از زبان یک رهجو در وصف خورشیدی چون استاد
قلم ناتوان است در نوشتن آنچه از دل برمیآید ...
در حق استاد و قدردانی از او کلمهها به سختی به زبان و قلم در میآیند زیرا واژهای در شأن و مقام استاد نمییابیم در مقابل عشق، محبت، دلسوزی. ایثار همچون رودی روان از کلام استاد بر جان تشنه ما ریخت و باران عاطفهاش کویر دلهایمان را بهاری کرد. عطر سخنان گرم و دلنوازشان فضای سرد روحمان را عطر آگین کرد و همچون خورشیدی تابان بر زمستان وجودمان درخشید؛ دستمان را گرفت و ما را از تاریکی به طرف نور هدایت کرد؛ رسیدن به آرامش، تعادل و در نهایت روش زندگی کردن را مدیون زحمات و تلاشهای دلسوزانه و خالصانه اساتید خود هستیم؛ چگونه میتوان این همه لطف و محبت را جبران کرد، زبان قاصر است و واژهها گنگ و...
شما همانند مادر مهربان هر چه را که در توان داشتید در طبق اخلاص گذاشته و با مهربانی بر ما عرضه کردید، نمیدانید چه احساسی در درون داریم. در دل، آتشفشانی از محبت شما است؛ اگر همه اینها را نمیتوانیم بر زبان بیاوریم دلیل بر نبودن این احساس زیبا و گرانقدر نیست... بر ما ببخشایید اگر زبانمان در وصف محبت شما عزیزان قاصر و توان بیان را نداریم اما بدانید قلب، دل و تمام وجودمان سرشار از عشق شماست، فراموشتان نکردهایم و هرگز تا آخر عمرمان یادتان و نگاه مهربانتان از صفحه دلمان پاک نخواهد شد، انشاالله با تلاش و توان خودمان بتوانیم آموزشهایی که از شما گرفته ایم را به عمل در آوریم و اینگونه تا حدودی حق استادانمان را جبران کرده باشیم. آرزویی هم که داریم و در اساتید خود دیدهایم این است که حداقل چند تا از ویژگیهای آنها را که اخلاق خوب، صبر، ادب، عشق و محبت بلاعوض و رعایت قوانین را در زندگی و اجتماع به عنوان الگو داشته باشیم. خیلی خیلی دوستتان داریم و برای شما آرزوی سلامتی و موفقیت روز افزون داریم.
ای معلم ای سراپا عشق وشور نام تو گل واژه فرهنگ نور
توعقیق سرخی وجام بلور می برم نام تو را من با غرور
نویسنده: همسفر فاطمه (لژیون سوم، لژیون خانم سحر)
وبلاگ نمایندگی نیک آباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
4559