شخص، افراد دیگر را وامدار خودش میداند به نحوی شاید این تلقی را داشته باشد که من حقوق و مزایای این افراد را تأمین میکنم و این طرز نگاه با درمان منافات دارد. به همین خاطر مهندس میگوید: من کمک شما سفر اولی را نمیخواهم، بگذار سفر اولت تمام شود، وقتی وارد سفر دوم شدی، میتوانی کمک کنی، حتی زمین هم اهدا کنی و عضو لژیون مالی بشوی.
رهجویی که وارد کنگره میشود؛ مسائل سببی و نسبی و آشنا داشتن اصلاً تأثیری در نحوه سفر او ندارد. مهندس در این زمینه میفرماید: در مورد آشنایانی که بهعنوان رهجو وارد کنگره میشوند من توصیه میکنم که نسبت به این افراد سختگیری بیشتر شود.
و اما سی دی؛ نور در سی دی صحبت از حس، نور و صوت میشود و یک مثلثی ترسیم میشود. شاید فاکتورهایی که در عرصه حیات در تعامل بین ذرات هستی نقش ایفا میکنند عامل صوت و نور باشد. مهندس اشاره میکند که عامل صوت و نور قوی هستند؛ اما اگر ما سنسورها و حواس را نداشته باشیم درک نمیشوند. ما پنج حس درونی، پنج حس بیرونی و یک حس به نام حس ششم که رابط بین حواس بیرونی و درونی است، داریم.
کلیه تغییرات و فعل و انفعالاتی که در عرصهی حیات ایجاد میشود از طریق نور و صوت به ما میرسد، حس آنها را درک میکند و به کانون تعقل، تفکر و عقل میبرد و آنالیز میکند. بهطور مثال حس رحم مادر و روح و جسم فرزندی که به دنیا میآید، میتواند تعبیر نور و صوت باشد. انسان از منفی بینهایت تا مثبت بینهایت جایگاه دارد و نباید تصور ما اینطور باشد که ما فقط یک بهشت و یک دوزخ داریم. بهشت و دوزخ سطح دارند و باید تلاش ما این باشد که جایگاه خود را از منفی بینهایت تا مثبت بینهایت ارتقا بدهیم.
در قسمت پایانی تعابیری در مورد نور که خداوند نور آسمانها و زمین است آمده و تعابیری که در مورد صوت وجود دارد. این فاکتورها باید ما را به سمت خداشناسی هدایت کند، هر چه ما شناخت بهتری از خود کسب کنیم درنهایت خود و محیط بیرونی را به سمت صلح و آرامش بهتری هدایت میکنیم.
اردشیر
وقتی ما وظایف درمانجو را در نظر میگیریم در ابتدا باید بدانیم در درمان چه چیزهایی مهم است. اولین چیزی که در درمان مهم است؛ پذیرش بیمار بودن فرد است. فردی که به خودش شک میکند، احساس میکند که بیمار است و نیاز به کمک دارد وارد جایی مثل کنگره یا کلینیکها میشود؛ کلمهی درمانجو به او تعلق میگیرد. وقتی کلمهی درمانجو به او تعلق گرفت وظایفی برای او مشخص میشود که باید وظایف را بپذیرد تا به جایگاه رهایی برسد.
وقتی فرد نیاز به کمک را احساس میکند به او میگویند که تایم و زمان در درمان اهمیت دارد یا قوانینی درگروه وجود دارد که باید اجرا کنی. وقتی هریک از آیتمها را یکییکی اجرا کرد به درمان این فرد امیدوار میشویم. در فرایند درمان شک ایجاد میشود، ولی به درمانجو بودن فرد ختم نمیشود، حتی وقتی فرد درمانجو بودن را نپذیرفته باشد، ما باز به درمان او ادامه میدهیم که در این حالت درمان با شکست مواجه خواهد شد.
دکتر نوری
به قول بعضی از انجیوها، کسانی که هنوز به عجز و بنبست نرسیدند و خودشان را بهعنوان معتاد قبول ندارند در مورد این افراد چه باید کرد؟ ما در انیجوهای دیگر یا در روان پزشکی، برای این افراد مصاحبه انگیزشی میگذاریم؛ یعنی به درمانجو میگوییم: وضعیت خودت را روی کاغذ بنویس که بیشتر این افراد وضعیت اسفناکی دارند. البته همه هم اینطور نیستند. جناب مهندس هم فرمود که یک معتاد حتماً بیکار نیست و نود در صد افرادی که معتاد میباشند، شاغل هم هستند.
قبلاً میگفتند: بیسوادی، فقر و بیکاری از علل اعتیاد است. ولی الآن این سه پارامتر جایگاهی ندارند، بعد از محاسبه انگیزشی به افراد میگوییم: چه آرزویی دارید و آنها آرزوهای خود را بازگو میکردند. ما با کنار هم قرار دادن این دو سؤال به آنها میگفتیم: آرزوهای شما با وضعیتی که دارید، قابلجمع نیست و برای رسیدن به آنها باید سفری را انجام بدهید و ارتقاء پیدا کنید، لازمه آنهم این است که درمان را بپذیرید و درمانجو باشید.
مهندس
در میان صحبت پزشکان مهندس فرمودند: دستور جلسهی ما راهنما و رهجو است، دستور جلسه ما درمانجو نیست. ما دو سی دی داشتیم؛ یکی راهنما و رهجو و دیگری سی دی نور، باید راجع به این دو سی دی صحبت شود.
در حوزهای که مبحث ما است و اینکه ما در کنگره چهکاری انجام میدهیم؟ در کنگره وظیفهی رهجو چیست و چهکاری باید انجام بدهد؟ بعضی از عزیزان بدون اینکه سی دی را مطالعه کرده باشند تفکراتی را مطرح کنند که البته خوب است؛ ولی الآن جای آنها نیست. باید ببینید وظیفهی فردی که بهعنوان رهجو به کلینیک شما میآید چیست؟ اگر دیر آمد چهکار باید کرد؟ کار راهنما چیست؟ خواهش میکنم راجع به این مباحث صحبت کنید.
دکتر بهرام
یکی از خواستههای من این است که همانطور که در کنگره یک تازهوارد باید سه جلسه بهعنوان مهمان حاضر شود و خود انتخاب کند که آیا بماند یا نماند، این اتفاق برای مراجعین ما در کلینیک هم بیفتد. در کنگره از روز اول خشت و بنا درست گذاشته میشود. مشکلی که خود من دارم این است که خیلی از قوانینی که در کنگره 60 وجود دارد، نمیتوانم اجرا کنم به جهت اینکه ما یک نگاه اقتصادی هم داریم و این نگرانی من هست که اگر به بیمار دارو ندهم، پیش همکاران دیگر میرود یا از عطاری فراهم میکند.
چیزی که در کنگره اتفاق میافتد این است که از ابتدا این احساس در فرد تازهوارد ایجاد نمیشود که ما به دنبال تو هستیم حتی در کنگره فالو هم نمیکنند و دنبال شخص هم نمیروند که چرا به کنگره نمیآید؟ در سه جلسهی اولیه شرط بر سر این است که فرد حتماً با اختیار خودش به کنگره بیاید. در جهانبینی کنگره، اشاره به اختیار انسان میشود و در بحث درمان و رسیدن به تعادل هم رعایت میشود.
بعد از سه جلسه، چیزی که در روان درمانی یا روانکاوی به آن اشاره میشود و درمان طبق آن اتفاق میافتد؛ حسی است که درمانجو نسبت به درمان گر یا راهنما پیدا میکند. در کنگره میگویند: شما بر اساس حس خودت راهنما را انتخاب کن نه به پیشنهاد فرد دیگری، بعدازاینکه فرد تازهوارد راهنمای خود را انتخاب کرد، نام مسافر روی او گذاشته میشود و سفر او تازه شروع میشود.
در سی دی اشارهشده است که اسامی بهدقت انتخابشده است. مسافرین کسی است که میخواهد از تاریکی به سمت روشنایی برود. در دعای انتهای جلسه هم به این موضوع اشاره میشود.
دکتر اعظم
در کنگره برای خواهان رهایی از کلمهی رهجو استفاده میشود، نه از درمانجو. رهجو یعنی جویندهی راه و راهنما هم کسی است که راه را نشان میدهد. در کنگره 60 درمان گر، خود فرد است، پزشک و راهنما درمان گر نیست.
وظایف رهجو در قالب مسائل بسیار ساده است؛ مثلاینکه سر ساعت در جلسات حضور پیدا کند، سرش را با سر راهنما عوض کند، دارو را سر ساعت مصرف کند. اینکه رهجو سرش را با سر راهنما عوض کند در ظاهر خیلی ساده است، ولی درعینحال پیچیده نیز هست؛ یعنی هرچه به او گفته میشود، عمل کند، رهجو اجازه ندارد شماره تلفن بدهد یا شماره تلفن بگیرد، رهجو روابط محدودی دارد که همه تعریفشده است.
درسی دی نور؛ در مورد حس، صوت و نور صحبت شده است. در ابتدای سی دی جناب مهندس فرمودند؛ من این سی دی را طوری میگویم که برای هر فردی که سفر اولی، سفر دومی همسفر، روانشناس یا روانپزشک میباشد، هر یک برداشتی از این سی دی داشته باشند. در مثلث مطرحشده؛ حس اولین قوه بهکارگیری عقل است و قابل روئیت نیست و باهم نام خودش قابل حس است و لازم و ملزوم دو ضلع دیگرمی باشد و بدون دو ضلع دیگر معنی و تعریف نمیشود. ما چطور باید حس خود را بالا ببریم تا حسهای ما بهتر از این شود؟ تنها چیزی که باعث تقویت حس میشود، بالا بردن دانش و دانایی است، بالا بردن اطلاعات که کمک میکند صوت و نور را بیشتر درک کنیم، همان چیزی که خداوند در ادعیه و قرآن کریم به آن اشارهکرده و میگوید: الله نور السموات و الارض، خداوند نور آسمانها و زمین است. من این حس را گرفتم که نور چیز خیلی زیبا و بزرگی است و با بالا بردن حس میشود به نور و صوت دسترسی پیدا کرد.
دکتر محمدعلی
در سی دی وظایف رهجو؛ نکات کاربردی و خیلی عمیقی مطرح میشود و اکثر دوستانی که تجربه درمان اعتیاد را داشتند، متوجه میشوند که خیلی از مسائلی که مهندس در این سی دی مطرح میکند از موانع عمدهی درمان میباشد.
بیمارانی که به ما مراجعه میکنند و احتمال اینکه با آنها به مشکل برخورد کنیم زیاد است؛ همراهانی است که با بیمار به کلینیک میآیند و پزشک، روانشناس یا استاد دانشگاه میباشند و توقع دارند که وقتی وارد کلینیک میشوند وقت آزاد و بازی در اختیار آنها بگذاریم تا سخنرانی درزمینهٔ اعتیاد داشته باشند، همان بحثی که مهندس میگوید: کل اگر طبیب بودی، سرخود دوا نمودی. ما همان ابتدا آنها را خلع سلاح کرده و جنگ اول را با آنها انجام میدهیم. بعضی از افراد همان اول میروند یا اینکه میمانند و آن نگاه حذف میشود.
هر تازهواردی که در ابتدای ورود شروع به انتقاد در هر زمینهای میکند، جز نکاتی است که باید خنثی شود یا اینکه مراجع به ما پیشنهاد پول میدهد؛ ولی ما نمیپذیریم و میگوییم: سخنان شما از یک عقل سالم درنمیآید تا حرکتخود را انجام ندهی و درمان نشوی نمیتوانی به ما کمک کنی؛ اما اگر درمان شدی و به رهایی رسیدی، آن موقع باعقل سالم فکر میکنی که آیا کمک مالی به یک کلینیک جایز است یا نه؟ یکی دیگر از مسائل مهم خدمات است، فردی به کلینیک میآید و میگوید: من پسر فلان وزیر هستم، من به آنها تأکید میکنم که در این صورت سختگیری بیشتری روی شما میکنم.
دکتر مجید
دو نکته در این سی دی؛ برای من جالب بود؛ نکته اول قدرت کلمات بود، ما انسانها از گذشته تاکنون برای ارتباط باهم مجبورشدیم کلمات، حروف جملات را ابداع کنیم؛ غافل از اینکه اینها چیز واقعی نیستند و بهصورت نماد انتخاب کردیم تا بتوانیم باهم ارتباط برقرار کنیم؛ ولی در طول زمان قدرت پیدا کردند و مثل چیزهای واقعی و حقیقی برای ما شدند. خیلی از الفاظی که مهندس هم در سی دی به آنها اشارهکرده؛ دکتر، مهندس، رئیس، وزیر، وکیل و یا جنبههای دیگر مثل معتاد و وابسته که هرکدام معنایی همراه خوددارند، برای فردی که به کنگره میآید و کار خود را شروع میکند تغییر این کلمات و الفاظ خیلی کمک کننده است؛ یعنی انتخاب کلمه مسافر، همسفر، رهجو یا راهنما مفاهیمی را تغییر میدهد که در شروع کار، شوکی برای فردی که وارد میشود به همراه دارد؛ یعنی تو تغییر کردی و فرد دیگری هستی و باید بر اساس مفهومی که تعریفشده کاری انجام بدهی.
نکته دوم دیدگاهی است که در علوم پزشکی با آن مواجه هستیم و استادی آن را تحت عنوان دیدگاه ماشین لباسشویی عنوان کرد؛ یعنی خیلی از ما وقتی بیماری را به مرکز درمانی میبریم؛ انگار لباس کثیف و چرکی هست که در اختیار ماشین لباسشویی قرارمی دهیم و بعداً شسته و تمیز به ما تحویل میدهند؛ مثل بیماری جسمی. ولی مفاهیمی که در موضوع رهجو و راهنما مطرح میشود، اینطور نیست و قرار است هرکسی مسئولیتی را بر عهده بگیرد و هزینه کردن و پول دادن مشکلی را حل نمیکند. وظایفی برای یک رهجو و یک همسفر وجود دارد که اگر آنها را انجام ندهد. هرچقدر هم هزینه کند فایدهای برای او نخواهد داشت.
دکتر بهنام
بحثی که اکثر ما با آن درگیر هستیم این است که بیماران بعد از مدتی که حالشان خوب میشود، شروع به دخالت در درمان میکنند. بارها برای ما پیش آمد که بیماری که یکذره حالش خوب میشود و از مواد فاصله میگیرد، حس میکند، میتواند شریک درمان هم بشود و رهجو از آن لحظه به بعد میخواهد؛ نقش راهنمایی و درمان گر را اجرا کند چه در مورد مقدار دارو، زمانبندی خوردن دارو، زمان مراجعه به کلینیک و خصوصاً در مورد مشاوره که تصمیم میگیرد، چقدر مشاوره نیاز دارد و در هفته چند روز باید بیاید. در ادامه درمان باید به رهجو گفته شود که قرار نیست شما در این مسیر شریک ما شوید، قرار است در این مسیر شما فقط شنونده و رهرو باشید.
دکتر محسن
مشکلی که در کلینیک با درصدی از بیماران مواجه هستیم این است که اگر از یکجایی به بعد گوش نمیکنند و موارد را رعایت نمیکنند. در این مدت مقایسه میکردم که چرا در کلینیک بیماران از یکجایی به بعد به گفتههای ما عمل نمیکنند؛ ولی در کنگره 60 همچنان روند درمان و نظم را ادامه میدهند به دو نتیجه رسیدم؛ نتیجهی اول، ارتباط مالی است که ما با بیماران داریم؛ ولی در کنگره 60 رابطه مالی وجود ندارد به همین خاطر بیمار در کلینیک درروند درمان و مراجعاتش دخالت میکند و تذکرات هم اثربخش نیست.
نتیجهی دوم این است که بیماران ما بهطور جداگانه هستند و ارتباطی باهم ندارد؛ ولی در کنگره، بیماران در لژیون قرار میگیرند و انرژی خود را به هم دیگر منتقل میکنند و از هم انرژی میگیرند؛ درصورتیکه بیماران ما هیچ ارتباطی باهم ندارد و هیچ انرژی بین آنها ردوبدل نمیشود و چون حرفشنوی و تبعیت را در دیگران نمیبینند، خود آنها شروع به اجتهاد میکنند و به دنبال چیزی که خودشان دوست دارند میروند.
دکتر مسعود
در مورد راهنما و وظایف رهجو حرفهای زیادی زدهشده است، ولی بهتر بود؛ هرکدام در عمل و در زندگی آن را بررسی میکردیم. روزهای اول که به کنگره آمده بودم، میبایست رهجو میبودم، ولی نبودم. فکر میکردم آدم واردی هستم، گاهی اظهارنظر و دخالت میکردم. همهی انسانهایی که دچار مشکلاتی مانند مصرف مواد میشوند؛ اول لذت میبرند، بعد مثلاینکه برای آنها لالایی میخوانند، میخوابند و از خواب خود لذت میبرند. بعد از مدتی بیدار میشوند و میبینند همهجا تاریکی است، دوباره میخوابند و باز بیدار میشوند و همهجا را تاریک میبینند. بعد لحظهای فرامیرسد که فکر میکنند، همهی دنیا باری آنها تاریک شده است و تشنهی رسیدن به یک نور و یک روزنه میشوند. متأسفانه ما یا نمیخواهیم به آن مرحله برسیم یا دیر میرسیم.
روزانه یازده هزار نفر از آدمهایی که در گوشه و کنار این مملکت به خاطر مصرف مواد فوت میکنند و از دست میروند؛ کسانی هستند که تا لحظه آخر هم نخواستند به دنبال نور بروند. ولی عدهای هم خوشبختانه بیدار میشوند و میخواهند درمان شوند به همین منظور به دنبال راه و روزنهی نور میگردند. این راهها متعدد است و عدهای با تبلیغات زیاد، عدهای با تبلیغات کم وعدهای هم مثل جناب مهندس که میگوید: چراغ خاموش بروید، نمیخواهد تبلیغ کنید، بیمار خودبهخود خواهد آمد.
بیماری که به کنگره میآید، جوینده راه است پس باید جوینده راه و رهجو یک راهنما داشته باشد، راهنما باید کسی باشد که قبلاً خودش رهجو بوده در تاریکی عمیقتری بوده، رنج بیشتری کشیده و این راه را طی کرده، آزمون داده و رسیده بهجایی که بهعنوان یک راهنما میتواند دست دیگران را بگیرد و یک مسیر را طی کند.
اوایل که من به کنگره میآمدم؛ مهندس در لفافه گفتند: کسی که مسافر یا رهجو میشود، باید مثل مردهای باشد در دست مردهشوی. مردهشوی همان راهنما است که چطور او را بشوید، کجا او را ببرد، چه حرفی با او بزند، رهجو نباید با او چونوچرا کند. من آن زمان فهمیدم که چونوچرا نکردن، چه خاصیتهایی دارد. یکی از خاصیتهای آن در زندگی خود من این بود که من فکر میکردم؛ چون عنوان علمی دارم پس من میفهمم و باید در این زمینه نظر خودم را اعمال کنم درحالیکه وقتی بحث شاگردی و معلمی میشود؛ ما باید تسلیم محض باشیم و داشتهها و دانستههای خود را کنار بگذاریم. ما باید در حیطهی راهی که میخواهیم برویم و سفری که میخواهیم شروع کنیم؛ کاملاً تابع راهنما و کسی باشیم که گامبهگام با ما جلو میآید. جناب مهندس بارها این مثال را فرمودند که به کسی گفتند: گوشت را میگیرم و دور دنیا میچرخانم. گفت: عیبی ندارد، خود تو هم باید دور دنیا با من بچرخی. راهنما همان مسیر را میرود وهمان کار را انجام میدهد و ما باید تابع او باشیم.
من فکر میکنم زیباترین کلمهای که برای خداوند در دنیا وجود دارد؛ همین کلمه فارسی خدا است؛ که به معنی خود، آ میباشد؛ یعنی به خودت بیا و خودت را بشناس تا زمانی که ما به خودشناسی نرسیم تا زمانی که نفهمیم چی هستیم، کی هستیم و کجا میخواهیم برویم؟ نه میتوانیم رهجوی خوبی باشیم و نه در آینده راهنمای خوبی خواهیم شد. راز بزرگ موفقیت کنگره 60 دیسیپلین آن است؛ مثلاً من هرگز ندیدم که جناب مهندس یا یاران ایشان در مورد من و فردی که الآن به کنگره آمده، تبعیضی قائل شوند.
مهندس
مهمترین چیزی که در این مسئله مطرح است؛ این است که ما باید درمان را بلد باشیم. درمان علائم حمایتی نه، درمان به مفهوم واقعی. اعتقاد داشته باشیم و بلد باشیم یک نفر را به درمان کامل برسانیم. معنی درمان کامل این است که ما یک هروئینی را که درمان کردیم وقتی شب او را در انبار هروئین بگذاریم تا صبح بخوابد. اگر این فرد تا صبح راحت خوابید به این معنی میگوییم درمان وگرنه در مراحل بعدی او را پوشش میدهیم؛ بیخواب است به او متادون یا داروهای دیگر میدهیم، وقتی هم قطع شود خوب معلوم است چه اتفاقی میافتد. اگر ما به مرحلهی درمان برسیم به اعتمادبهنفس میرسیم، آن موقع اعتمادبهنفس ما جور دیگری حرکت میکند. میگویند: تا از خود نگذری به خود نمیرسی. وقتی شما در جهت درمان با رهجو و بیمار برخورد عاقلانه داشته باشی؛ دو نفرشان ول میکنند و میروند ولی بقیه میمانند.
اگر در مسئله اقتصادی، شما کنگره 60 را با گروه دیگر مقایسه کنید؛ آن گروه هم پول نمیگیرد و شخص میتواند هرچند تا راهنما که میخواهد انتخاب کند. ولی در کنگره 60 رهجو فقط یکبار میتواند راهنمای خود را عوض کند، دفعهی دوم نمیتواند راهنمای خود را عوض کند. آنجا میگوید: صدبار اگر تو به شکستی بازآی؛ ولی کنگره 60 میگوید دو ماه اگر غیبتکنی؛ بیرونت میکنم، باید بروی کمیته انضباطی و جریمه بدهی. اگر درمان شدی و رفتی دوباره مصرف کردی تو را کمیته انضباطی میبرند و یکمیلیون تومان جریمهات میکنند. دو ماه غیبت غیرمجاز، پانصد هزار تومان جریمه دارد. تمامی این موارد عمل میشود، اینطور نیست که بگوییم: این رایگان است و آنیکی پول میگیرد.
بعضی چیزها را کنگره از همان اول خلع سلاح کرده است، تمام عنوانها در کنگره 60 خلع سلاح شده است؛ اینکه به من مهندس میگویند بهعنوان طراح کنگره قبول دارم نه بهعنوان مهندس رشته برق. حتی در کنگره شما اجازه ندارید به کسی بگویید: سید در کنگره 60 ممنوع است به کسی نمیتوانید بگویید حاجآقا یا آقای دکتر یا آقای مهندس. بعضی میگویند: سید نگویند، ما که اولاد پیغمبر هستیم. من میگویم: اگر اولاد پیغمبری چرا هروئین کشیدی؟ چرا تریاک کشیدی؟ چرا مشروبات الکلی خوردی؟ بدتر آبروی خاندان پیغمبر را هم که بردی.
در لژیون پزشکان هم گفتیم که از اسم کوچک استفاده کنید، چون وقتی از عنوان دکتر استفاده شود، دیگر آموزش پذیر نیستید و هیچچیز را قبول نمیکنید به خاطر همین از اسم کوچک استفاده میشود. اینها کل مسائلی است که در کنگره مطرح میکنیم و افراد باید اینها را آموزش ببینند، الآن بیشتر تکیه من بر این است که شما وقتی به لژیون پزشکان میآیید؛ ببینند کنگره 60 چهکار میکند و از کار کنگره سر درآورید.
دفعه قبل هم گفتم که ایمیلهایی از هاروارد و استنفورد آمده، قرارهای زیادی که میخواهیم به ایران بیاییم. من در جواب به آنها گفتم: فعلاً صبر کنید.
شما آموزشهای قبلی را فراگرفتهاید وقتی به کنگره میآیید من در مورد اعتیاد با شما صحبت میکنم، راجع به پزشکی صحبت نمیکنم در پزشکی نسبت به همهی شما ارادت کامل دارم؛ ولی ما در بحث اعتیاد باهم بحث داریم که راه و مسیر درست را برویم و به نتیجه برسیم. بعضی افراد که به کنگره میآیند دوباره حرفهای قدیم را میزنند؛ مثل کسی که مسلمان بود و میخواست مسیحی شود. او را به کلیسا بردند و غسلتعمید دادند، بعد چراغها را خاموش کردند آبی هم سرش ریختند تا مسیحی شود. وقتی برقها را روشن کردند گفت الهم صل علیمحمد و آل محمد یعنی تمام آداب را آموخت ولی بازهم برگشت به خودش. منظورم این است که چیزهایی که در دوره یکهفتهای و دوهفتهای آموختید و در کتابها نوشتهشده همهی آنها را بلد هستید؛ اینجا بیایید، ببینید ما چهکار میکنیم، مهمترین کار فراگرفتن این راه و میسر است.
هماکنون نسبت به آثار باستانی، دکترای راه و ساختمان حق ندارند به بعضی از کاشیها دست بزنند؛ ولی بعضی از کلاه نمدیها اجازه دارند دست بزنند. قناتهایی که درست میکنند؛ دکترای را ه و ساختمان، پرفسورای راه و ساختمان و معماران نمیتوانند ولی یک کلاه نمدی که یک مداد پشت گوشش دارد با یک کاغذی میآید متر میکند، گز میکند، قنات را که در کوه و تپههای بلند میزنند آنجا 50 متر 60 متر چاه را میزنند بعد 30 کیلومتر، 20 کیلومتر در دامنه کوه میآید و میگوید مظهر قنات اینجاست ازآنجا میکند و میرسد به چاه مادر، شیب را حساب میکند همهچیز را محاسبه میکند، زیرزمین تاریک است، خورشید و درخت نیست که شما مسیر خود را پیدا کنید، آن تخصص دیگری دارد، ما میخواهیم آن تخصص را بیاموزیم.
فلسفه تشکیل لژیون پزشکان این است که ما فوتوفن کوزهگری را منتقل کنیم به عزیزان وگرنه ما کار دیگری نداریم که صبح جمعه شمارا به اینجا بکشانیم. همان مثلی که میگفت: گوشت را میگیرم دور دنیا چرخانمت، گفت: خودت هم باید بیایی. خود من هم صبح باید به اینجا بیایم. پس این دو سی دی که به شما میدهیم گوش کنید چون درون آنها یک سری فوتوفن هست.
اتفاقی هم دریکی از کلینیکها افتاده بود که ما برخورد کردیم، درون OT، متادون ریخته بود با یکی از بچهها تست کردیم، OT چسبناک نیست ولی متادون شیرین و چسبناک است. با گیت امتحان کردیم ولی نشد با آب رقیق کردیم، دیدیم متادون است. من صد درصد مطمئن هستم که این کار را یک پزشک انجام داده است. ممکن است عواملی که در کلینیک هستند، حواسشان نباشد و این اتفاقات بیفتد. ظرف این چند سال فقط اینیک مورد بود و جهت اطلاع شما این را گفتم؛ چون کنگره 60 آن را میداند، خیلی محکم و قاطع با بچهها برخورد میکند.
کنگره 60 به بچهها آموزش میدهد که به راهنما احترام بگذارند در کنگره هیچ راهنمایی بدگویی نمیکند؛ حتی اگر راهنمایی برنامه را غلط بدهد بههیچعنوان راهنمای دیگر نمیگوید برنامه غلط است، میگوید: همینکه راهنما گفته درست است. ولی بعداً بدون اینکه رهجو بفهمد باراهنما صحبت میکند یا به مسئول میگوید. راهنماها همیشه به یکدیگر احترام میگذارند و در برنامه هم دخالت نمیکنند. از من سؤال میکنند که مهندس من این مشکل رادارم چهکار کنم؟ میگویم: راهنمایت چه کسی است؟ برو از راهنمایت بپرس. خود ما این کار را انجام میدهیم. راهنماها از هم انتقاد نمیکنند، نمیگویند برنامه غلط است به رهجوهای دیگران کاری ندارد، در حوزه خودشان هستند، بدون مجوز نمیگذارند رهجو راهنما عوض کند، همه تحت نظام و کنترل است. ما چون آن فوت کوزهگری را بلد هستیم؛ کاملاً در مقابل آنها میایستم. سفر اولی آمده و میگوید اینقدر پول میدهم، زمین میدهم ما قبول نمیکنیم چون همهی اینها مانع ما میشود.
همسفر که میآید میگویم تو صحبت نکن! تو باید آموزش بگیری! تو بچهای را بزرگ کردی که هروئینی و شیشهای شده، کار خودت غلط بوده یا پدر میآید، من میگویم: تو بچهای را پرورش دادی و بزرگ کردی که هروئینی شده، رفتار تو غلط بوده و باید آموزش ببینی؛ بنابراین برای همسفران کلاس و آموزش داریم بازهم تکرار میکنم که همهی کارهایی که در کنگره 60 به موفقیت رسیده فقط به این دلیل است که راه و روش درمان را پیداکرده و به آن عمل کردیم.
گزارش تصویری جلسات فنی پزشکان توسط مهندس:
حضور غیاب پزشکان:
تهیه و تنظیم : علیرضا نیکروش
- تعداد بازدید از این مطلب :
2658