English Version
English

دریچه ی ورود به زندگی؛درباب دستورجلسه

دریچه ی ورود به زندگی؛درباب دستورجلسه

زندگی می‌گذرد و ما گاهی با تفکر و حرکت در مسیر دانش و آگاهی و یا گاهی با توقف خود این لحظات را سپری می‌کنیم و چیزی که مهم است چشیدن مزه‌ی تلخ و یا شیرین در این عبور است که متأسفانه بیشتر ما از روی ناآگاهی مزه‌های تلخ را بر شیرین ترجیح می‌دهیم. 

اما من!

تا کی باید بار ناآگاهی خود رابه دوش بکشم تا کی باید حصار نامرئی جهل مرا احاطه کند و من حق‌به‌جانب و طلبکار از رب خوددرمسیر ناصحیح زندگی و در گرداب‌های جهل خودم دست‌وپا بزنم تا کی باید بنشینم و حرکتی نکنم!

وقتی به پیرامون خودم نگاهی عمیق می‌اندازم، می‌بینم موج امید، در هستی درحرکت است، ماهی‌ها با امید در آب شنا می‌کنند، پرنده‌ها با امید پروازمی کنندو...

اما من، منه انسانی که هدف آفرینش و هستی هستم چرا به خود این اجازه را می‌دهم که با تفکرات ناصحیح و حرکت‌های نادرست، خودرابه هیچ پندارم. همان‌طور که همه میدانیم انسان خلیفه و جانشین خداوندبرروی زمین و دارای برتری بر سایر مخلوقات است، اما کمتر کسی است که از خودش سؤال نکندکه: هدف از آفرینش من چه بوده؟

خداوند با آفرینش انسان اختیاررادر او محترم شمرد و مسیر تاریکی‌ها و روشنایی‌ها را برای او مشخص نمود واینگونه بود که عده‌ای مسیر راستی و درستی وعده‌ای راه کژی و تاریکی را با اختیار خود برگزیدند.

ما انسان‌ها قوه‌ی تفکر و تعقل داریم ودرپی آگاهی هستیم، هرکسی هر چه بکوشد به حال خودش کوشیده و نتیجه به خود ما برمی‌گردد.

قدرت تفکر همان چیزی است که باعث برتری انسان شدوبه این دلیل به انسان اختیار داده شد که دو راه خوبی وبدی را از هم تفکیک نماید.

تفکرات منفی باعث ناامیدی وپوچی من می شودوباعث می‌شود آن‌قدر حالم بد شود که دائم از خداوند و زمین و زمان گله و شکایت کنم و اینجا مرحله‌ی سختی برای من آغاز می‌شود، فرورفتن هرچه بیشتر در تاریکی‌ها، از دست دادن اعتمادبه‌نفس و تسلیم شدن و دست از تلاش و کوشش برداشتن و این یعنی پوچی و سکون.

همه‌ی این مراحل دررسیدن به اوج ناامیدی از یک تفکر شروع شد که شاید ازنظر ما چیز مهمی نباشد.

اما آیا خلق انسان پوچ است؟

وادی دوم به من می‌آموزد که باید نسبت به خودم وجهان پیرامونم دید خود را وسیع‌تر کنم و ابتدا به این باور مهم برسم که هر چه مشکلات و گرفتاری و بیماری و...برای من پیش آمده همه در اثر تفکرات غلطم بوده، اما حالا چاره‌ی کار چیست؟

آیا باید ناامید باشم؟

آیا باید فکر کنم که همه‌چیزتمام شده؟

دقیقا این تفکرات که در اثر اندیشه‌ی ناتوان و بیمار من شکل می‌گیرد بازی نیروهای تخریبی است که هدفش رهایی آخرین تیر خلاصیست، فرورفتن بیشتر در تاریکی و ناامیدی و چه نبرد سختی است که اگر علم و آگاهی و دانش لازم را نداشته باشیم حتماً سقوط خواهیم کرد.

اما از گوشه کناره‌های این وادی ندای پرشور امید شنیده می‌شود و نور آن به جانمان می‌تابد ومی گوید: بعد از سیاهی شب بازهم روشنایی دامنش را گسترده می‌کند به‌شرط آنکه به‌جای احساس پوچی وبی ارزش بودن و تفکرات منفی در صراط مستقیم تفکر و اندیشه و سپس حرکت کنی.

ووادی دوم بسیار زیبا مرا آموزش می‌دهد و جان کلام را این‌گونه می‌گوید:

تاریکی‌ها، سختی‌ها، مشکلات و...همه برای ساخته‌شدن ماست و ابزاری هستند برای شناخت روشنایی‌ها و قدردان بودن ما. اگر امروز در تاریکی هستیم، اما بتوانیم بادانش و آگاهی این ظلمت را پشت سر بگذاریم آن‌وقت می‌توانیم به یک انسان متعادلی تبدیل شویم وهر چه به سر ما آمده و می‌آید همه به دلیل دامنه‌ی جهل و ناآگاهی ما بوده است.

حال گمان می‌کنم می‌توانم به این سؤالی که مطرح‌شده بود پاسخ بدهم.

(آیا خلق انسان پوچ است؟)

خیر، پوچ بودن یعنی پندار و کردار نادرست ما، پوچ بودن یعنی نداستن آگاهی و دانش ما و پوچ بودن یعنی جهل انسان.

به همین دلیل در کنگره برای درمان اعتیاد نیز ما باید علم و آگاهی وشناخت کافی از این بیماری داشته باشیم تا بتوانیم درمان شویم، باید بدانیم اعتیاد چه تخریب وحشتناکی روی سیستم جسم، روان و جهان‌بینی فرد می‌گذارد.

و من امروز به شکرانه آموزش‌های کنگره و دانش وسیع آن پله‌های یاس و ناامیدی را که ناشی از جهل و نادانی‌ام است طی می‌کنم و به‌جای تفکرات منفی که باعث ناامیدی‌ام می‌شوند باید به ابن آگاهی برسم که:

 بیماری وجود دارد و کم و کاستی‌ها هست؛ ولی مادر مواجه با آن‌ها باید دانایی و آگاهی کسب کنیم و ناامید نشویم فقط کافی است با تفکر، بدانیم و حرکت کنیم.

 

نویسنده: همسفرطاهره شجاعی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .