English Version
English

لژیون ویلیام ال وایت مسافران روزهای سه شنبه نمایندگی شهرقدس

لژیون ویلیام ال وایت مسافران روزهای سه شنبه نمایندگی شهرقدس

خلاصه گزارش روز سه‌شنبه مورخ:1395/09/23 از سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی شهر قدس ویژه مسافران ویلیام وایت به استادی: آقای امیر میر هاشمی و نگهبانی: آقای حسین تلیمی و دبیری: آقای میلاد نیکروش با دستور جلسه (سنگش کمه) رأس ساعت 15 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

از نگهبان عزیز سپاس‌گزارم که بنده را دعوت کردند تا بتوانم خدمت کنم، اما دستور جلسه این هفته سی دی؛ سنگش کمه است. آقای مهندس در اوایل صحبت‌هایشان در مورد اصحاب یمین (یاران سمت راست)، اصحاب شمال (یاران سمت چپ)، اصحاب سابقون (پیش گیرندگان) صحبت کرده و گفتند: کسانی که در کارهای ارزشی قرارمی گیرند جزء اصحاب یمین هستند و آن‌هایی که کارهای ضد ارزش انجام می‌دهند جزء اصحاب شمال هستند. 

آقای مهندس می‌فرمایند: معمولاً انسان‌ها کاری که به نفع خودشان هست می‌گویند قسط یا عدل و کارهایی که به ضد خودشان است می‌گویند: کفر درصورتی‌که اصلاً این‌طور نیست و گاهی ما انسان‌ها معنی عدل و عدالت را فراموش می‌کنیم و کم‌فروشی می‌کنیم پس نباید توقع این را داشته باشیم که خداوند و کائنات چیزی را کم برای ما نگذارند، چون برای دیگران کم خواسته‌ایم و دچار ضد ارزش شده‌ایم و موج منفی آن پس از رفتن به کائنات به خودمان بر خواهد گشت. 

آقای مهندس می‌فرمایند: خداوند کسانی را که احسان می‌کنند دوست دارد (محب المحسنین)، ما یک کار خوبی را انجام می‌دهیم و در صراط مستقیم قدم برمی‌داریم و در مسیر ارزش‌ها قرار می‌گیریم یک مسائلی پیش می‌آید که ما را به چالش می‌کشاند. قبلاً در کنگره صندوق پیشنهادات و انتقادات وجود داشت ولی برداشته شد و من باید در جایگاهی باشم که بتوانم انتقاد یا پیشنهاد کنم. ما در کنگره خدمت‌ها زیادی را دریافت می‌کنیم آموزش‌های زیادی را به ما می‌دهند آن‌هم به‌رایگان، افراد زیادی به ما خدمت می‌کنند، برای ما وقت می‌گذارند ولی ما هیچ‌کدام از این‌ها را در نظر نمی‌گیریم و ایراد می‌گیریم و این در حقیقت ناسپاسی و کم‌فروشی است. چراکه خدمات را ندیده‌ایم ولی یک ایراد جلوی چشم ما جلوه می‌کند و دائم آن را می‌گوییم. 

آقای مهندس می‌فرمایند: اگر به کنگره می‌آییم باید درست سفر کنیم و باید قدردان باشیم که خداوند راه کنگره را به ما نشان داده است تا بیاییم و درمان شویم و دوربینمان را روی خودمان بیندازیم و از حاشیه و نق زدن پرهیز کنیم.

در ادامه راهنمای محترم لژیون آقای رامین سعادت جو  در مورد دستور جلسه فرمودند:

یکی از نکاتی که این سی دی؛ به من یادآوری کرد این بود که؛ طلبکار نباشم. آقای امین دریکی از سی‌دی‌های خود می‌گویند: وقتی می‌بینیم جایی یک ایرادی وجود دارد و حالمان را خراب می‌کند، باید به درون خودمان مراجعه کنیم و ببینیم ایراد کار کجاست که بابت آن مسئله حالمان خراب‌شده است. ولی اگر می‌بینیم ایرادی وجود دارد باید سعی کنیم آن را برطرف کنیم. در کنگره صندوق پیشنهادات و انتقادات وجود داشت ولی برداشته شد به خاطر این‌که؛ یک سری افراد صلاحیت نداشتند که پیشنهاد و انتقاد کنند و نه این‌که ما در کنگره پیشنهاد و انتقاد نداشته باشیم و اصلاً انتقادناپذیر باشیم ولی جا و شرایط دارد. 

مثلاً من در سفر اول هستم اگر بخواهم ایراد بگیرم در کار راهنما و دو راهنما را باهم قیاس کنم این اشتباه من است، چون من در آن جایگاه نیستم که بخواهم تشخیص بدهم که چه کسی چه‌کاری انجام می‌دهد و اگر روزی رسیدم در جایگاه راهنمایی آن موقع می‌توانم تشخیص دهم که چه کسی کارش را درست انجام می‌دهد و یا چه کسی درست انجام نمی‌دهد و نمی‌توانم از کار ایجینت و مرزبان ایراد بگیرم چون در آن جایگاه قرار ندارم، ولی زمانی که جایگاه آن را پیدا کردم خودبه‌خود این اختیار به من داده می‌شود که؛ در بعضی جاها اعمال‌نظر کنم. کنگره کاری می‌کند که من رشد کنم و جایگاهم و میزان آگاهی و داناییم تغییر کند تا جایی که اگر ایرادی داشتم آن را برطرف کنم نه این‌که قهر کنم.

برخی افراد هستند که؛ وقتی ایرادی را می‌بینند قهر می‌کنند و دنبال برطرف کردن ایراد نیستند بلکه به دنبال توجیه کردن برای رفتن هستند. مهندس می‌گوید: افرادی هستند که؛ در مورد اعتیاد کار می‌کنند و دنبال برطرف کردن اشکال هستند برای  مثال اعتیاد از چه دیدگاهی دیده‌شده؟ از دیدگاه این‌که بیماری مرموز، پیش‌رونده و لاعلاج است و شما اگر بخواهید با این سه آیتم روبه‌رو شوید قطعاً نتیجه خوبی نمی‌گیرید چون باید اول رمز و راز آن را پیدا کنید. لاعلاج یعنی؛ درمان‌ناپذیر و کسی که دچار بیماری لاعلاج شده او را درمان نمی‌کنند بلکه بلایی سر او می‌آورند و دیدگاه او را عوض می‌کنند.

مثلاً یک سری از انسان‌هایی که سرطانی، ایدزی و دیابتی هستند دورهم جمع می‌شوند، کسانی که دیابت دارند درمان نمی‌شوند و بخشی از درون بدن آن‌ها کار نمی‌کند، آن‌ها می‌نشینند باهم درد و دل می‌کنند که ما چگونه با این مسئله کنار بیاییم درصورتی‌که؛ وقتی بیماری لاعلاج باشد نه نیازی به درد و دل کردن است و نه نیاز به گروه‌درمانی.

استاد در ادامه فرمودند:

ما در کنگره 60 چیزی به اسم گروه‌درمانی نداریم، به قول مهندس ما درمان گروهی انجام می‌دهیم و گروه‌درمانی نداریم چون راه درمان مشخص است و حتی اگر گروهی هم نباشد یک نفر هم بخواهد بیاید می‌نشیند پیش راهنما آن‌یک نفر تکی هم می‌تواند به درمان برسد و حتماً نیاز نیست یک گروه دورهم جمع شوند. منتها چرا می‌گویند: بیماری لاعلاج؟ مسئله‌ای که وجود دارد این است که؛ آن‌ها بی‌دلیل نمی‌گویند بلکه بر اساس چیزی که می‌بینند تصمیم می‌گیرند. 

از دیدگاه آقای بیل ویلسون که بر اساس داشته‌های آکسفورد گروپ می‌گفتند: ترس، منیت و یا خودبزرگ‌بینی بیماری درمان‌ناپذیری در درون انسان است و آکسفورد گروپ اصلاً هیچ ارتباطی با اعتیاد نداشت بلکه یک انجمن روحانی بود. اگر شخصی سرماخورده باشد و به آنجا برود با آن دیدگاه به آن شخص نگاه کنند چه اتفاقی می‌افتد؟ همان دیدگاه را وصل می‌کنند به سرماخوردگی او که این بیماری لاعلاجی است که او دچار شده است و این بیماری همیشه همراه او خواهد بود درصورتی‌که؛ اگر از همان موقع به آن مسئله درست نگاه می‌کردند قطعاً سال‌های گذشته این راه را پیدا می‌کردند و ما با یک بیماری لاعلاج دچار نمی‌شدیم. 

نکته‌ای هم در مورد پزشکان وجود دارد، چون پزشکان می‌گویند: نورون یک‌بار در طول زندگی از بدو دوران جنینی تا آخر زندگی به وجود می‌آید و همراه انسان است. اعتیاد کاری که انجام می‌دهد روی گیرنده‌های نورون‌ها تأثیر می‌گذارد. برای مثال درون نورون صد تا دندریت وجود دارد و یا مثلاً دینور فینی است. وقتی نقطه تحمل آن بالا برود آن صد تا دندریت تبدیل به شش‌صدتا دندریت می‌شود و نقطه تحمل نورون نسبت به ماده مخدر بالا می‌رود چون مقدار بیشتری نیاز دارد، آن مقدار در بدن تولید نمی‌شود و مجبور است از بیرون دریافت کند و چون نورون یک‌بار در طول زندگی به وجود نمی‌آید به خاطر همین می‌گویند: آن نورون از بین رفته و دیگر نمی‌شود کاری برای آن انجام داد درصورتی‌که؛ ما می‌گوییم: علمی که تجربه‌شده باشد سندی است بی‌نقص.

در کنگره 60 دیدیم که نورون به شرایط عادی خود برمی‌گردد و به‌مراتب می‌تواند از قبل هم بهتر کار کند، چگونه این اتفاق می‌افتد؟ بحثی است به اسم نروساینس که می‌شود دندریت‌های اضافی نورون هرس شود و چیز لاعلاجی وجود ندارد. اگر چیزی لاعلاج است به خاطر علم ناقص من است که افکار و اندیشه من به سمت لاعلاج بودن بیماری می‌رود. سیگار هم از همین قاعده پیروی می‌کند یعنی؛ شاید افراد زیادی سیگار را ترک می‌کنند ولی حس‌های بد و منفی همراه آن‌ها می‌ماند ولی کسی که درمان می‌شود حسابش با سیگار بسته می‌شود و برای او جاذبه و دافعه ندارد و هیچ حسی نسبت به سیگار ندارد.

 

نگارنده: میلاد نیکروش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .