من مسافر خودم را قبل و بعد ورود به کنگره با خودم مقایسه میکنم. درگذشته خودم را انسانی نسبتاً صبور و ازخودگذشته تصور میکردم و احساس میکردم در این مشکلاتی که دستوپا میزنم مقصر اصلی فقط و فقط مسافرم است و من هیچ نقشی در ایجاد این مشکلات ندارم و مدام در حال سرزنش کردن و معرکه گرفتن بودم. در طول این سالها دنبال راهی بودم تا بتوانم مسافرم را از منجلاب اعتیاد نجات بدهم وزندگیمان را درست کنم؛ اما راهش را بلد نبودم و فقط راههای بیفایده را تجربه میکردم؛ اما بینتیجه و گاهی پرخطر.
تا اینکه خدا را شکر از طریق تلویزیون توانستم راه کنگره را پیدا کنم، راهی که ما را از تاریکی به روشنایی رهنمون ساخت. اوایل کنگره را دوست نداشتم و فکر میکردم اینجا هم مثل دیگر NGO است؛ اما به خودم فرصت دادم و قضاوت نکردم تا اینکه آرامآرام متوجه شدم آمدن من به کنگره فقط برای درمان مسافرم نیست بلکه خودم هم نیاز به درمان دارم زیرا من هم در اثر زندگی با یک مصرفکننده دچار کارها و اعمال ضد ارزشی شدهام و پذیرفتم من نیاز به آموزش دارم تا بتوانم در کنار مسافرم، همسفر لایق و دانایی باشم. از روزی که باور کردم برای رسیدن به تعادل، آرامش و حال خوش باید فرمانبردار کنگره و راهنمایم باشم راه برایم نمایان شد و روزبهروز با لایههای درونی و صفات ضد ارزشی خودم آشنا شدم.
با گوش دادن به سیدیها متوجه شدم باید اول دید و نگرش خودم را تغییر بدهم و خواستهی درونی خودم را برای آموزش دیدن باانگیزهی رسیدن به درمان و تعادل قوی کنم تا جایگزین مناسبی برای صفات ضد ارزشی قرار دهم و این کار فقط با کاربردی کردن جزوه جهانبینی میسر میشود. در مرحلهی اول بهترین کمکی که میتوان به مسافر انجام داد این است که خودم را باور کنم و دوست داشته باشم و قبول داشته باشم برای آموزش دیدن بهموقع در جلسات کنگره حضورداشته باشم و در حد توانم خدمت کنم و آموزشها را کاربردی کنم.
همهی همسفرانی که در کنگره حضور دارند عاشق مسافرشان هستند و همه دنبال بهترین راه برای درمان آنها هستند پس اگر من همسفر میخواهم باری را از دوش مسافرم بردارم باید با او همزبان و همفکر شوم تا حرفی برای گفتن داشته باشم. همسفر واقعی بودن یعنی حامی بودن، تأثیرگذار بودن، پشتیبان بودن در شرایط سخت، یعنی دوست داشتن مسافری که حالش خوب نیست و وظایف اولیه زندگیاش را بهدرستی انجام نمیدهد پس باید به او فرصت داد تا بتواند ذرهذره خودش را پیدا کند، اینجاست که تحمل کردن جایش را با صبر کردن عوض میکند و آرامش را همراه خودش کند.
شاید برای بعضی از همسفران پیش بیاید که سفر مسافرشان دیر به پایان برسد و یا بهخوبی به پایان نرسد و یا اصلاً به کنگره نیاید اینجاست که نقش اصلی همسفر نمایان میشود و عشق واقعی خودش را نشان میدهد، شاید بسیار سخت و طاقتفرسا و رنجآور باشد؛ اما خداوند ما را تنها نمیگذارد و او آنقدر وجود من همسفر را با عشق و محبت سرشار میکند و نیروهای الهی خودش را برای کمک و یاری ما میفرستد و در انتها پاداش اصلی را از خود او میگیریم البته شاید باور آن برای هرکسی قابلدرک و لمس نباشد؛ اما او همیشه در کنار بندگانش حضور دارد و با ندای ملکوتیای که از درون شنیده میشود به ما قوت قلب میدهد که اگر تو در کنار چنین مسافری قرار داری به آن دلیل است که قوی هستی و در این سفر تو به تکامل بیشتری میرسی.
معجزهی کنگره و رمز موفقیت آن در پیدا کردن کلید قفل دلهای سرد و منجمد شده مصرفکنندگان است که با ورود به کنگره و پیدا کردن شاه کلیدی از عشق و محبت بلاعوض به مخلوقین خداوند است و میتواند انسانهای زیادی را احیا کند و به تعادل و آرامش برساند و بدانیم این رنجها بهزودی تبدیل به گنج میشود پس قدر آن را بدانیم و آن را حفظ کنیم.
نویسنده: همسفر نیره از لژیون دوم
نگارنده: همسفر لیلا از لژیون دوم
منبع: نمایندگی امین قم - همسفران
- تعداد بازدید از این مطلب :
1192