خلاصه گزارش روز سهشنبه مورخ:1395/10/07 از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی شهر قدس ویژه مسافران ویلیام وایت به استادی: آقای مجتبی نائب حصاری و نگهبانی: آقای حسین تلیمی و دبیری: آقای میلاد نیکروش با دستور جلسه )حرف و عمل( رأس ساعت 15 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
حرف و عمل اگر به انتهای خط برسد خط سوم را ایجاد میکند، خط سوم همان آرامش و آسایشی است که؛ میتوانم به دست بیاورم. پس نباید در کنگره حرفی را به زبان بیا ورم و در بیرون از کنگره برخلاف آن عمل کنم، باید سعی کنم آموزشیها را کاربردی کنم.
در سی دی یاران؛ اشاره کردند که؛ یکی از خصوصیات اصحاب یمین این است که وقتی حرفی را میزنند به آن عمل میکنند. وقتی حرف و عمل یکی باشد، صور آشکار و صور پنهان انسان هم یکی میشود. اصحاب شمال حرف و عملشان باهم برابر نیست و در جهنم به سر میبرند و در بعد دیگر هم در جهنم قرار دارند.
آقای مهندس میگویند: کسی که درراه ارزشها باشد، مطمئناً آرامش و آسایش دارد و در بعد دیگر هم همینطوری است. مسئله بعدی این است که وقتی فردی مشکلی با فرد دیگر دارد مشکل را رودررو بیان نمیکند. وقتی مشکلات را رودررو بیان کنید، یازده حس به شما کمک میکند و شما متوجه میشوید که آن شخص راست میگوید یا دروغ. پیامک زدن به شخصی که با او مشکلدارید نیز اشتباه است چون ممکن است بعداً علیه شما به کار برود.
انسان تا وقتی در بعد جسمانی باشد مانند این است که؛ در قفس و یا زندان قرار دارد. جهان بر مبنای اعداد تشکیلشده است و آقای مهندس مثال بالاترین نقطه کره زمین را میزند که؛ دویست و هفتاد درجه است. حتی رشد گندم و یا بچهای که از شکم مادر به دنیا میآید دارای حسابکتاب است. متد DST هم بر مبنای اعداد است و حسابکتاب دارد.
در متد DST وقتی روش جذاب باشد نتیجهگیری خوبی هم دارد. ما در کنگره میگوییم درمان گر خود شخص است و تا وقتیکه خود شخص نخواهد برای او جذابیت ندارد. افراد که؛ کنگره میآیند آنها بهغیراز اینکه نقطه مشترکی در اعتیاددارند، نقطه مشترک مثبت دیگری هم دارند که در ادامه آن را پیدا میکنند و میتوانند به یکدیگر کمک کنند و جایگاه خدمتی پیدا کنند. من چه درراه ارزشها باشم چه درراه ضد ارزشیها کائنات مسیر خودش را ادامه میدهد و به من کمک میکند.
در ادامه راهنمای محترم لژیون آقای رامین سعادت جو در مورد دستور جلسه فرمودند:
در سیدیهای قبلی مهندس؛ شاید گوش کرده باشیم که ما درآنواحد در چند جهان زندگی میکنیم که عبارتاند از؛ جهان فیزیکی، جهان ذهن، جهان خواب. ابتدا ما همهچیز را در ذهنمان آماده میکنیم ولی باید در جهان خود آن را یاری کنیم. رابط بین ذهن و جهان فیزیک، کلامی است که مطرح میکنیم، یعنی؛ در ذهنمان چیزهایی را میسازیم، مثلاً شب با خود میگوییم: فردا این کار را انجام میدهم ولی فردا نمیتوانیم انجام بدهیم. چرا؟ به خاطر اینکه بهفرمان عقل نرسیدیم.
برای اینکه کلام و عمل من یکی شود، باید شش وادی را پشت سر بگذارم. آقای اشکذری مثالی زده و گفتند که؛ یک شتر همیشه سرش به سمت بالاست وقتی کوهی را میبیند از دو کیلومتر قبل مسیرش را مشخص میکند که از کجا برود که به کوه برخورد نکند، ولی بز سرش پایین است و به مانع برخورد میکند زمانی که سرش را بالا میآورد، متوجه مانع میشود، از آن بز تا شتر باید شش وادی اجرایی شود.
استاد در ادامه فرمودند:
در مورد انسان هم همینطور است، خود من میخواهم هزار کار انجام بدهم ولی یکی از آنها اجرا نمیشود. چرا؟ به خاطر اینکه نمیتوانستم با آن مسائل کنار بیایم. در سی دی؛ مهندس مثال میزند که؛ عقاب چگونه برنامهریزی میکند تا شکار کند؟ چطور میتواند آن کار را انجام بدهد؟ تفکر برنامهریزی میکند. در درون انسانها توانایی، بالقوه نهادینهشده است، ولی تا زمانی که از تواناییها استفاده نکنند هیچ فایدهای برای آنها ندارد. ما میخواهیم شیشه مصرف نکنیم، میخواهیم سیگار نکشیم ولی دوباره مصرف میکنیم به خاطر اینکه؛ تفکر نمیکنیم.
ما در کنگره 60 میگوییم: چهار وادی اول مربوط به درون انسان است. وادی اول وادی تفکر است. وادی دوم وادی امید است، باید بدانم که؛ من بیهوده پا به این هستی نگذاشتهام و هدفی دارم. وادی سوم وادی مسئولیتپذیری است و باید مسئولیت عمل خودم را بر عهده بگیرم، هر کاری که انجام میدهم و هر اتفاقی که باعث شده من در شرایط خاصی قرار بگیرم مسبب آن خود من هستم. وادی چهارم مسئولیت من را از عهده خدا خارج میکند، اگر انسان بخواهد، میتواند نظر خداوند را تغییر بدهد. در وادی ششم باید حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا نماییم. چگونه؟ وقتی حرفی را میزنیم به آن عمل کنیم. انجام دادن کارهای کوچک توانایی انجام کارهای بزرگ را در انسان به وجود میآورد، درصورتیکه پنج وادی اول را کاربردی کند. یکی از کاربردیترین وادیها مخصوصاً برای افرادی که سفر اول هستند وادی پنجم است، اینکه من برگشت کنم از ضد ارزشها، خودداری کنم، قناعت کنم، صبور باشم، فضولی نکنم، قضاوت نکنم. اگر پلههای وادی پنجم را اجرا کنیم مستقیماً وارد وادی ششم میشویم، ولی امکانپذیر نیست. بحث قناعت چیزی است که همه با آن درگیر هستند، شخص حالش خوب است دارویش را میخورد، آدامسش را میخورد ولی دنبال چیز دیگری میگردد که باعث میشود آن چیزی که دارد را هم از دست بدهد. برای اینکه قانع نیست به خاطر یکشب نشئگی باید یک سال تاوان پس بدهد. بعضیاوقات لذتهای زودگذر یکعمر تلاش، تزکیه، پالایش ما را درون سطل زباله میریزد، به خاطر اینکه ما داشتههای خود را نمیبینیم، آرامش داریم و همهچیز نرمال است ولی وارد چالشی میشویم که دیگر نمیشود از آن بیرون آمد. اگر یک در هزار وادی پنجم را بیاموزم سراسر زندگی من تغییر میکند. اگر تفکر، امید و مسئولیتپذیری را بفهمم زندگی من تغییرمی کند.
نگارنده: میلاد نیکروش
- تعداد بازدید از این مطلب :
2349