نهمین جلسه از دور دوازدهم لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی و نگهبانی آقای مهندس دژاکام ، و دبیری خانم غزل با دستور جلسه "فنی شیشه" در تاریخ 1395/09/19 رأس ساعت 8 صبح آغاز به کار نمود.
مهندس
زمان قدیم که ما مدرسه میرفتیم پایمان تا زانو در برف فرومیرفت اما مدرسهها تعطیل نمیشد، ولی الآن با بارش کمی برف ترافیک و راهبندان میشود، مدارس تعطیل میشود، مهدکودکها تعطیل میشود. وقتی هم بزرگ شوند خیال میکنند، وقتی کمی برف بارید یعنی همهچیز تعطیل است.
من به بچهها گفتم: در کنگره 60 وقتی مسابقات ورزشی دارید اگر سنگ هم از آسمان ببارد تعطیلی نداریم. زشت است با بارش کمی برف فوری همه عقبنشینی کنیم، وقتی اینجا عقبنشینی کنیم عادت میکنیم در تمام سطوح زندگی عقبنشینی کنیم با کوچکترین مشکلی سعی میکنیم جا بزنیم و همه برنامهها را کنسل کنیم. آقای دکتر مسعود در جریان هست از زمان قدیم این قانون در کنگره اجرا میشد و هیچوقت تعطیلی نداشت و در اثر بارش برف یا بارندگی هیچکدام از مسابقات ورزشی تعطیل نمیشد.
دستور جلسهی امروز فنی است و میخواهیم شیشه را درمان کنیم، من میکروفن را به دکتر رضا میدهم و او میگوید: وقتی یک شیشهای پیش او میآید چه مشکلی دارد و چگونه و کجای او را باید درمان کند؟
دکتر رضا
کلیت قضیه در موردبحث شیشه، آمفتامینها، متاآمفتامین ها و بحث شیوهی درمانی قدیم است که ما در مرکز برای بیماران شیشهای استفاده میکردیم. سابقاً ما بر این باور بودیم که؛ درمان دارویی برای درمان شیشه مؤثر نیست تقریباً حدود چهار، پنج سال قبل بحث پروتکل ماتریکس آمد و کلاسهای آن در مرکز طی مطالعاتی انجام شد.
بیماری که درروند درمان قرار میگرفت کارهای روانشناختی و مدل ماتریکس برای او اجرا میشد. مدل روانشناختی و مدل ماتریکس سیوشش جلسهی متناوب داشت بیمار تا جلسهی هفتم، هشتم، دهم و یازدهم میآمد. هر جلسه 45 تا 50 دقیقه طول میکشید. خود من هم جزء اولین دورهای بودم که مدل ماتریکس را آموزش دیدم ولی ناخودآگاه بعد از جلسات هفتم، هشتم، دهم به بعد دیدم که؛ بیمار در جلسات حاضر نمیشد. بعد از غیبتی که داشت وقتی مراجعه میکرد با تستی که از او میگرفتیم، میدیدیم فرد لغزش داشته و تست او مثبت شده است.
علاوه بر مقالات و بحثهایی که وجود داشت ما به دنبال دارویی بودیم تا در کنار کارهای روانشناختی تجویز شود و کمککننده باشد. خوب خیلی متدها وجود داشت آن زمان داروهایی که به بیمار داده میشد یک سری از داروهای آرامبخش و داروهایی مثل بوپره پیون داده میشد، داروهایی که انرژی فرد را تقویت کند چون وقتی فرد شیشهای برای درمان مراجعه میکرد بعد از قطع شیشه حالت ضعف و بیحالی پیدا میکرد و او را آزار میداد. تمام این اقدامات انجام میشد حتی برای چند کیس از ریتالین (متیل فنی دیت) استفاده کردیم. البته به خود بیمار نمیگفتیم که این ریتالین است و بعد آرامآرام تیپر میکردیم که؛ تجربه موفقی از آب درنمیآمد، یعنی؛ بیمار بعدازاینکه ما متیل فنی دیت او را تیپر میکردیم، میگفت: نمیدانم چه قرصی به من میدادید ولی خیلی خوب بود و انرژی من را تأمین میکرد، الآن که کم شده دچار مشکل شدم.
