English Version
English

زندانی از جنس نا امیدی

زندانی از جنس نا امیدی

در این سفری که از ظلمت به سوی نور آغاز کردیم، در وادی و جایگاه اول آموختیم که بایستی برای شروع و انجام هرکاری تفکر نماییم. چرا که با تفکر است که ساختارها آغاز و شروع به کار می کنند و بایستی برای رهایی از دام اعتیاد، حتما در خود ساختار رهایی را ایجاد کرد. با استناد به متن وادی دوم از کتاب عشق نوشته جناب آقای مهندس دژاکام، اکنون اگر در وادی اول و یا همان وادی تفکر، به اندازه کافی و درست فکر کرده باشیم، ممکن است برایمان روشن شده باشد که خیلی چیزها را از دست داده ایم و یا در حال از دست دادن آن ها هستیم و این از دست دادن ها ممکن است جسمی باشد و یا روانی، مادی باشد و یا معنوی.

آموختیم که حس شروع به کارگیری قوه عقل است. یعنی تا حسی نباشد شخصی نمی تواند تفکری داشته باشد. حال شخصی که مصرف کننده مواد مخدر است در اثر پایین بودن سطح انرژی قادر نیست محیط پیرامونش را به درستی احساس کند و اصطلاحاً دچار بسته بودن حس شده است. بنابراین چون حس و تفکر رابطه مستقیم دارند، تفکری هم صورت نخواهد گرفت. ولی زمانی که این شخص وارد کنگره می شود و تحت درمان قرار می گیرد احساسات او به تدریج باز شده و تفکراتش بیدار می شوند و می تواند وادی تفکر را در خود کاربردی کند. این شخص مانند فردی که تازه از خواب ناز بیدار شده است با اندکی تفکر ناگهان در می یابد که چه تخریب هایی که در زندگیش به وجود نیاورده است ولی مانند فردی که هیپنوتیزم شده است نسبت به این تخریب ها بی تفاوت بوده است. در نتیجه چه اتفاقی می افتد؟

در مقابل سیل عظیمی از شکست ها و از دست دادن ها قرار می گیرد و اولین چیزی که از دست می دهد، امید به ادامه راه است. در این مرحله است که وادی دوم، به زیبایی می تواند وی را از تاریکی های ناامیدی خارج سازد. آموخته ایم که بزرگترین دشمن انسان، دوست ناباب نیست. خانواده از هم گسیخته و نامتعادل نیست. جامعه دچار بحران و آشوب نیست. فروشندگان مواد مخدر و حتی خود ماده مخدر نیست. بزرگترین دشمن انسان، در وجود خود انسان نهفته است و آن جهل و ناآگاهی انسان است. پس برای درمان کامل اعتیاد بایستی بصورت ریشه ای عمل کرد، و مستقیماٌ جهالت را مورد هدف قرار داد.

جهالت مثلثی است که از سه ضلع ترس، ناامیدی و منیت تشکیل شده است. یعنی نیروهای منفی با در دست داشتن این سلاح می توانند عملیات جاهل ساختن شخصی را انجام دهند. هیچ کدام از ضدارزش هایی که وجود دارند خارج از این مثلث نیستند. برای مثال دروغ گفتن در این مثلث نیست ولی عامل آن که ترس است، در این مثلث وجود دارد. در نتیجه این سه ضلع مادر تمام ضدارزش ها و نابسامانی ها و مشکلات هستند. وادی دوم مستقیماٌ ضلع ناامیدی را مورد هدف قرار می دهد و به من می آموزد که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.

ناامیدی بار غم و اندوهی است که انسان نمی تواند آن را روی زمین بگذارد و مدام آن را با خود حمل می کند. این بار ذره ذره از گذشته جمع شده و تبدیل به حجم عظیمی شده است. چرا شخص نمی تواند این بار را بر زمین بگذارد؟ چون خود را قبول ندارد، نیروهای وجودش را نمی شناسد و اعتماد به نفسی برای شروعی دوباره در خود نمی بیند. شکست های پیاپی در زندگی، ترک های ناموفق بسیار باعث شده تا تسلیم نیروهای منفی شود.

دراین مقطع کافی است به این موضوع کمی فکر کند که وقتی روشی را برای زندگی انتخاب کرده ام که مدام شکست می خورم، مشکل از چیست؟ مطمئناٌ مشکل از خود آن روش است. بارها بصورت سقوط آزاد ترک کرده ام و جوابی نگرفته ام، چرا باید فکر کنم که مشکل از من است؟ اینگونه فکر کردن دقیقاً تفکر اشتباهی است که نیروهای منفی از من می خواهند انجام دهم چرا که آن ها را بیشتر به هدفشان که تسخیر وجودم است، نزدیکتر می کنند.

کافی است روش زندگی خودم را تغییر دهم. کافی است صراط مستقیم را هم امتحان کنم. حال که دیگر چیزی برای از دست دادن وجود ندارد، چرا این روش ها را نیز امتحان نکنم؟ چرا وادی دوم را کامل مطالعه نکنم و آن را سعی نکنم که در زندگیم کاربردی کنم؟ وادی دوم و تاثیر آن روی من یعنی همین. یعنی این وادی بایستی در ذهن و اندیشه من تاثیری گذاشته باشد. باید در این هفته تحصیلی که در تمام نمایندگی ها به مدت سه جلسه روی وادی دوم و تاثیراتش روی خود تمرکز می کنیم، بتوانیم از تاثیرات شخصیش روی خودمان مشارکت کنیم. بتوانیم تاثیراتش را بنویسیم. اگر اثری از آن ندیدیم به چه معنی است؟ به این معنی است که من هنوز در وجودم رخنه ای وجود دارد که نیروهای منفی از طریق ناامیدی به راحتی می توانند در آن نفود کنند و شهر وجودیم را از تعادل خارج کنند. وادی ها در حقیقت سعی در پر کردن این رخنه ها دارند ولی به چه شرطی؟ به شرطی که فقط وادی را بلبل وار حفظ نباشیم. اگر احساس کردیم در مقطعی دچار ناامیدی شده ایم، ذهنمان فوراٌ ما را به وادی دوم و مفاهیمش متصل کند.

اگر دچار تاریکی ها شده ایم و در زندگی باخت های بسیاری داده ایم، اگر هیچ چیز و هیچ کسی برایمان باقی نمانده است، اگر از زمین و زمان طرد شده ایم، اگر هیچ کسی قبولمان ندارد، اگر از اوج به قعر رسیده ایم، اگر تنهاترین تنها شده ایم، غمی نیست، زیرا که خدا هست هنوز

مرگ، پایان کبوتر نیست...

 

نویسنده: مسافر سینا مخلصی
لژیون: سینا مخلصی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .