English Version
English

مسیر یادگیری

مسیر یادگیری

خداوند را شکر که در مسیری قرار گرفتم که پذیرفتم بر نفس خود ظلم کرده‌ام و آموختم تخریب‌های این ظلم را به آرامی‌ترمیم و بازسازی کنم. خداوند کنگره را که مسیر یادگیری و دانایی من بود در زندگی‌ام قرارداد که از غم نجات پیدا کنم. یادگیری، راه رهایی از ظلمتِ جهل است و قدم نهادن در کشتی نجات. روزگاری خود را بدبخت‌ترین افراد می‌دانستم و می‌خواستم در این غم خود، دیگران را با مظلوم‌نمایی شریک کنم. دیگران را مسئول دردهای خود می‌دانستم و ناله می‌زدم خدایا چرا به من کمک نمی‌کنی!!! اگر کسی بدبختی مرا مهر تائید می‌زد گویی آرام می‌شدم و اندکی بعد موج غم، اضطراب و ترس مرا دوباره فرامی‌گرفت. چرا، اگر و امّاهای من، دیگر لقلقهٔ زبانم شده بود. نق زدن به روزگار و همسرم برای خودم هم تکراری و بی‌ارزش شده بود. شبی در اشک‌ها و ناله‌هایم باخدا، فقط یک منجی خواستم و گفتم خدایا باقدرت عظیم تو پیامبران، مرده را زنده کردند و کور را شفا دادند.  پس راهی برای من و همسرم قرار بده و می‌خواهم که ما را اگر حتی مرده هستیم، زنده کنی. خداوند مهربان و بزرگ است، راه درمان واحیای کنگره را برایم مقرر کرد؛ و اینک من از فضل خدا در مسیر رودی جاری و ساری قرار گرفتم. مسافرم و من زنده شدیم و خدا را شکر برای زندگی‌ام.

خدا را شکر که راهنمایی نصیبم کرد که آدرس خودم را با نور علم، دانش و یادگیری به من عطا کرد؛ و خود را دیدم که با سروصدای فراوان معرکه گرفتم، فقط به یک دلیل چون جاهل و نادانم! از نشانه‌های بارز معرکه‌گیری‌های من این بود که می‌خواستم، همسر و فرزندان خود را تربیت و هدایت کنم و خود را گویی عقل کل می‌دانستم. نتیجه نمی‌گرفتم! امّا بر نادانی خود اصرار می‌ورزیدم. اگر فضل خدا نبود که من به کنگره برسم و راهنما داشته باشم، حال نیز در بیابان‌های بی‌آب‌وعلف نادانی، تشنه و گرسنه، سرگردان بودم.                          

در چهارده ثانیه‌های سکوت کارگاه‌های آموزشی، از جهل و نادانی خودم به خدا پناه می‌بردم. راهنمایم به من صبر آموخت که لااقل یک سال در آغاز آموزش به خود زمان بدهم! تا با تلاش به نتیجه برسم. دوربین را به‌سوی خود بچرخانم و باانصاف خود را ببینم! من نیز مانند مسافرم باید مبدأ و صورت‌مسئله را می‌یافتم؛ و بعد درمان را به‌آرامی، آغاز می‌کردم.

به کمک راهنمایم زنجیره ضد ارزش‌هایم را نظاره کردم که دست در دست هم ساختارهای مستحکم منفی را تشکیل داده‌اند. این ساختارهای سر به فلک کشیده، تخریب و بازسازی می‌خواهد و این به حرف آسان بود. یکی از دانه‌های محکم و قوی زنجیرهای نیروهای منفی در من معرکه‌گیری بود. راهنمایم برای سهل شدن راه و تجهیز بیشتر، راههای آسانسوری وجهشی را به من یاد داد و آن‌هم یادگرفتن و آموزش بود؛ که یاد بگیرم؛ بنویسم، خدمت کنم، شکرگزار باشم، خود را بشناسم و به ارزش انسانی خود احترام بگذارم، فرمان‌بردار باشم، اصول و قوانین را بپذیرم و اجرا کنم. در این میان هشدار دادند که نیروهای تاریکی همیشه نظاره‌گر من هستند، پس من باید با آموزش مراقب خود باشم. نیروهای تخریبی و شیطان، ببینند من لغزیدم و تمایل به یاری آن‌ها دارم می‌آیند و دخالت می‌کنند؛ اما خداوند با الطاف خود اختیار و انتخاب را به من عطا کرده است و حتی شیطان هم به این انتخاب احترام می‌گذارد! اگر یادگیری را بپذیرم و به دانایی خود جامهٔ عمل بپوشانم، چنان معرکه‌گیری را زمین‌گیر می‌کنم که در اطراف من نمایان نشود؛ و این فقط به خود من مربوط می‌شود. در جلسه‌ای راهنمایم معرکه‌گیری را به وادی سوم ربط دادند و من درک کردم که معرکه‌گیر مسئولیت‌پذیر نیست و باید بدانم هر وقت خواستم دیگران را مقصر جلوه دهم، در دام معرکه افتاده‌ام. یادگیری و معرکه‌گیری همیشه در اطراف من هستند و این من هستم که انتخاب می‌کنم. اگر به ریسمان علم چنگ بزنم، از دام شیطانی معرکه به دور هستم.

معرکه‌گیر نیروی تخریبی شیطان است؛ اما خواستار یادگیری و انسان آموزش پذیر، فرمانروای زمان است، چون می‌سازد حتی اگر اندک باشد.

خداوندا، به ما کمک کن که ذهن معرکه‌گیرمان را به ذهن یاد گیر تبدیل کنیم. تا به آرامش برسیم.

آمین یا رب‌العالمین.

 

نگارنده :همسفر فاطمه بیرانوند

تهیه و تنظیم :همسفر رویا و مرجان

تایپ: همسفر مرجان

منبع: نمایندگی شادآباد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .