در کنگر شصت چه مسافر و چه همسفر باید چهارده وادی را آموزش ببیند تا بعد از آموزشی که حتماً باید قلبی باشد و به آن عمل کنند تازه آگاهی پیدا میکند و از نادانی و جهل قبل از آشنایی با کنگره شصت بیرون میآیند و آماده میشوند برای سفر دوم و طی کردن مراحل برای رسیدن آرامآرام به کمال و قرب الهی که خداوند برای انسان در نظر گرفت است.
این آموزشها بهصورت آرام و مستمر است و خود من که اکنون ده ماه است که از آشناییم میگذرد اصلاً گذر زمان و سختی آموزش را حس نکردم.
نکته مهم دیگر اینکه در چهارده وادی تمام دستورات قدرت مطلق در کتاب آسمانی وجود دارد و البته در آموزش مراحل آن بانظم و ترتیبی خاصی رعایت شده است که انسان را مطمئن میکند مؤسس کنگره 60 فرهیخته و عالمی آگاه است و در مدیریت خود همه موارد را در نظر گرفت است.
وادی اول که آموزش میبینیم عبارت است از:
«با تفکر ساختارها آغاز میشود و بدون تفکر آنچه هست روبهزوال میرود.»
من هر وقت کتاب وای عشق را باز میکنم و اسم هرکدام از وادیها را میخوانم افسوس میخورم کهای کاش از کلاس سوم دبستان بهجای آوردن کلمه سخت و وحشتناک جهانبینی که بهراستی تمام ما را ترساندند این کلمات زیبا و آسان و پر مفهوم و درعینحال متأثر به ما آموزش داده میشد که اگر اینگونه بود مطمئناً جرم و جنایت آمارشان کمتر میشد؛ اینکه بگویم: اصلاً دیگر نبود که اشتباه است چون اگر اضداد در جامعه نباشد جامعه هیچ معنا و مفهومی نداشت.
تفکر چیست؟ منظور چگونه تفکری است؟ چه اصولی باید داشته باشند؟
اولین آموزش فکر کردن و چگونه فکر کردن است که پایه و اساس آفرینش انسان است. در کتاب مقدس قدرت مطلق انسان را به تعقل فرمان میدهد؛ البته تعقل حسابگرانه و گپ زدنهای فرسوده ذهن نیست. منظور از گپ زدنهای فرسوده ذهن افکاری است که فقط ذهن انسان را فرسایش میدهد و کمکی به انسان نمیکند بلکه منظور اندیشیدنی است ک انسان را به خدا نزدیک ترکند و آن اندیشهها حول سه محورمی چرخد:
1. تفکر در جهان خلقت.
2. تفکر در احکام و آیات الهی.
3. تفکر در تحولات تاریخی
اطلاع از تحولات ملتهای گذشته و انگیزه و عواملی که باعث پیشرفت یا عقبماندگی آنان شده است تا بهوسیلهٔ آن عقل انسان پرورش یابد؛ خلاصه که تفکری که باعث شود انسان به آن مقامی که قرب الهی و خلیفه الهی برسد. روزی جبرئیل بر آدم وارد میشود و به او میگوید: من از طرف قدرت مطلق مأمور شدم سه اختیار به شما بدهم اما شما باید یکی را انتخاب کنید؛ آن سه چیز عقل، حیا و دین است. حضرت آدم عقل را انتخاب میکند؛ جبرئیل به حیا و دین میگوید: شماها بروید اما آن دو میگویند: ما از طرف قدرت مطلق مأمور شدهایم که دنبال عقل باشیم. این روایت نشاندهنده آن است که هر جا عقل باشد حیا (دوری از گناه) و دین است اما جایی که فقط حیا و دین باشد عقل نیست؛ درحالیکه ارزش هر عبادت به میزان عقل فرد است.
تفکر دارای درجات و مراتبی است؛ که هر مرتبهای که بالاتر باشد؛ ثواب بیشتری دارد. گاه یکلحظه تفکر، یک هفته انسان را جلو میاندازد؛ خلاصه هرچه عمیقتر باشد؛ پیشرفت بیشتری به وجود میآورد. در زمان قدیم حکمایی چون ابنسینا تفکر را فرآیندی از امور مشخص و معلوم میدانستند که در کنار هم قرار میگیرند تا امر مجهولی را واضح و روشن سازد.
علمای اخلاقی چون خواجه عبدالله انصاری اینگونه میگویند: تفکر جستجو نمودن بصیرت که چشم قلب است برای رسیدن به مقصود نتیجه که غایت کمال آن است و معلوم است مقصد و مقصود سعادت مطلقه است ک به کمال علمی و عملی در جهت کسب سعادت دنیا و آخرت باشد. شخصیت که مفهومی آنی قالب یک کلیت فیزیکی دارد علت تعامل انسان با جهان است؛ پس نتیجه میگیریم: تعامل فرد نتیجه ویژگی شخصیتی و موقعیتی است و تجلی شخصیت به دو روش رفتار و تفکر است.
«به امید روزی که آموزشها در جامعهٔ ما از کودکی آغاز گردد یعنی قبل استفاده از مواد.»
نویسنده همسفر ستاره از شعبه پرستار لژیون شماره 2 خانم مریم داراب
ویرایش و تنظیم: همسفر لیلا
- تعداد بازدید از این مطلب :
2183