English Version
English

معنای زندگی

معنای زندگی

مطالعه احوال و سرگذشت نخبگان و اندیشمندان در عرصه‌های مختلف می‌تواند پندآموز و چراغ راه باشد. از این میان می‌توان به تولستوی اشاره کرد. بی‌تردید تولستوی در زمره بهترین رمان نویسان جهان قرار دارد. او علاوه بر این، اهل تأمل و تفکر نیز بوده و دغدغه‌های دینی و انسانی در وجود او به کمال وجود داشته است. تولستوی درد خدا و معنویت و انسانیت داشت و مهم‌ترین کارش کشف حقیقت و پیوستگی باخدا بود و برای همین دنیای رمان و شهرت جهانی برای او پشیزی نمی‌ارزید. او با بیش از سی سال خودسازی توانسته بود میان تفکر و عمل جمع کند و همواره می‌گفت عمل کردن به یک دستور اخلاقی دشوارتر از صدها صفحه نوشتن است.

تولستوی دوره کودکی خیلی خوشی داشته و در جوانی اهل فسق و خوش‌گذرانی می‌شود. در دوره میان‌سالی که نویسنده‌ای جهانی شده، به شهرت و غرور دچار می‌شود و به‌تدریج به پوچی و بیهودگی رسیده و تصمیم به خودکشی می‌گیرد؛ اما در دوره چهارم زندگی‌اش با پشیمانی نسبت به گذشته، توجهش به مسئله اخلاق، معنویت و خدا جلب می‌شود و سی سال در این راه و درک معنای زندگی می‌کوشد.

حاصل این تلاش برای درک معنای زندگی در کتاب اعتراف من به قلم خودش چنین است: ایمان، آگاهی از مفهوم زندگی انسانی، یعنی همان شناختی است که سبب می‌شود انسان خود به زندگی خویش خاتمه نبخشد و به این زندگی ادامه دهد. این نیروی ایمان است. انسان برای تداوم زندگی به ایمان نیاز دارد. اگر ایمان نداشته باشیم که باید برای هدفی زیست، دیگر ادامه زندگی نخواهیم داد.

جان کلام، بدون ایمان نمی‌توان زندگی کرد. تولستوی در ادامه، مقصودش را ازایمانی که خود بدان اعتقاد دارد، بازگو می‌کند. وی معتقد است معنای زندگی خود خداوند است و اگر ایمان به خداوند را از دست بدهیم، زندگی بی‌مفهوم خواهد شد.

آدمی باید بداند که اتفاقی و تصادفی در منظومه شمسی رها نشده است. خداوند ما را رها نکرده و به خود واگذار نکرده است. بلکه دم‌به‌دم فیضش را به ما می‌رساند و با مهربانی، کمک خویش را از ما دریغ نمی‌کند. اندیشه وجود خدا، اندیشه ملکوتی بودن روح، پیوستگی و ارتباط انسانی باخدا، آرمان‌های انسان درباره نیکی و بدی، همگی اندیشه‌هایی است که در آن‌ها جنبه عقل انسانی مطرح می‌شود.

بدون این اندیشه‌ها زندگی هیـچ مفهـومی ندارد و ادامـه می‌دهد: من خـود نیـز اگر چنین می‌بود، به زندگی خـود خاتمه می‌بخشیدم. تولستوی در تجزیه‌وتحلیل پریشانی خود، به شیوه غلط زندگی‌اش اشاره می‌کند: دلیل پریشانی من قضاوت نادرست نبود؛ بلکه زندگی نادرست من بود. تولستوی شجاعانه و در یک کالبدشکافی بی‌رحمانه از اندیشه‌هایش اذعان می‌کند که به دلیل صافی نبودن روحش در دوره‌ای از زندگی، چون خود تاریک بوده، همه‌چیز را سیاه تفسیر می‌کرده، چون خودش شرارت می‌کرده، فکر می‌کرده همه‌چیز شر و بد است و همه‌چیز را این‌گونه قضاوت می‌کرده و این نکته تولستوی را وارد اندیشه‌های عمیق معنوی و الهی می‌کند.

پس ما مسافران نیز یک‌بار دیگر عنوان زیبا و پرمغز وادی دوم را باهم مرور می‌کنیم هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد. هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. پس به جنگ خود ادامه می‌دهیم تا اين مسئله به يك صورت خوبي از آزمايش درآيد و دنياي درون تبديل به يك شهرآباد بشود كه در آن‌همه هستي راه خود را به‌سوی نيروي مافوق بردارد.

با آرزوی موفقیت و سربلندی برای همه اعضای کنگره 60 در این نبرد.

 

کمک راهنماحسین یادگاری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .