از همان روزهای اولی که وارد کنگره شدم، روش مورداستفاده آن برای انتقال معناها و مفاهیم، حس خوبی را در من ایجاد کرد. مفاهیمی که تا قبل از آن بهرغم خواندن کتب گوناگون و شنیدن فایلهای صوتیای که به این نوع موضوعات پرداخته بودند، برایم قابلدرک و هضم نبود. نمیخواهم بابیان این جملات اهل مطالعه بودن خودم را به رخ بکشم که اگر اینطور بود و واقعاً اهل مطالعهی کتب ارزشمند بودم، به بنبست فکری نمیرسیدم. بنبست و تنگنایی که خیلی از مواقع، مرا به انتهای همه باورهایم میرسانید، به شکلی که طعم تلخ عدم موجودیت، راه را بر چشیدن شیرینیهای زندگی مسدود ساخته بود.
شنیدن کلمات و عبارات مقدسی که قبلاً با زندگیام عجین شده بود، آنهم تنها بهواسطهی دریافت اکتسابی و بدون تفکر و انتخاب، این بار در فضایی که به بهانهی اعتیاد همسر وارد آن شده بودم، طنین خوشی داشت. خدا، خود، خویش، خویشتن ... و عشق، برای رسیدن به خود...
به خاطر دارم که ناآگاهانه، همهی نقاط تاریک زندگیام را بیتوجهی خداوند به انجام وظایفش میدانستم و به همین دلیل او را مستوجب این میدیدم که نادیده بگیرمش و مابقی عمرم را در تنهایی و درماندگی به سر ببرم و چه قدر با این احساسات ناخوشایند، ضربات مهلکی به جسم و روان خود و اطرافیانم وارد ساخته بودم.
ورود به کنگره 60 و استفاده از تعالیم و آموزشهای آن، یکبار دیگر نور ایمان را به زندگی من تابانید و این بار نه با چشمانی بسته، بلکه با رویکردی عقلانی جایگاه «خدا و انسان» را برایم تبیین نمود.
در بسیاری از نوشتارها و متون کنگره 60 و نیز سیدیهایی که در همین خصوص وجود دارد، جایگاه خدا در زندگی انسان و نیز نقش انسان در سرنوشت و مسیر تکاملیاش، کاملاً مشخصشده است و ازآنجاییکه یقین از آگاهی حاصل میشود، جذب و دریافت آموزشها باعث میشود تا آرامآرام نقشها و مسئولیتها، چهرهی حقیقی خود را نشان بدهند.
من از آموزشهای کنگره 60 آموختم که:
انسان همواره بر سر دوراهی قرار دارد. به انسان اختیار کامل تفویض شده است تا هر راهی را که میخواهد انتخاب کند؛ راه تقوا و ارزشها، یا راه فسق و فجور را؛ اما تشخیص مسیر حرکتی او بر اساس میزان آگاهی او از خود، جهان و هر آنچه در آن قرار دارد و البته خدا بهعنوان خالق و معمار هستی و نیستی، تعیین میشود.
برای طی این مسیر پرپیچوخم، موانع بسیاری تعبیهشده است که عبور از آنها، مستلزم این است که ما در چنتهی خود، توشهای مفید و ارزشمند داشته باشیم؛ مثل تفکر، ساختن ساختارهایی محکم و هماهنگ با قوانین نظام هستی، خودباوری و امیدواری، شناخت خویشتن خویش، شناخت قدرت برتری که مافوق همه مخلوقات است و سایر عوامل و مؤلفههایی که در وادیهای دیگر به آن اشارهشده است.
ما اکنون در وادی چهارم به سر میبریم. وادیای که در آن، جایگاه و مسئولیت خداوند و جایگاه و مسئولیت انسان مرزبندی شده است.
یقیناً، هر یک از ما در برههای از زندگی، درگیر چونوچراهایی بودهایم که به دلیل عدم آگاهی، همه تقصیرها را متوجه خالق خود دانستهایم؛ اما وادی چهارم بهخوبی پاسخ این شک و ابهامات را میدهد.
اشارهای که در این وادی از نگاه یک انسان بیتفکر به مقولهی خداوند شده است، «گریزگاه» است و بهواقع اگر با خودمان صادق باشیم، این تعریف را کاملاً بهجا خواهیم یافت.
درگذشته، هر زمان که در مورد مسائل و مشکلات زندگی کم میآوردیم، اولین کسی را که مورد سرزنش قرار میدادیم، خداوند بود و بارها و بارها، طلبکارانه او را مسبب همه بدبختیها و ناکامیهای خود میدانستیم.
در وادی چهارم بهخوبی به این امر اشاره میکند که دلیل همهی تفکرات و برداشتهای اشتباه ما از خالق هستی، «نشناختن نیروهای مافوق» است. نیروی مافوقی که بهصورت خودکار، اگر انسان بهطرف فسق و فجور برود، او را در فرورفتن در اعماق تاریکیها یاری میدهد و اگر بهطرف تقوی و ارزشها حرکت کند، او را در جهت روشناییها موردحمایت و یاری قرار میدهد (وادی اول)؛ که البته باکمی دقت در این عبارات، مبحث «اختیار» در پیش روی ما قرار میگیرد. توانایی و ویژگیای که از بدو خلقت، باوجود انسان، آمیختهشده است و در طی حیات، همیشه او را بر سر دوراهی قرار میدهد؛ که البته خداوند رحمان و رحیم، هیچگاه انسان را در کورهراههای زندگی تنها نگذاشت. او مسیر زندگی انسان را علامتگذاری و پایان هر راه را مشخص نمود؛ اما بار مسئولیت انتخابهای انسان را بر دوش خود انسان نهاد که هدف قدرت مطلق از این مراحل دشوار و گاه طاقتفرسا، رسیدن انسان به نقطه تکامل بوده است.
برای رسیدن به تکامل، اولین گام، شناخت خود است. همچنان که مهندس دژاکام در سی دی «ناخودآگاه» به این نکته اشاره میکنند که: «تا خودت را نشناسی، خدایت را نمیشناسی. هر چه قدر ناخودآگاه به آگاه نزدیک شود، صور آشکار به صور پنهان نزدیک میشود، یعنی خودمان را بهتر خواهیم شناخت»؛ بنابراین، برای رسیدن به درک درستی از خالق هستی، میبایست انسان در ابتدا صفات و ملکات خود را بشناسد. به عبارتی، خودشناسی راهی است برای خداشناسی.
امید که با نگرش صحیح از وجود خداوند و شناخت نیروهای درونی در روند حرکتی خود، گرههای حیات را بازکرده و بهفرمان عقل نزدیک شویم.