دومین جلسه از دور سیزدهم لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی آقای دکتر محمد علی، نگهبانی آقای مهندس دژاکام و دبیری خانم دکترندا با دستور جلسه "وادی ششم" در تاریخ 1395/11/08 ساعت 8 صبح آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
دکتر محمدعلی
دستور جلسهی امروز وادی ششم است که حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا نماییم. شروع این وادی با جملهی، عقل در تکامل خود مانند ماشین تابع خود میباشد و روح بالطافت منحصربهفرد خود، باارادهی عقل راهبری میشود. با توضیحاتی که جناب مهندس در مورد وادی ششم دادند تا حدی معنای این جمله بازمی شود و ما متوجه میشویم که جایگاه عقل در کجا قرار دارد. در رأس همهی اجزای تشکیلدهندهی انسان عقل قرار میگیرد و تصمیمگیرنده و راهبر است. در وادی ششم ما به مهمترین اجزای صور پنهان انسان یعنی عقل میپردازیم درواقع عقل فرمانده است و هدف ما در سیر تکاملی خود نزدیک شدن بهفرمان عقل میباشد. در این وادی عقل کل، تشبیه به خورشیدی میشود که تابان است و بر تمام اجزای این جهان در حال تابیدن است و تکتک موجوداتی که در جهان زندگی میکنند؛ ازجمله انسان را تشبیه به خانههایی کردند که در هرکدام از این خانهها روزنهای وجود دارد که به نسبت تنگی و گشادی این روزنه نور خورشید یا عقل کل وارد این خانه میشود و صاحب این خانه از میزان تابش این نور که همان تابش عقل است در زندگی برخوردار میشود.
زمانی که ما به سمت ارزشها حرکت میکنیم و سعی میکنیم از ضد ارزشها دوریکنیم این روزنهها گشادتر میشود و میزان نور عقلی که به زندگی و وجود ما میتابد افزایش پیدا میکند و برعکس، هر چه ما از ارزشها فاصله بگیریم و به سمت ضد ارزشها حرکت کنیم قطر این روزنه تنگتر میشود و نور عقلی که به زندگی ما میتابد کاهش پیدا میکند. حال ما چگونه میتوانیم عقل را تقویت یا تضعیف کنیم؟ مهندس در این وادی بهصراحت عنوان میکنند که حرکت به سمت ارزشها باعث تقویت و افزایش عقل میشود و دوری از ارزشها و حرکت به سمت ضد ارزشها باعث تضعیف عقل و از بین رفتن فرمانروایی عقل در زندگی ما میشود.
اینکه جنس عقل از چه چیزی است؟ یکی از معماهایی است که در حال حاضر به آن پی نبردیم، اما آنچه مسلم است؛ عقل از جنس گوشت، پوستواستخوان نیست با مرگ هم فناناپذیر است و بعد از مرگ هم به حیات خود ادامه میدهد. یکی از مسائلی که خیلی جدی مطرح میشود؛ این است که پس جایگاه مغز کجاست؟ مغز بهعنوان عضوی که در جسم انسان قرار دارد و ما فکر میکنیم تفکر و تعقل در آن اتفاق میافتد، پس آیا عقل در مغز هست یا نیست؟ جناب مهندس عنوان میکنند که نقش مغز بیشتر بهعنوان جایگاه حضور عقل است و بهعنوان یک مترجم عمل میکند و آن را تشبیه به زبان میکنند بهعنوان عضوی که حس چشایی را برای ما انجام میدهد؛ و خود زبان مزهها را حس نمیکند بلکه بهعنوان واسطه عمل میکند.
این وادی، جسم انسان را به شهر و کشور وجودی تشبیه میکند که در آن شهر فرمانروای عادل و دانایی که دارای فرایزدی است به قدرت مطلق و کلی به نام عقل متصل است و حکومت میکند. تکتک اعضای این شهر که سلولهای ما هستند؛ تشبیه به اقوام و قبایل مختلفی شدند که در این شهر در حال زندگی کردن هستند؛ اما تحت فرمانروایی عقلی که دارای فرایزدی است به زندگی خود ادامه میدهند.
در این شهر شورایی وجود دارد که متشکل شده از بزرگان که درجایی از سی دی، استاد آن را به مجلس تشبیه میکنند. شورایی که تصمیمات را جمعبندی میکند و سپس به عقل ارائه میکند. اگر این تصمیمات معقول و منطقی باشد و با حکم عقل سازگار باشد فرمانروا دستور اجرای آن را میدهد و بلافاصله اجرا میشود؛ اما اگر تصمیماتی که شورا گرفته و ارائه میکند، مطابق با منطق و فرمان عقل نباشد فرمانروا از تأیید این دستورها خودداری میکند و اجرای دستور متوقف میشود. وقتی تصمیماتی که بافرمان عقل مغایرت دارد افزایش پیدا میکند، دوگانگی در شهر وجودی اتفاق میافتد و کمکم شورا به این نتیجه میرسد که فرمانروا با آن همراهی نمیکند. گاهی سران قبایل و کسانی که میخواهند از قدرت سوءاستفاده کنند، شورا را تحتفشار قرار میدهند و در تصمیمگیری شورا تأثیر میگذارند و یکی از اعضای شورا که نفس امر کننده یا نفس اماره است را بهعنوان رئیس شورا قرار میدهند.
عقل همان بخشی است که وقتی ما دچار ناامیدی میشویم یا به سمت ضد ارزشها حرکت میکنیم صدای آن را در درون خورمان حس میکنیم که ما را امیدوار میکند که این آخرین راه نیست یا زمانی که ناامید شدیم و در سیاهی قرار گرفتیم و به فکر کنارهگیری و توقف هستیم، عقل ما را هدایت میکند و همزمان با صدای عقل، شاید صدایی را بشنویم که ما را به سمت ضد ارزشها سوق میدهد که دم را غنیمت بدان و رفتار ضد ارزشی را انجام بده که صدای نفس اماره است.
نفس اماره نیروی قدرتمندی است که وقتی ریاست شورا را بر عهده میگیرد با حکم عقل به مقابله برمیخیزد و کمکم کودتای بیسروصدایی اتفاق میافتد و نفس اماره ریاست شورا و حکومت کشور را بر عهده میگیرد و عقل را کنار میگذارد. عقل بهصورت صوری بهعنوان فرمانروا وجود دارد و گاهی دستوراتی را بهصورت صوری صادر میکند که اجرا هم نمیشود، کشور به سمت تباهی میرود و همهی بزرگان نتیجهی تصمیم خود را میبینید. آنجاست که یکی دیگر از اعضای شورا به نام نفس سرزنش کننده یا نفس لوامه، دیگر اعضا را نصیحت میکند و اعضای شورا نفس لوامه را بهعنوان ریاست شورا انتخاب میکنند و کشور به سمت ارزشها حرکت میکند؛ اما بااینکه عقل را مجدداً به فرمانروایی رساندند، اما این فرمانروایی مطلق نیست و گاهی تصمیماتی میگیرند که بر ضد مصلحت عقل میباشد.
ازآنجاییکه هم اعضای شورا و هم افرادی که در کشور زندگی میکنند بر اساس ذات خود به سمت تکامل حرکت میکنند، این تکامل در آنها اتفاق میافتد و نوبت به حضور نفس مطمئنه میرسد و ریاست شورا را بر عهده میگیرد و فرمانروایی مطلق عقل در کشور اجرای شود و ما بهفرمان عقل نزدیک میشویم؛ یعنی به مقام شو شود میرسیم و اراده میکنیم کاری که عقل دستور میدهد را انجام بدهیم. برای رسیدن بهفرمان عقل نیاز نیست کارهای شگفت و بزرگی را انجام بدهیم. استاد در این وادی میفرماید: ما باید از کارهای کوچک شروع کنیم و کمکم بیاموزیم و بهفرمان عقل نزدیک شویم، آن را عملی کنیم و انجام بدهیم پس آن کنیم که فرمان عقل است.
دکتر رضا
بر اساس این دستور جلسه، مثلثی را میشود در نظر گرفت که متشکل از؛ عقل، عشق و شوراست. جایگاه عقل در مغز، جایگاه عشق در دل و جایگاه شورا هم در قسمت مغز انجام میشود. اینکه ما فقط به عقل بپردازیم یا فقط بر اساس عشق در مسائل تصمیم بگیریم یا فقط با شور کارها را انجام بدهیم اینها باهم متضاد نیستند، از قدیم هم بحث میشد که علم بهتراست یا ثروت اینها متضاد هم نیست. انسان میتواند همهی این اجزا را داشته باشد، مهم این است که هر یک در جایگاه خود قرار بگیرد.
وجود انسان به شهر تشبیه شده است. که فرمانروایی آن باعقل است عشق هم بهعنوان مشاور عالی در جسم حضور دارد. یک کشور از شورا هم استفاده میکند، مجلسی که از تجربیات و تفکرات اعضا استفاده میکند، اما فرمان نهایی را عقل صادر میکند. از عقل بهعنوان پیامبر درونی هم یادشده است. ما ملزم هستیم جایگاه فرماندهی را برای عقل قائل باشیم و تابع دستورات آن بوده و اجرایی کنیم.
دکتر اعظم
اتفاقی که در اعتیاد افتاده این است که گفته میشود: افراد معتاد عقل ندارند. مهندس توضیح دادند که اینطور نیست، چون عقل وجود دارد و اولین نیرویی که عقل را به کار میگیرد حس است و حس مانند خداوند قابل روئیت نیست و فقط همنام خودش قابل حس است. پس اینطور نیست که عقل فرد مصرفکننده کار نمیکند؛ بلکه حسی که در فرد وجود دارد به خاطر مشکلاتی که وجود دارد، حس، اطلاعات اشتباه را به عقل میرساند و فرمانروا یا عقل فرمانهای غلط صادر خواهد کرد.
ما در درمان، صحبتهایی که به بیماران میکنم، به آنها میگوییم که فرماندهی عقل تو در دست نفس اماره است، وقتی نفس اماره فرمانده باشد و فرد نتواند فرماندهی را در اختیار خود بگیرد و به نفس مطمئنه نرسد فرد به درمان نمیرسد و قطع مصرف بهمنزله درمان نیست. وقتی فرد به اصلاح جهانبینی برسد و کنفیکون در او صورت بگیرد، آن موقع فرد میتواند کاری را که میخواسته انجام بدهد، مواد مصرف نکند و وظایفی که نسبت به آنها بیتفاوت بوده به انجام برساند.
دکتر فرشته
انسان همان پنجرههایی هستند که بهصورت اولیه روح در آنها دمیده شده است. ولی همزمان با آن نفس اماره، لوامه و مطمئنه نیز وجود دارد. ولی چرا انسانها باید وجود خود را تزکیه و پالایش کنند تا به نفس مطمئنه برسند؟ علت آن این است که کشش نفس اماره بیشتر است و لذاتی برای ما به وجود میآورد که ما بیشتر به سمت آن تمایل پیدا میکنیم در ادامهی راه چون ذرات وجودی ما خواستار تکامل است، کمکم متوجه میشود که باید ضد ارزشها را کنار بگذارد و به ارزشهای واقعی یا نفس لوامه برسد و در انتها اگر پیشرفت کند به نفس مطمئنه میرسد.
شهر وجودی مانند ادارهی یک کشوراست، وقتی کشور حاکم و فرمانروایی دارد، قطعاً شورایی هم در آن وجود دارد. اگر افراد انتخابی در شورا نیروهای منفی باشند عقل یا فرمانروا اشتباه میکند، در سی دی خانهی دل هم تقریباً همین مطالب را عنوان میکنند که تمام آفرینش بر اساس خوبی و بدی سنجیده میشود. چقدر خوب است که خانهی دل ما پر از مهر و محبت شود. اگر خانهی دل پر از مهر و محبت شد، دوستدار خانواده میشود، بهتر میتواند کشور را اداره کند، دنیا را تغییر دهد و به رستگاری برسد.
دکتر مجید
موضوعی که در این سی دی مطرحشده و موضوعاتی که در کنگره در خصوص جهانبینی و عقل مطرحشده است، بیان ساده و قابلفهم و تمثیل گونهی موضوعاتی است که ازنظر علمی در مورد اعتیاد ثابتشده است و آنهم طرز تفکر اعتیاد گونه است؛ یعنی چه میشود که یک انسان شروع به مصرف مادهای میکند؟ چرا خیلی از افراد که دچار مشکل کمردرد، بیماریهای جسمی، بیماریهای جنسی و خیلی از مشکلات دیگری میشوند آن را علتی برای شروع مصرف مواد میدانند؟ چرا همه یکسان رفتار نمیکنیم؟ چرا خیلی از افراد پیش ما میآیند و افتخار آنها این است که در طول عمر خود یک قرص هم مصرف نکردند، حتی اگر سختترین بیماریها و دردها را تحمل کرده باشند؟ ثابتشده که علت در نوع و طرز تفکر انسانها میباشد. صحبت از عقل در این وادی، برای تفهیم افرادی است که میخواهند این مشکل را حل کنند؛ یعنی کمک به طرز تفکر اعتیادی آنها است.
بسیاری از مسائلی که در کنگره اتفاق افتاده، تغییراتی که رخداده و کارهای تحقیقاتی خوبی که انجامگرفته کاملاً منطبق با یافتههایی است که سالها در مورد اعتیاد بهصورت مدونتر و آمارگونه تر ثابتشده که چه مشکلاتی وجود دارد.
دکتر نازنین
عقل مانند یک قاضی است، ما انسانها هرلحظه دارای افکار مختلفی هستیم که از خواستههای ما سرچشمه میگیرد. بعضی از خواستهها نامعقول است و عقل به آنها جواب مثبت نمیدهد، ولی نفس اماره با استفاده از طرق مختلف به آن خواسته جامهی عمل میپوشاند و آن را معقول میکند. نفس اماره ماهیت خواستهها را تغییر میدهد و باعث میشود عقل بهاشتباه حکمی را صادر کند.
کنگره 60 بیماران را راهنمایی میکند و نظم را به آنها یاد میدهد که چطور نظم را در زندگی خود برقرار کرده و فرمانبردار راهنمای خود باشند تا کمکم فرماندهی عقل را به دست بگیرند.
دکتر مصطفی
تفکر قسمتی از وجود انسان است که منشأ آن عقل است. به این شکل که عقل میتواند بهنوعی قاضی باشد. بر اساس اطلاعاتی که هر فرد میتواند از محیط بگیرد، آن اطلاعات را پردازش کرده و درنهایت به عقل بدهد. این عقل است که قضاوت میکند، کدامیک از اطلاعات صحیح است و منتهی به عاقبت خوبی برای فرد میشود و کدامیک از اطلاعات فالس است.
در کنار عقل بخشی وجود دارد؛ تحت عنوان احساس که این احساس بدون در نظر گرفتن، عاقبت تفکری که در فرد وجود دارد؛ باعث میشود که فرد از طریق احساسات عمل کند و بهدوراز عقل و منطق عملکرد و فعالیت داشته باشد. عقل و شعوری که در هر فردی وجود دارد؛ ناشی از بازخوردها و آموزشهایی است که در طول دوران زندگی از محیط دریافت میکند، ناشی از ارزشها و ضد ارزشهایی است که در تفکرات هر فرد شکل میگیرد.
همانطور که جناب مهندس فرمودند؛ هرچقدر ارزشها در وجود هر انسانی رشد پیدا کند، میتواند بهفرمان عقل نزدیک شود و هرچقدر ضد ارزش در وجود فرد رشد کند؛ عقل ضعیفتر شده، احساسات منفی در فرد شکل میگیرد، نفس اماره حاکم شده، جای عقل را میگیرد و فرمانروایی شهر وجودی به دست نفس اماره میافتد. آموزشهای کنگره 60 نهتنها برای افرادی که دچار اعتیاد هستند بلکه برای تمام انسانها راه گشا است.
دکتر نوشین
ما در هیچ موردی نمیتوانیم بگوییم که افراد مصرفکننده، قدرت تفکر و تعقل ندارند. همانطور که خلاف آن در مراجعهکنندههای ما نیز ثابتشده و من بارها گفتم که این افراد از هوش بالایی برخوردار بوده و در زمینههای دیگر نیز موفقتر از افراد غیر مصرفکننده هستند. وقتی فردی استارت مصرف مواد را میزند و در ابتدا بهصورت تفننی شروع به مصرف میکند تا زمانی که مواد را ترک کند، تمامی قدرت تعقل و تفکر او فعال است و اینطور نیست که بگوییم؛ این فرد عقل خود را ازدستداده است، هرچند که آسیبهای مغزی در این مرحله وجود دارد.
ماده مخدر تا یک مقطعی برای بیمار لذتبخش است و بعدازآن به این نتیجه میرسد که خسته شده و به دنبال راهکاری برای درمان خود است. فلسفه عدم تفکر و تعقل برای بیماران اعتیاد فرضیهای رد شده است، چیزی که باید مورد تمرکز قرار بگیرد؛ این است که چرا این انتخاب در این افراد ماندگار میشود و آنها نمیتوانند از انتخابی که برای خود داشتند، بیرون بیایند؟
دکتر بهنام
یکراه کار خوب در درمان این است که برای حل یک چالش، نوع دیگری از یک چالش را به وجود بیاوریم. در اواسط درمان مسافران در وادی ششم چنین موضوع چالشبرانگیزی مطرح میشود و مسافرانی که در مسیر سفر فرار گرفتند، بعد از آموزش وادیهای یک و دو که اصول اولیه در درمان هستند به این وادی که میرسند، موضوع عقل برای آنها مطرح میشود.
کسی که در وادی اعتیاد قرار میگیرد، هر چه جلوتر میرود، دچار سیکل معیوب خماری و نشئگی شده و از ارزشها و مقولات اولیه زندگی فاصله میگیرد. وقتی این وادی و موضوع عقل مطرح میشود؛ تلنگر بزرگی در ذهن او ایجاد میشود که تو علاوه بر داشتن اصول اولیه زندگی به مباحث بزرگتری هم میتوانی فکر کنی! وارد شدن در این وادی اعتمادبهنفس خوبی به مسافران میدهد.
دکتر جهان فر
عقل چیز ثابتی نیست و همانطور که استاد جلسه تشبیه زیبایی از عقل کرده و گفتند: عقل مانند خورشیدی است که میتابد و ما از درون روزنهها ذرات آن را میبینیم. هیچکس نمیتواند ادعا کند که عقل کل بوده و از همهچیز آگاه است. آگاهی نسبی است، درواقع عقل یعنی سنجش واقعیت. میتوان سنجش واقعیت را از صفرتا بینهایت در نظر گرفت. هر یک از آفریدههای خداوند از فلز، جلبک، باکتری، خزندگان و پستانداران همه از درصدی عقل برخوردار میباشند. همینطور انسان که اشرف مخلوقات است در طی مراحل تکامل به این درجه رسیده که عقل او خیلی بالاتر از بقیه موجودات است و این عقل به او کمک میکند تا سنجش واقعیتها را بیشتر درک کند، حتی میتواند به قدرت کامل یا انسان مطلق در حد پیامبران نیز برسد. پیامبران آگاه کامل و عقل مطلق هستند.
وظیفهی ما این است که عقل خود را باتجربه کردن و دانش آموختن گسترش بدهیم و به واقعیت سنجی برسیم. انسانی که دچار اعتیاد شده است خیلی باهوش است و در خیلی از زمینهها تبحر دارد ولی تا حدودی عقل او دچار اشکال است، ما کمک میکنیم که به واقعیت برسد.
ما اصطلاحاً صور پنهان را در روانپزشکی آنکاشیسم میگوییم؛ یعنی خیلی چیزها که آگاه به آنها نیستیم در خودآگاه ما نیست؛ بلکه در صور پنهان و ناخودآگاه ما است. مهندس بحث نفس را خیلی زیبا توضیح دادند، انسان هر سه نفس رازهم زمان دارد؛ یعنی یک انسان نفس امارهِ، لوامه و مطمئنه را باهم دارد و گاهی نفس اماره غالب بر بقیه میشود و گاهی نفس لوامه غالب بر بقیه میشود، ولی نفس مطمئنه است که با کمک عقل و سایر ابزاری که دارد، آنها را به تعادل میرساند و فرمان درست را میدهد.
مهندس
هرگاه بحث عقل مطرح میشود من یاد این لطیفه میافتم؛ قدیم اکثراً جوی آب بود و همه تمیز بود، فردی بغل جوی آب خوابیده بود و آب میخورد، یکی به او گفت: خوابیده آب نخور، عقلت کم میشود. پرسید: عقل چیست؟ گفت: تو یکی بخور، مشکلی نیست. ما نمیدانیم عقل چیست و کجا هست، ولی خواستیم چیزی بگوییم که قابللمس باشد.
ما برای اینکه قضایا را مشخص کنیم، کافی است ناظر باشیم و به خودمان نگاه کنیم. گویی ما دو مشاور داریم. قدیم در داستان پادشاه و امیرارسلان دو وزیر بود که میگفتند: شمس وزیر و قمر وزیر. قمر وزیر به منفی حکم میکرد و شمس وزیر به مثبت حکم میکرد، همهی ما در وجود خود یک جن داریم که سمبل شر است و یک روح داریم که سمبل خیر است، ما هم وسط قرار داریم. هرکاری که بخواهیم انجام بدهیم هر دو اظهارنظر میکنند. یکی میگوید: انجام بده و دیگری میگوید: انجام نده. این موضوع در اعتیاد خیلی زیاد است، در مسائل روزمره زندگی هم زیاد است. در یک دخترخانمی که با دوستش به هم زده این قضیه وجود دارد. در زن و شوهر هم این قضیه وجود دارد.
ما دائماً از صبح تا شب با این درگیری مواجه هستیم. مثلاً شنیدیم که درقدیم یکی به دیگری میگفت: آن روی سگی من را بالا نیاور. وقتی روی سگی بالا میآید، آن حس بالا میآید یا به کسی میگویند: دومرتبه این جنی شد، وقتی جن حاکم میشود همهچیز شرّ است و وقتی روح حاکم میشود همهچیز خیر است؛ یعنی یک سکه از این دو طرف است. ما بعضیاوقات کاری میکنیم که همیشه روی سگی افراد را بالا بیاوریم، البته بعضی هم بلد نیستند؛ چون هر آدمی یکروی سکهاش جن است، یکروی سکهاش هم روح است، یکی شیطانی یکی الهی، یکی شرّ یکی خیر. ما باعث میشویم که شخص کدام را با ما مقابله کند.
هنر من از روزی که کنگره 60 را شروع کردم؛ این است که طوری با مردم برخوردمی کنم که روی جنی یا به قول خودمان روی سگیشان را به من نشان ندهند. چون خود ما باعث میشویم که انسانها چگونه با ما برخورد کنند، وقتی به کسی توهین میکنی او فوری به تو توهین میکند یا اگر با احترام با او صحبت کنی او هم با احترام با تو صحبت میکند.
یک هروئینی که در ترک است، اگر درونش را نگاه کند، یکی به او میگوید: الآن کام هروئین خیلی میچسبد، یکی میگوید، نه نکن کار درستی نیست، یکی میگوید: برو بزن همین یکدفعه است، یکی میگوید: نه این کار را نکن. ما همیشه با این قضیه در چالش و درگیری هستیم. مثال عینی آن گرچه ما بحث سیاسی مطرح نمیکنیم ولی چون بحث شهر وجودی است میگویم؛ الآن در آمریکا دو حزب سیاسی هستند؛ حزب جمهوریخواه و حزب دموکرات. جمهوریخواه میخواهد ببیند، طرف مقابل چه میگوید که مخالف آن را بگوید. اصلاً مهم نیست که هدف و قضیه به نفع آن سرزمین هست یا نه میگوید: هرچه آن حزب بگوید، ما برعکس آن را میگوییم. رهبری را انتخاب کرد که مال نفس اماره است، گرمایش زمین را میگوید دروغ است. زغالسنگ دود ایجاد میکند، میگوید: دود نمیکند و ما انجام میدهیم، بیست میلیون پول بیمهشدهها را میگوید: نمیدهیم، اصل کار پول است. در درون ما هم دقیقاً این قضیه اجرا میشود و ما به این نیاز داریم. برای فرمان عقل، ما که نمیخواهیم برویم به ملکوت یا نمیخواهیم برویم، ماورا یا نمیخواهیم برویم متافیزیک، فرمان عقل انجام همین مسائل خیلی ساده است.
گاهی فرمان عقل یعنی شو شود؛ یعنی آن چیزی که به ما میگویند به خیر و صلاح انجام بدهیم. پرداخت قبض جریمه که میتوانیم فوری آن را پرداخت کنیم و قال قضیه کنده شود، شش ماه وقت ما را مشغول میکند تا اینکه موعد قبض میگذارد و مبلغ آن دو برابر میشود. به ما میگویند آشغال را خالی کن میگوییم: بعداً خالی میکنم، گاهی اوقات یک هفته آشغال در خانهمانده و بوی تعفن همهجا را گرفته ولی نمیتوانی این را اجرا کنی. گاهی اوقات نمیتوانی جوراب خودت را بشویی، میگویند آشغال را خالی کن، میگویی: بعداً، اول هفته قول میدهی که آخر هفته قورمهسبزی درست کنی، ولی آخر هفته که میشود، بهانه میآوری که هفتهی دیگر درست کنم. هر شب باید مسواک بزنی ولی نمیتوانی. انجام کارهای روزمره ما فرمان عقل است.
رهجو باید این را بداند و فرمان عقل باید به او بگوید که سر تایم و زمان مشخصشده جیره خود را باید استفاده کنی، ممکن است جن به او بگوید: حالا هر سه را باهم بخور، بعداً نمیخوری، وقتی هر سه را باهم خوردی بعد از مدتی میگویی: الآن خمارم باید بخورم. ما دائماً با این قضیه مواجه هستیم و درسهایی که میدهیم تو هوا این درسها را نمیدهیم، چیزهایی است که با آنها مواجه هستیم، فرقی هم نمیکند که فرد باسواد، بیسواد یا تحصیلکرده است. برای ما صادق است که کارهایی را میخواهیم انجام بدهیم، ولی نمیتوانیم انجام بدهیمِ. همان شو شود است. که در کلامالله هم داریم که میگوید: شو سپس میشود. این شو شود برای خداوند است، ما هم ذرهای از وجود باریتعالی هستیم هر چه در وجود او هست در ما هم هست ولی کمتر. شو شود ما همین کارهای روزمرهی زندگی است که باید بتوانیم آنها را اجرایی کنیم.
از امروز اگر تحقیقاتی دارید به گروه تحقیقاتی که مشخص کردیم، ارائه بدهید. الآن بعد از هجده نوزده سال، در هفته قبل تلگراف و ایمیلهایی از اساتید برجسته دانشگاه هاروارد، دانشگاه استنفورد و خیلی شخصیتهای دیگر داشتیم که اعلام آمادگی کردند، حتی میخواستند برای دیدن کنگره 60 به ایران بیایند و کار تحقیقات انجام بگیرد. اگر تحقیقاتی که موضوعات خوب و عالی داشته باشد با کمک کشورهای بزرگ به اجرا درآوریم در پیشرفت این قضیه مؤثر خواهد شد.
تهیه و تنظیم : علیرضا نیکروش
- تعداد بازدید از این مطلب :
5172