پنجمین جلسه از دور دوازدهم لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی آقای بهنام و نگهبانی آقای مهندس و دبیری خانم غزل، با دستور جلسه " وادی سوم و تاثیر آن روی من " در تاریخ1395/08/21 راس ساعت 8 صبح آغاز به کار نمود.
استاد :
هیچ موجودی به اندازه خودانسان، به خویشتن خویش فکر نمی کند. در ابتدا زمانی که مسافر به کنگره وارد میشود با وادی اول و تفکر روبهرو میشود. به مرور زمان متوجه میشود که در زمان مصرف، با فکر و اندیشه رابطهای نداشته و تمام عملکردهای او به دور از منطق بودهاست. در این هنگام مسافر حس یاس و نا امیدی را در خود شکوفا می کند. حال با وادی دوم روبهرو میشود. وادی دوم بیان می کند که؛ اکنون که متوجه اعمال خود شدهای ناامید نشو و در عوض برخیز و با اراده خود این راه به خطا رفته را بازگرد. در این وادی بیمار آماده حرکت است.
وقتی بیمار به کلینیک مراجعه می کند هنگامی که از او سوال میشود که؛ برای چه به سمت اعتیاد کشیده شدهای؟ یک لیست بلند بالایی را مطرح می نماید و تمام هستی را مقصر و باعث اعتیاد خود میداند. مثلا بیان می کند که پدر و مادر من امکانات مناسب را برای من فراهم نکردند و حس ناامیدی را در من ایجاد کردند و باعث کمبود محبت در من شدند. به همین دلیل به مواد مخدر پناه آوردم چون راه دیگری را نمی شناختم. یا این که؛ بعضی از بیماران از جایگاه بالا و رفاه نسبتا خوبی برخوردار بودند و باز می گفتند که اطرافیان آنها حس حسادت شدیدی نسبت به آنها داشتند و آنها را به سمت مواد مخدر هدایت کردند. بعضی نیز خداوند را مقصر میدانند و جو محیط اطراف آنها و فقر و نداری را دلیل اصلی اعتیاد خود می دانند.
دلیلهای بسیاری را بیان می کنند اما در این دلایل هیچگاه خود را مقصر نمیدانند و کمترین تقصیر را به خود نسبت میدهند. وادی سوم یک خط بطلان بر تمام این بهانهها و دلایل می زند و به بیمار میفهماند که مقصر اصلی خود فرد است. اگر باری بر دوش بیمار هست، باری است که خود او بر شانه خود گذاشته و کسی به زور و اجبار این بار را بر دوش او نگذاشته است. در کنگره بیان میشود که بدترین و نیرومند ترین دشمن انسان خود اوست. این در حالی است که بیان میشود که بهترین دوست هم برای تو خود تو هستی و خود تو بهترین حلال برای مشکلاتت هستی. در درمان اعتیاد نباید معجزه را در اطراف خود تصور کنیم تنها معجزه از خود انسان برافروخته میشود.
یک تعریف کوتاهی از اعتماد به نفس در علم روانشناسی وجود دارد که بیان میکند: هر اتفاقی که قرار باشد به وقوع بپیوندد فقط برای شما و از خود شما سرچشمه میگیرد. اگر به این باور برسیم، مسلما حرکت در این مسیر هم برای ما آسان تر خواهد بود.
اگر بخواهیم اعتیاد را به یک فیلم تشبیه کنیم. همیشه در فیلم ها هنر پیشههای زیادی نقش ایفا می کنند ولی تاثیر نقش اول فیلم بسیار تا بسیار در روند فیلم بیشتر است. در فیلم اعتیاد، نقش اول فیلم خود بیمار است و باید در این فیلم نقش خود را به خوبی ایفا بکند تا بتواند نظر منتقدان فیلم را به خود جلب کند.
قبل از آن که بیمار بخواهد سفر خود را آغاز کند به او تذکر داده میشود که مسیر سخت و پر فراز و نشیبی را در پی خواهد داشت اما این سختی را باید به حساب بدهیهایی بگذارد که خود برای خود ایجاد نموده است. وادی سوم تکلیف همسفرها را نیز مشخص میکند و برای آنها مرزهایی را در این مسیر مشخص می کند که به هیچ عنوان نباید از آن مرزها تجاوز نمایند.
در آخر اگر بخواهیم جمع بندی بکنیم به این نتیجه می رسیم که؛ ابتدا وادی سوم به بیمار میفهماند که مسئولیت همه چیز را باید به عهده بگیرد، سپس باید این مسیر را با فکر و اندیشه صحیح طی بکند و بعد از آن اگر سختیهایی در سفر وجود دارد، حکم بدهیهایی است که در زمان مصرف برای خود ایجاد کردهاست و در اتنها شخص بیمار می تواند از کمک دوستان و آشنایان خود در طول این سفر استفاده لازم را بکند.
آقای دکتر اردشیر:
انسان دارای دو مکانیزم دفاعی قوی انکار و فرا فکنی است. انسان زمانی که موضوعی را انکار میکند به این معنی است که کلأ تمام آن موضوع را فراموش می کند و خود را به هیچ عنوان در آن شریک نمی بیند. زمانی هم هست که جدا از این که خود را دخیل نمیداند بلکه دیگران را مقصر اصلی می داند و همه چیز را به آنها نسبت میدهد. زمانی که بیماری وارد کلینیک میشود تمام اعضای خانواده را مقصر میداند گاهی حتی پدر، خانواده و همسر خود را مقصر اعتیاد فرزندش میداند این در حالی است که مادر نیز پدر خانواده را مقصر میپندارد. انسان زمانی که بخواهد خود را از اضطرابهای احتمالی محافظت کند این چنین مسئولیت را به دیگران واگذار میکند. کار درمانگر فهماندن این موضوع است که مسافر متوجه بشود که مقصر تمام اعتیاد او خود او بودهاست.
خانم دکتر فرشته:
هر اتفاقی که رخ میدهد انسان می تواند آن را به هر صورتی توجیه کند. ما باید بتوانیم اینگونه توجیه کردن را کنار بگذاریم و به جای آن به حل مشکلات خود بپردازیم. تجربه نشان داده است که خانوادههایی که بیش از اندازه بیماران خود را حمایت میکنند کمتر به نتیجه میرسند. به این دلیل است که شخص بیمار خود، به آن درجه از آگاهی نرسیده است که به فکر درمان خود باشد و فقط به اجبار اطرافیان به ترک مواد روی آورده است به همین دلیل است که هیچگاه موفق نخواهد بود. هم اکنون اگر مشکلات اجتماعی یا مالی وجود دارد برای همه میباشد و کسی از این مشکلات مبرا نیست و همه به نوعی با مشکلات خودشان دست و پنجه نرم میکنند. خانوادهایی هستند که فرزند اول خود را بسیار تحت حمایت خود قرار میدهند و از انجام دادن هر کاری برای موفقیت او دریغ نمی کنند اما باز هم فرزند آنها به آن درجه از موفقیت نمی رسد اما بالعکس، زمانی که فرزندی به نسبت آزاد تر باشد یاد میگیرد که خود برای خود موقعیتها را فراهم سازد به همین دلیل مسلمأ موفق تر خواهد بود.
خانم دکتر اعظم:
وادی سوم بیان می کند که هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی کند. در گذشته به ما آموخته شده بود که همیشه از بدو ورود بیمار از او راجع به محیط اطراف او سوال کنیم و همیشه سعی داشتیم دلایل اعتیاد را از آنها استخراج کنیم. اما هنگامی که جزوات راهنمایی تازه واردین را مطالعه میکردم، کاملا موضوع متفاوت بود و برای من مشخص شد که درمانگر اصلی خود فرد بیمار است. کنگره تنها نقش راهنمایی افراد را بر عهده دارد و خود فرد باید مسیر درمان را طی کند. در ابتدا که وارد لژیون پزشکان شدم به آقای مهندس گفتم: چرا از لفظ درمانگر به جای مسافر استفاده نکنیم ؟ اما اکنون متوجه شدم که مسافر، معنا و مفهومی بهتری دارد و نقش خود بیمار را به اوبهتر میفهماند. وقتی درمانگر بیان میشود، این مفهوم را میرساند که درمان را خود ما انجام میدهیم، در صورتی که همانطور که گفتیم درمان فقط به عهده خود فرد بیمار است.
آقای دکتر مسعود:
من همیشه هنگام مطالعه دستور جلسات یا وادی ها خود را در نظر میگیرم. همانطور که در گذشته گفته بودم من در گذشته به جایی رسیده بودم که من را در جوی خیابان ها مییافتند. در صورتی که مصرف کننده صفر نبودم و تنها از الکل استفاده می کردم. اولین دفعهای که یک لیوان مشروب به من تعارف شد زمانی بود که چهار روز از قهرمانی من در آسیا میگذشت. بعد از مسابقات وقتی به شهر خود بازگشتم در آنجا از من بسیار استقبال کردند و در یکی از مهمانیها، پهلوانی برای اولین بار به من مشروب تعارف کرد و به من گفت: که اگر نخورم خودش را خواهد کشت. آن شب اولین روزی بود که من از مشروبات الکلی استفاده نمودم . بعد از آن هر بلایی که بر سر من میآمد، آن شخص را مقصر میدانستم و همه چیز را از چشم او میدیدم. در صورتی که همان شب میتوانستم با یک مقاومت مشروب را قبول نکنم به علاوه فقط همان شب به من پیشنهاد مشروب را داد اما شبهای دیگر و سالهای دیگر که من از مشروب استفاده می کردم، آیا او به من تعارف کرد یا این که؛ خود با میل وعلاقه خودم به سمت مشروبات الکلی رفتم؟ این درست همانند همان آهویی است که به همراه گله و خانواده خود در حال حرکت است و در کنار جاده گلی زیبا را می بیند و قصد خوردن آن را میکند کمی جلو تر گلی زیبا تر را می بیند و آن را نیز طلب می کند. این موضوع همچنان ادامه دارد که دیگر کاملا از مسیر اصلی و خانواده خود جدا میشود و برگشتن به مسیر اولیه کاری بسیار مشکل خواهد بود و همیشه در خطر حمله حیوانات وحشی قرار خواهد داشت.
تمام داستان به انحراف کشیده شدن ما انسانها همانند همان آهویی است که؛ با دیدن گلی زیبا از مسیر خود منحرف میشود. شب اول که از مشروب استفاده نمودم حال خوبی به من دست داد و از آن لذت بسیاری بردم به همین دلیل همیشه به دنبال مصرف دوباره از آن بودم. این همان گل خوشبو و زیبایی است که من را از مسیر منحرف کرده بود. من با میل و اراده خودم به دنبال مصرف دوباره مشروب رفتم. شب اول به اجبار و زور استفاده نمودم. آیا شبهای دیگر نیز من را مجبور کردند؟ یا این که خود با اراده خودم رو به مصرف آورده بودم ؟
بعد از گذشت زمان هنگامی که خواستم دوباره به سلامت خود بازگردم همیشه کمکهای اطرافیان و خانواده شامل حال من میشد. به هر شیوهای خواستار مساعدت رساندن به من بودند. اما آن کسی که در آخر من را در مسیر درست قرار داد، تنها خود من بودم، به این معنا که؛ تا آن زمان که خود، خواست واقعی را پیدا نکرده بودم هیچکس حتی خود من نتوانست برای من کاری انجام دهد اما هنگامی که خود خواستم تنها با کمک و همت خودم توانستم به مسیر درست باز گردم.
یکی از دلایلی که من هیچگاه از کنگره جدا نخواهم شد این است که؛ همیشه پاسخ سوالهایی که در زندگی برای من پیش میآید را در کنگره پیدا می کنم. هیچ شخص بیماری خود را مقصر نمی داند و تمام مسئولیتها را به دوش اطرافیان خود میاندازد. در کنگره مشخص میشود که کاملا بر عکس این موضوع صادق است.
صمد:
وادیها ستونها و پایههای کنگره60 را تشکیل میدهند. همیشه در دعاها در کنگره بیان میشود که بزرگترین دشمن ما انسانها جهل و نادانی ماست. مثلث جهل شامل سه ضلع ترس، ناامیدی و منیت است. هنگامی که منیت در شخص ایجاد میشود در حقیقت هجوم نیروهای منفی است که در فرد چنین حسی را ایجاد کرده است. کنگره افراد را از تفکرات غلط و منیت دور میکند و این کار تنها با آموزش، قابل انجام است. اگر سه ضلع جهل رو به تعادل بروند، فرد جهانبینی سالمی را پیدا خواهد کرد و ذره ذره قدرت و توانایی او بالا خواهد رفت و مسیر درمان باز خواهد گشت. وقتی در مسیر قرار گرفت به پشتوانه آن فرد، صبور تر میشود، توانایی مقاومت با مشکلات را پیدا میکند و آن تغییری که باید در خودش ایجاد میکرده است را به وجود میآورد. در یکی از دانشگاههای سوییس، یک دانشجوی افغانی با استاد سوییسی خود به مشاجره می پردازند، استاد به او می گوید که؛ سوییس و افغانستان هر دو بی دلیل به این درجهای که در حال حاضر دارند نرسیدهاند. در سوییس افراد سالیانه کتابهای زیادی را مطالعه میکنند. هدف هم تنها کتاب خواندن نیست بلکه درک مفهوم کتاب است.
خانم دکتر مریم:
همانطور که همه میدانیم هیچ کدام از ما از نظر جسمی و روحی شبیه به هم متولد نشدهایم. اما از لحاظ احساسی بیشتر شبیه میباشیم مثل خوشحال بودن، ناراحت بودن و لذت بردن و ... متاسفانه ما تعریف درستی از لذت بردن را نمیدانیم. هنگامی که از بیمار سوال میشود برای چه به اعتیاد روی آوردهای؟ پاسخ مشترک بین آنها، رها شدن از مشکلات و لذت بردن است. هر گاه از آنها سوال میشود که؛ برای چه خواستار رهایی از اعتیاد هستی؟ اکثرا پاسخ میدهند که دیگر از وضعیت فعلی خودشان خسته شدهاند. هیچگاه معتادی نگفتهاست که خودم کردم که لعنت بر خودم باد و همیشه به دنبال مقصر بودهاست. انشالله روزی برسد که دیگران را مقصر اعمال خود ندانیم و همیشه مسئولیت کارهایی را که خود انجام میدهیم را بپذیریم و بتوانیم به بالاترین مقام انسانیت برسیم.
آقای دکتر محمد:
مسئلهای که در رفتار ما میتواند تاثیر بسیاری داشته باشد باز تفسیر درست و صحیح از وقایع و اتفاقهایی است که در طول روز برای ما میافتد. یک مثالی را بیان می کنم که؛ شاید بعضی از دوستان آن را در گذشته شنیده باشند. شخصی در اتوبوسی نشسته بود و فضای اتوبوس بسیار آرام و بدون سر و صدا بود. در ایستگاه بعدی یک مرد همراه با سه فرزند خردسال خود وارد اتوبوس شد، این خانواده کنار همان شخص مورد نظر نشستند و فرزندان این مرد بسیار شلوغ می کردند و آرامش حاکم در اتوبوس را از بین برده بودند. لحظه به لحظه که می گذشت این شخص فکر می کرد که این پدر چقدر انسان بی ملاحظهای است و هیچ تلاشی برای ساکت نمودن فرزندان خود نمیکند. هر چه قدر که میگذشت خشم این فرد بیشتر میشد و پدر بچهها نیز هیچ اقدامی نمیکرد. آن شخص در اوج عصبانیت به پدر بچهها تذکر داد و از او خواست که فرزندان خود را آرام کند. پدر جواب داد: ما هم اکنون از بیمارستانی میآییم که مادر بچههای من در آن جان خود را از دست داد. من سراسیمه ماندهام که باید با این سه فرزند چه کنم؟ و چطور باید آنها را بزرگ کنم؟ آن زمان تمام خشم فرد تبدیل به محبت شد و مدام فکر می کرد که؛ چگونه میتواند به این پدر رنج دیده کمکی برساند تا بتواند فرزندان خود را به موفقیت برساند. در این مثال مسئلهای که رخ داد تفسیر آن فرد از واقعیت بود.وقتی تفسیر مثبت گشت، تلاش نمود که در جهت کمک کردن جلو برود.
من کتابهای زیادی را در رابطه با بازتفسیری از وقایع مطالعه کردهام. ارزیابی من به سه آیتم مهم رسید که باید به شخص مسافر داده بشود. اولین مسئله این موضوع است که باید فرد مسافر بداند فاعل اعمال او تنها خود اوست و هیچ کسی دیگر در آنها دخیل نیست. باید بداند که مشکل را خود او به وجود آوردهاست و خود او نیز باید آن را برطرف کند.مسئله دوم این مطلب را بیان می کند که؛ مشکلی که هماکنون برای من به وجود آمدهاست، یک مشکل موقت است و در یک زمانی حل خواهد شد و مسئله آخر، این است که؛ این مشکل قسمتی از زندگی من است و تمام زندگی من را شامل نمیشود. به داشتههای دیگرمان باید فکر کنیم.
آشنایی من باکنگره در یک برنامه تلویزیونی اتفاق افتاد که جناب مهندس در حال گفت و گو بودند و تمام بحث مهندس در این رابطه بود که فرد مسافر باید خود به درمان خود کمک بکند. من بعد از جناب مهندس میخواستم راجع به مطالب خودم صحبت کنم. اما سخنان مهندس من را به گوش فرا دادن وا داشت و نتوانستم مطالب خود را مرور کنم، به همین دلیل آن روز یکی از بدترین اجراهای من در تلویزیون بود.
خانم دکتر شیوا:
خویش و خویشتن همان نفس را تشکیل میدهد و نفس هم اعلام موجودیت در ظاهر و باطن است. تفاوت انسان با موجودات دیگر در اختیار اوست. یک از اضلاع مثلث درمان در کنگره همان تغییر تفکر و جهانبینی است. مسافر باید تفکر خود را نسبت به خانواده و جامعه خود تغییر بدهد. به اصطلاح مسافر نباید فرافکنی بکند و احساس گناه خود را به اطرافیان خود منتقل کند. هنگامی که خود بداند که با اختیار خود این مسیر را انتخاب کردهاست به دنبال بازگشت از این مسیر برمیآید و سعی می کند تا اشتباهات خود را جبران کند.
مهندس:
به میزان انسانهای روی کره زمین راه برای روی آوردن به اعتیاد وجود دارد و به اندازه انسانهای کره زمین راه برای بازگشت از آن موجود است. ما در کنگره اینگونه فرض میکنیم که مسافران در معتاد شدن خود مقصر نیستند اما در درمان خود بسیار موثر هستند. ما به چگونگی روی آوردن فرد به اعتیاد اهمیتی نمیدهیم چون دلایل گوناگونی می تواند داشته باشد، اما باید به او بفهمانیم که مسئول کامل درمان او فقط خود اوست.
باید دانست که هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند. باید هر کس پاسخگوی اعمال خود باشد.
من توصیهای که به شما عزیزان دارم. دستور جلسه، وادی سوم و تاثیر آن روی من است، هر کدام از ما که در این جلسه حضور داریم باید اینگونه به موضوع نگاه کنیم و نباید از بالا به آن نگاه بکنیم. نباید تمام بحث را در حول مصرف کننده ها بیان کنیم باید خود و زندگی و تجارب شخصی خود را در ارتباط با دستور جلسه بیان کنیم. دندانپزشکی برای من تعریف می کرد که؛ در اوکراین در یک جلسه، سخنران سؤال می کند که؛ چه کسانی تا به امروز دندان درد را تجربه کردهاند؟ کسانی که دست خود را بالا نمی کنند به آنها میگوید که؛ شما تا دندان درد را تجربه نکنید نمی توانید درد دندان را درک کنید.
زمانی که وادی را دستور جلسه قرار میدهیم باید هر کدام از ما خود را جای وادی قرار دهیم. باید ابتدا ببینیم که خود ما میتوانیم وادی سوم را در زندگی خود اجرا کنیم؟ آن زمان است که می توانیم راجع به افراد دیگر نظر بدهیم. در بعضی از مواقع کاری از دیگران میخواهیم که خود قادر به انجام دادن آن نیستیم. مثلا پدر خود دروغ میگوید، اما فرزند خود را از دروغ گفتن منع میکند.
اگر بخواهیم آموزش بگیریم باید تنها خود را در نظر بگیریم. شاید در ابتدا که مطالب آموزشی در کنگره را میبینید به ظاهر آسان به نظر برسد اما اینگونه نیست. هنگامی که مشارکت میکنید از خودتان صحبت نکنید و حتما مطالب را مطالعه کنید. اگر فردی را به درمان قطعی اعتیاد رساندید آن زمان میتوانید در این زمینه نظر بدهید. هرگاه توانستید تمام مسائل بیمار را به تعادل برسانید آن زمان می توانید بگوئید که؛ در زمینه اعتیاد صاحب نظر هستید.
در انتهای جلسه دو مسافر از کلینیک سماء، گل رهایی خود را از جناب مهندس دریافت نمودند.
تهیه و تنظیم: امین مغاری
- تعداد بازدید از این مطلب :
3947