زمانی که با کنگره و پروتکلی که داشت آشنا شدم و دانستم برای درمان فرد شیشهای از OT استفاده میشود، شاید در ابتدای امر نظر من این بود که؛ فردی که محرک استفاده میکند چرا ما روی مخدر بگذاریم؟ دُزاژی(Dosager) که در کنگره برای فرد شیشهای توصیه میشود دُزاژ خیلی کمی است. فرضاً ممکن است با 3/. سیسی با سرنگ انسولین فرد به شکل سینگل دُز استفاده کند بعد تا دوبله بالا برود و بعد کاهش پیدا بکند. این تجربهای است که حدوداً از چهار سال پیش ما با آن آشنا شدیم.
کیس هایی داشتیم که از کنگره مراجعه میکردند و افرادی بودند که پیور شیشه (pure) مصرف میکردند. یعنی؛ هیچ مصرف مخدر دیگری نداشتند. این افراد با این دز وضعیت ثابتی داشتند، حتی بعدازاینکه فردی یازده ماه سفرش تمام میشود و داروی او قطع میشود، وقتی از او سؤال میکردیم، میگفت: وسوسهای برای مصرف ندارم بعدازآن کیس هایی(Cases) که برای درمان شیشه به ما مراجعه کردند روی پروتکل شیشه قراردادیم، یعنی علاوه بر اینکه مدل روانشناختی ماتریکس استفاده میشد، از OT هم استفاده میکردیم، با شیوهای که در کنگره اجرا میشود و تأثیر مثبتی هم داشت.
مهندس
پاسخ سؤال من داده نشد. ما اول باید بدانیم درد چیست و آن را تشخیص بدهیم، بعد به دنبال درمان برویم. من فکر میکنم در پزشکی اینیک قانون کلی است که؛ اول باید درد مشخص شود وقتی درد مشخص شد شما باید دنبال درمان بروید. اینکه فرد سرش درد میکند، کمرش درد میکند، پایش درد میکند، تب و لرز دارد، اول باید درد مشخص بشود.
ازنظر شما درد یک مصرفکننده شیشه ازلحاظ فیزیولوژی یا هر لحاظ دیگر چیست؟
دکتربهنام
اگر مدنظر آقای مهندس این باشد که درد چیست؟ من میخواهم تجربه خودم را از ریشههای شروع مصرف در بیماران بگویم. در خانمها وقتی ما شرححال میگیریم، وقتی بحث شیشه مطرح میشود خیلی از آنها میگویند: شیشه دارویی برای کاهش وزن بوده، یعنی؛ وقتی میخواستند وزن آنها کم شود بهصورت پیول یا ترکیبی با چیزهای دیگر استفاده کردند.
خیلی از آقایان وقتیکه با آنها صحبت میشد مشکلات جنسی آنها زمینهساز مصرف شیشه شده بود و شیشه کمک میکرد تا در مسائل جنسی موفق باشند. در دانشجویان هم شیشه مصرف شد تا توانمندی درس خواندن آنها بالا برود؛ اما درمجموع خود من فکر میکنم در بحث شیشه چیزی که فرد را به مصرف تحریک میکند این است که؛ فرد حس میکند انگیزهها و توانمندیهای ذهنی او کم است و با کمک شیشه سعی میکند آنها را بالا ببرد. بهطورکلی مصرف شیشه موتور محرکه مغز آنها میباشد و کمک میکند تا شرایط ذهنی و مغزی و فعالیتهای فرد در کلیت بالا برود.
مهندس
اگر افراد برای لاغری شیشه مصرف میکنند در حقیقت شیشه لاغر نمیکند، بلکه باعث میشود شخص بیخواب شود، اصلاً نخوابد، فعالیت بدنی زیادی داشته باشد و غذا هم نخورد. چون افراد شیشهای اکثراً مایعات استفاده میکنند، نمیخوابند. وقتی کسی نخوابد، کار زیاد انجام بدهد و تغذیهی مناسب نداشته باشد این اتفاق میافتد. میدانیم که؛ مصرف شیشه فرد را بیخواب و بیغذا میکند و شخص لاغر میشود. کاری که بعضی از افراد برای لاغری انجام میدهند؛ اولشخص را مریض میکنند وقتی او مریض کنند خود شخص لاغر میشود. برای مسائل جنسی هم باید بدانیم شیشه روی چه چیزی تأثیر میگذارد که؛ شخص در مسائل جنسی دوپینگ میکند.
علت لاغری در مصرف شیشه چیست؟
احسان
چیزی که من یاد گرفتم مصرف شیشه دوپامین را بالا میبرد، چون باید مقداری از این انتقالدهندهها در رزی کولها باشد. وقتیکه شیشه مصرف میشود، مغز فریب میخورد، فکر میکند رزی کولها زیادتر شده و نباید اینقدر باشد پس دستور تخلیه میدهد. وقتی دستور تخلیه میدهد دوپامین در فضای بین سیناپسی آزاد میشود، روی گیرندهها مینشیند و راه برگشت را میبندد و فرد مدت زیادی حالت نشئگی دارد. در مدت نشئگی هم طوری است که؛ نمیشود غذا خورد و همین غذا نخوردن مستقیماً باعث لاغری میشود. ما میخواهیم چیزی را از فرد مصرفکننده بگیریم که؛ تمام زندگی او است.
خانم دکتراعظم
چیزی که میخواهیم اصلاح کنیم این است که؛ در ابتدا بفهمیم که سیستم ایکس بیمار مختل شده، وقتی سیستم ایکس مختل باشد تمام چیزهای دیگر تحت تأثیر قرار میگیرد. ما میپذیریم که دوپامین در سطح خون این افراد از حد معمول خیلی بالاتر است، بنابراین درمان، اصلاح سیستم نوروترانسمیتر است. درست است که شیشه جزء محرکها و آمفتامین محسوب میشود ولی استفاده از شربت OT به خاطر دارا بودن آلکالوئیدهای مؤثر بهصورت تجربه در کنگره 60 به پاسخ رسیده و توانسته ازنظر آلکالوئیدی افرادی را هم که آمفتامین مصرف میکنند را کنترل کند.
مهندس
ما امروز میرسیم سر حرف حساب، چون من فکر میکنم ما در درمان اعتیاد به درد توجه نکردیم. اگر توجه هم کردیم درد را صوری در نظر گرفتیم. درد را بهعنوان اینکه بیخواب است، شبها بیدار میماند، سرکار نمیرود در نظر گرفتیم. ولی الآن شما بهعنوان کسانی که در قسمت فیزیولوژی جسم در مرحله مرجعیت هستید باید بهطورکلی پاسخ مناسبی برای اعتیاد داشته باشید. در اعتیاد اول باید درد مشخص شود. من میخواهم بگویم: تا حالا درد مشخص نشده است. اگر درد مشخص شود ما باید برای درمان اقدام کنیم. پروتکلهایی وجود دارد که؛ اگر ما بفهمیم درد چی هست، میتوانیم بگوییم: آیا این پروتکل درست است یا این پروتکل غلط است. تا زمانی که درد مشخص نشود همهی درمانها باد هوا است. منطقی نیست، عقلایی نیست، حرف حساب نیست، باید در یک مصرفکننده درد مشخص شود. در فیزیولوژی ما باید بدانیم درد در کجا تأثیر گذاشته است. این نکته را باید بدانیم، اگر ندانیم قطعاً نمیتوانیم درمان کنیم.
دکترمحمدعلی
مسیری را که علم پزشکی در سالهای اخیر با پیشرفتهای زیادی که کرده طی میکند و بیشتر در قرن بیستم و بیست یکم این اتفاق افتاده به این شکل است که؛ ما جهش زیادی در علم پزشکی دیدیم، یعنی؛ در حوزههای تخصصی، پزشکی رشد خیلی زیادی کرده، اطلاعات زیادی به دست آورد و پیشرفتهای شایان توجهی داشته است. اما اتفاق دیگری که افتاد باعث شد دیدگاه کلی و یکپارچه نگری که در مورد جسم انسان و بیماریها هست مقداری تحت تأثیر قرار بگیرد. من فکر میکنم نهتنها در مورد اعتیاد بلکه در سایر حوزهها این مشکل را بهصورت مستتر در علم پزشکی داریم، به این شکل که تخصصهای مختلف، کمی از هم فاصلهدارند و فواصلی که در بین تخصصها است خلأی است که باقیمانده و پر کردن آن با دیدگاه کلینگر و یکپارچه نگر اتفاق میافتد.
درمانی که امروزه برای اعتیاد انجام میشود متأثر از دیدگاه کلی است که در علم پزشکی وجود دارد، به این معنی که؛ بیماری که دچار سردرد، دلدرد، اسهال، تشنج و مواردی از این قبیل است و به ما مراجعه میکند، خود من زمانی که هنوز تخصص نداشتم و پزشک عمومی بودم و در حوزهی درمان اعتیاد کار میکردم، دیدگاهم این بود که؛ خوب کاری ندارد که مریض اعتیاد که مراجعه کرده، آبریزش بینی دارد من به او آنتیهیستامین میدهم، دلپیچه دارد، دی سیکلومین به او میدهم، اسهال دارد، داروی دیگر به او میدهم اگر درد دارد این دارو را میدهم و اگر افسردگی داشت ایمی پرامین به او میدهم و مشکلات بیمار برطرف میشود.
دیدگاهی که من داشتم دیدگاه کلینگری و یکپارچه نبود، دیدگاهی بود که میخواستم علامتها را درمان کنم و فکر میکردم علائم آشکار که پشت سر گذاشته شد مشکل برطرف میشود. من فکر میکنم در مورد سرطان و بیمارهای دیگر مثل اماس، کولیت استروتید که کنگره در درمان آنها موفقیت چشمگیری به دست آورده، در آنها هم هست؛ یعنی درواقع مشکل را در ارگان هدف و علامت موجود میبینیم و به منبع و منشأ اصلی این مسئله نمیپردازیم. ازنظر علوم اعصاب هنوز نمیتوانیم بهصورت قطعی بگوییم که؛ علت و مشکل اصلی که در اعتیاد وجود دارد چی هست؟ ما فقط علامتها را میبینیم،
آثاری وجود دارد که فعالیت دوپامین در زمان مصرف افزایش پیداکرده و زمانی که شخص مصرف نمیکند کاهش پیداکرده است. هنوز علم پزشکی نمیتواند بگوید: علت اصلی اعتیاد و مسائلی که در مورد اعتیاد است را پیدا کردم؛ اما دیدگاه کلی که وجود دارد و درمانها بر اساس آن اتفاق میافتد، دیدگاه نوروترانسمیتری است. دیدگاهی است که؛ فعالیت مسیرهای پاداش که عمدتاً با نوروترانسمیتر دوپامین فعالیت میکند، در زمان مصرف مواد مخدر افزایش چشمگیری پیدا میکند. مثلاً در بعضی از انواع مواد به نظر میرسد فعالیت مسیر دوپامین تا ده، یازده برابر افزایش پیدا میکند بیشتر از یک ارگاسم جنسی است که اتفاق میافتد. زمانی که شخص در حالت عادی قرار میگیرد این مسیر پاداش فعالیت طبیعی خودش را از دست میدهد. یعنی: در حالت عادی زمانی که شخص تحت تأثیر مصرف مواد مخدر یا محرک نیست مسیر پاداش میزان فعالیتش بستگی به دوپامینی پاداش از یک فرد عادی هم کمتر است.
پس به نظر میرسد که؛ در بیماری اعتیاد نظریهای که شما بهعنوان سیستم ایکس مطرح میکنید صائب است هرچند بهیقین باید بگوییم که اثباتشده است. کسانی که دچار اعتیاد هستند و وارد وادی اعتیاد میشوند سیستم نوروترانسمیتری مغز و جسم آنها بهاندازه کافی فعالیت انجام نمیدهد یا فعالیتش از مسیر طبیعی خارجشده و در تعادل نیست.
دکتر مسعود
من نه درمانگر هستم و نه پزشک پس قاعدتاً نباید در این بحث شرکت میکردم ولی چون جناب مهندس سؤال را چند بار تکرار کردند که؛ ریشهی این درد چیست؟ به اعتقاد من عدم تعادل است.
عدم تعادل میتواند در نوروترانسمیترها باشد، در خلقوخو باشد یا ترشح نابجا و غیر متعادل باشد. ما ازنظر علمی میدانیم که؛ شیشه هیچ زمینهای ندارد که بخواهد تستسترون را در یک مرد زیاد بکند پس درواقع توان جنسی را بالا نمیبرد بلکه بیپروایی را زیاد میکند. بازدارندههای مغزی را از کار میاندازد و باعث میشود شخص احساس بیپروایی بکند و احساس خجالت و شرم نداشته باشد.
به نظر من اگر یک انسانی تعادل فیزیولوژی و روانی که به تعادل سیستم ایکس و نورترانسمیترها برمیگردد داشته باشد، گرایش آنچنانی به سمت مواد نخواهد داشت.
دنیایی که به دنیای قاچاق معروف است خیلی فعال است و هر بار تبلیغی در مورد یک مطلب میکند؛ این لاغر میکند، این میل جنسی زیاد میکند، این هوشت را زیاد میکند. اگر انسانی تمرکز کافی داشته باشد بعید است بهطرف شیشه برود. اگر کسی سیستم طبیعی بدنش خوب کار کند بعید است به دنبال هر نوع مواد مخدر یا محرکی برود.
سیستم غلطی که ازنظر علمی نمره برایش مهم است دانشجوهای جوان ما یا کنکوریها را وادار میکند که؛ ریتالین مصرف کنند. افرادی که ازنظر جنسی آموزش ندیدهاند و دچار خجالت هستند، سیستمهای غلط آنها را وادار میکند چیزی را مصرف کنند که خجالت آنها از بین برود. حالا یا این عدم تعادل ما واقعی است یا در اثر مشکلات اجتماعی و عدم آموزشهای اجتماعی نرمهای غلطی به انسان دادهشده است. در ورزش، وزن کم کردن یکی از عواملی است که باعث گرایش خیلی از ورزشکاران ما به سمت اعتیاد میشود و اکثراً ریتالین مصرف میکنند. متأسفانه نورم بد ورزش کشور ما این است که؛ مربی میگوید: حتماً وزنت را باید بیاوری به وزنی که من تشخیص میدهم و رشد را در نظر نمیگیرد. نتیجه هم این می شود که؛ جوانها به سمت مصرف این مواد بروند. اگر ما تعادل داشته باشیم بهطرف مواد نخواهیم رفت.
دکترمحمد
اگر مفهوم درد ازنظر شما مشکل فرد باشد، من فکرمی کنم عدم تعادل است که؛ عدم تعادل در مواد مختلف باهم فرق میکند. مثلاً تریاک، شیشه، هروئین و حشیش باهم تفاوت دارند.
چون بحث ما شیشه است، در سلولهای عصبی نوروترانسمیترهایی که درگیر هستند و ما بیشترین مشکل را در شیشه با آنها داریم؛ یکی دوپامین و دیگری سروتونین است. دوپامین در فرآیند تفکر و حس لذت دخالت دارد، سروتونین در چیزی که افسردگی را ایجاد میکند یا افسردگی را از بین میبرد و همچنین در فرآیند حافظه مؤثر است. وقتی ما شیشه مصرف میکنیم از همان ابتدا دوپامین و سروتونین به میزان زیاد ترشح میشود، پس کسانی که تجربه مصرف شیشه دارند؛ هم حس لذت دارند، هم احساس میکنند تفکر آنها بهبودیافته، هم احساس میکنند افسردگی ندارند و خیلی شاد هستند و حافظۀ خیلی قوی دارند. به همین علت ما در میان هنرمندان میبینم که؛ فردی موسیقی را بهتر مینوازد یا فردی بهتر میتواند نقش بازی کند.
در مورد شیشه که بیشترین تأثیر و آسیب را دارد وقتی به مدت طولانی مصرف شود، جسم عصب تخریب میشود. وقتی جسم عصب تخریب شود دوپامین و سروتونین بدون اینکه نیاز باشد در پایانههای عصبی ترشح میشود. درنتیجه ما به مقدار زیاد دوپامین عادت میکنیم و حس لذت برای ما تغییر پیدا میکند. وقتی ما سیر درمان مواد محرک خصوصاً شیشه را در نظر میگیریم، دورهی اول دورهای است که؛ فرد احساس ناراحتی زیادی دارد و ده روز تا پانزده روز طول میکشد که؛ در درمان ماتریکس به آن ماهعسل میگویند. بعد از گذشت ده، پانزده روز از قطع مصرف شیشه بهشرط ساپورت فرد خیلی راحت شیشه را کنار میگذارد؛ اما دورهی بعد که از شش الی نه ماه ادامه دارد، دورهای است که؛ جسم عصب سازندگی خود را انجام میدهد؛ یعنی آن دوره، دورهی دیوار است.
در کنگره 60 مدت یازده ماه، ده ماه و یک سال مدتی است که؛ اگر علمی در نظر بگیریم جسم عصب خودش را ترمیم میکند. در افراد شیشهای چون جسم عصب تخریبشده درمان افسردگی مشکلتر است؛ و باید آن سوراخ گرفته شود.
دکتررضا
به نظر من اگر دنبال اتیولوژی هستیم باید یکقدم به عقب برگردیم؛ یعنی؛ شیشه و آمفتامینها از سال 1901 وجود داشته، اما در مدت صد و شانزده سالی که وجود داشته است، چرا در این بیست سال شروعشده است؟ شیشه در زمان جنگ جهانی اول هم استفاده شد، در پزشکی برای کاهش وزن هم استفاده شد ولی به خاطر عوارضی که داشت کنار گذاشته شد. من حرکت جامعه بشری را در مصرف شیشه دخیل میدانم. اینکه آیا ما هیجان کافی داریم؟ آیا آن سرخوشی عادی که قبلاً وجود داشت در جامعهی بشری امروز وجود دارد؟
سابقاً اینطور بود که؛ وقتی یک فرد با همسرش صحبت میکرد سیستم دوپامین او تحریک میشد. ولی در جامعهی امروزی که گسستهای عاطفی خیلی زیاد شده و خیلی از ما درگیر کارهای روزمره هستیم، تحرک نداریم و احساس تحریکات عصبی را نداریم، سیستم دوپامین ترشح نمیشود. شیوهای که بهغلط جاافتاده این است که؛ از شیشه استفاده کنیم. اتفاقاً در بحث تحریک جنسی مصرف شیشه فازیک است، یعنی؛ بستگی دارد ما چه توقعی از آن داشته باشیم. اگر فردی نداند شیشه چی هست و برای چه چیزی میخواهد استفاده کند، اگر مصرف کند شاید لذت جنسی برای او پیش نباید. ولی اگر فرد با این هدف مصرف میکند که افزایش لذت جنسی برای او پیش بیاید حتماً لذت برای او به وجود میآید.
مهندس
سؤالی که امروز ما مطرح کردیم در پزشکی وقتی مریض پیش شما میآید یا تب او را میگیرید یا با گوشی که دارید ضربان قلب، فشار و نبض او را میگیرید چند تا سؤال میکنید و بعد ممکن است برای او آزمایش بنویسید که؛ قند یا اوره او چقدر است، این درد را مشخص میکند وقتی دستورات را دادید و جواب آزمایشها را دیدید درد را مشخص کرده و بعد اقدام به درمان میکنید. آیا این رسم در سیستم پزشکی نیست؟ سؤال من این است، چون اعتیاد ازنظر کل جهان بیماری است مثل بیماری قند میشود کنترل و نگهداری کرد. الآن با این دیدگاه به اعتیاد نگاه میکنند، برای همین هاروی دیشن آمد. ازنظر معتادان، بیماری اعتیاد بیماری مرموز و لاعلاج و پیشروندهای است و قابلدرمان نیست. ما انواع و اقسام روشهای ترک راداریم، ماتریکس و URD که شما میگویید همه ترک است. باید ازنظر علمی صحبت کنیم، اعتیاد هم بیماری جسم وهم بیماری روان است وقتی بیمار اعتیاد نزد شما میآید باید بدانید از قسمت جسم کجای او بیمار است، از قسمت روان کجای او بیمار است آن را مشخص کنیم. وقتی آن را مشخص کردیم تازه اول بسمالله هستیم. وقتی گوشی را گذاشتیم یا نبض او را گرفتیم بدانیم کجای او بیمار است. اگر به ما ثابت نشد، میتوانیم حدس بزنیم یا فریضه بدهیم. اگر جواب این سؤال راندانیم تا الآن هر چه درمان کردیم، علامتی بوده. همانطور که محمدعلی گفت: وقتی میدیدم بیمار آبریزش بینی دارد به او آنتیهیستامین یا داروی خوابآور میدادم. ما آنها را پوشش دادیم درمان نکردیم بلکه علامت را محو کردیم. پس ما اگر بخواهیم درمان کنیم باید درد را مشخص کنیم. اینیک سؤال ابتدایی و کلیدی است تا وقتی ما جواب این سؤال راندانیم مانند تیری است که در تاریکی رها میکنیم.
خانم دکترفرشته
اگر بخواهیم بیماری اعتیاد را ریشهیابی کنیم و بدانیم درد فرد کجاست؟ باید بگوییم که بیماری چندعاملی است. مثل بیماری سرطان وقتی فرد به ما مراجعه میکند و ما میخواهیم بدانیم علت بیماری او چیست؟ تا او را درمان کنیم. علتی برای آن شناختهنشده است یا اینکه چند عامل آن را به وجود آورده و فرد دچار سرطان شده است یا در مورد بیماری دیابت، وقتی فردی دچار دیابت میشود عواملی مثل؛ عامل ژنتیک، کمتحرکی، تغذیه و استرس باعث ایجاد این بیماری شده است. پس موقع درمان باید در تمام قسمتها درمان را در نظر بگیریم.
در مورد اعتیاد هم همینطور است ریشهی اعتیاد فرد را در خود فرد جستجو کنیم که؛ چه عاملی باعث آن شده است. معمولاً ژنتیک در بیماری اعتیاد نقش دارد. در خانوادههایی که افراد درجه اول آنها اعتیاد دارد احتمال اینکه در آن فرد هم بروز پیدا کند بیشتر است، غیرازآن مسائل محیطی و اجتماعی نیز تأثیر دارد. در شیشه وقتی فردی گوشهگیر و منزوی است یا عدم تعادل در تمرکز دارد یا فرد میخواهد لاغر شود یا هر عاملی را در نظر بگیریم، در مورد افراد فرق میکند پس فقط یک عامل باعث بروز اعتیاد نیست به خاطر همین هم درمان فرد را باید در مورد خودش در نظر بگیریم. چون سیستم چندعاملی است بیشتر باید روی سیستم جهانبینی و فکر او کارکنیم. وقتی فردی بخواهد شاد یا خوشحال باشد و یا تمرکز داشته باشد، یا تفکر او بهتر شود یا پیشرفت تحصیلی داشته باشد در یک مقطعی مصرف میکند ولی متوجه تخریب نمیشود و برگشت او سخت میشود.
دکترمحسن
من فکر میکنم آقای مهندس بیشتر روی بحث فیزیوپاتولوژی است نه روی بحث اتیولوژی، در بیماریهای اعصاب و روان معمولاً بحث فیزیوپاتولوژی زیاد پیشرفت نداشته است. شاید یکی از مشکلات این بود که؛ اعتیاد را بهعنوان بیماری در اسم قبول داشتیم نه در عمل. ابتدا باید اعتیاد را بهعنوان بیماری قبول کرد بعد فیزیوپاتولوژی بیمار را درآورد. در مورد بیمارهای اعصاب و بیماریهایی که صرفاً جسم درگیر نیست بحث فیزیوپاتولوژی ضعیف است ولی چیزی که میشود گفت مشکل در جسم نوروترانسمیتری و تفکرات و جهانبینی است.
خانم دکترالهام
روان شناسان، روانپزشکان و پزشکان به این نتیجه رسیدهاند که؛ در اختلالات، چه اختلالات روانی، چه رفتاری و چه اجتماعی آنچه آسیب میبیند عملکرد مغز است که؛ مختل میشود و فرد را از حالت تعادل خارج میکند. در بحث بیماری اعتیاد هم بیشتر آسیبدیدگی عملکرد مغز است. آنچه در شیشه اتفاق میافتد بیشتر درد شناختی و روانی است که؛ بیمار درگیر آن میشود و سطح نوروترانسمیترها به هم میریزد. سایکوزهایی که برای بیمار اتفاق میافتد بیشترین آسیبی است که در مصرفکنندگان شیشه به وجود میآید.
مهندس
ما در مقطعی قرا داریم که؛ در مورد بیماری اعتیاد مثل آن مرحلهای بودیم که یک شخص میگفت: اگر پزشکان دستان خود را با آب و آهک بشویند خانمهایی که میخواهند زایمان کنند دچار تب زایمان نمیشوند. الآن ما در آن مقطع هستیم یعنی متد DST، اپیوم و تئوری ایکس همه بهصورت تئوری هست یا مثل آن بیماری که در کشتی به وجود آمده بود و ناشی از کمبود ویتامین ث بود یعنی آن شخص میگفت: اگر بیماران لیموترش بخورند خوب میشوند. الآن میدانند که بیماری مربوط به کمبود ویتامین ث بود و لیموترش و غذایی که به بیمار میدادند حاوی ویتامین ث بود که باعث بهبودی آنها میشد یا یکی از عواملی که در بیماری سرطان مطرح است ویتامین B17 است که کمبود آن مشکلاتی را به وجود میآورد، ما دنبال آن هستیم. ما نمی توانیم بگوییم همه چیز را میدانیم، اینطور نیست فقط بهصورت تئوری و فرضیه است.
میدانیم اگر جیزهای ترش را به افراد بدهیم حال بیماران خوب میشود، میدانیم اگر با آب و آهک دستمان را بشوییم بیماری سرایت نمیکند. اینکه در جعبه سیاه چه اتفاقی میافتد ما نمیدانیم. تئوری ایکس هم دقیقاً چنین چیزی را میگوید، بعضی از چیزها اول بهصورت فرضیه است. مثلاً میدانیم اتم یک دایره مانندی است وسط آنیک پروتون و نوترون وجود دارد و یک دایره روی الکترون میچرخد ولی بعداً بهصورت دو دایره یا سه دایره میچرخد، اینیک فرضیه بود. بعد کوانتوم آمد و چیزهای دیگری در مورد اتم گفت.
من از شما خواهش میکنم در اینترنت اصلاً سرچ نکنید، در کتابها هم نگردید، هرکدام از عزیزانی که پزشک هستند خودشان یک مرجع پزشکی هستند. با دانش خودتان بررسی کنید که؛ اصلاً ازنظر فیزیولوژی منظور من قسمت درد است، عامل اجتماعی و ژنتیک را نمیخواهیم چون بعداً همهی اینها درمیآید. فقط بدانیم فردی که تریاک یا شیشه مصرف میکند ازنظر فیزیولوژی اگر گوشی بگذاریم یا آزمایش بدهیم، بدانیم کجای بیمار مشکل دارد. اگر فکر کنیم به پاسخ این سؤال نزدیکتر میشویم و میتوانیم بگوییم مشکل این است و با این روش باید درمان کنیم.
اگر بدانیم مشکل درد کجاست دیگر طرح UROD یا URD را بدهیم و بخواهیم چهلوهشت ساعته یا بیستوچهارساعته یا چهارساعته مواد مخدر را از بدن بیمار خارج کنیم که خطرناکترین روش و غیرعلمی تریم روش بود که انجام میشد. کنم ممکن است ما دو سه جلسهی دیگر جلسه فنی را دوباره بگذاریم. بعضی از شما پانزده یا بیست سال روی مسئله اعتیاد کار میکنید. من از عزیزان خواهش میکنم پاسخ این سؤال ابتدایی که مریض ازنظر فیزیولوژی چه مشکلی دارد؟ این را پیدا کنید. حالا مشکل در سیستم عصبی، نوروترانسمیترها یا مواد شبه افیونی است، در هرکدام هست آماده میشویم تا دو سه جلسه دیگر راجع به آن صحبت کنیم.
در آخر جلسه مسافر اصغر رهجوی آقای میثم جعفری از کلینیک خانم دکتر اعظم انصاری و روانپزشک خانم دکتر الهام بیات گل رهایی را از دستان پرتوان آقای مهندس دریافت نمود.
تهیه تنظیم : علیرضا نیکروش
- تعداد بازدید از این مطلب :
4841