English Version
English

کارگاه آموزشی جهان بینی چهارشنبه، ایجینت، اسیستنت و مرزبان

کارگاه آموزشی جهان بینی چهارشنبه، ایجینت، اسیستنت و مرزبان
بنام خدا
 
این جلسه دهمین جلسه از دوره پنجاه و ششم سری کارگاههای آموزش جهان بینی کنگره 60 با دستور جلسه ایجنت، اسیستانت، مرزبان در روز چهارشنبه مورخ 95/6/10 به استادی و نگهبانی جناب آقای مهندس و دبیری مسافر پیمان راس ساعت 12:00 آغاز بکار نمود.
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر . 
تابستان رو به اتمام هست و به زودی پائیز آغاز می شود.
در جلسه قبل راجع به ماشین جسم صحبت کردیم، که البته هر ماشینی یک راننده و اپراتور هم دارد، که اپراتور این ماشین نفس ماست.
در مورد پایه های این موضوع صحبت کردیم، چون ما هر موضوعی را که می خواهیم فرابگیریم، حتی در درمان اعتیاد یا انواع بیماری ها، باید صورت مسئله برای ما مشخص شود. خیلی ها می گویند غذا را باید دقت و توجه کنید، ولی چرا باید دقت و توجه کنیم؟
اگر به ماشین خودمان که جسم است و از خاک بوجود آمده است، دقت کنیم، تمامی ذراتی که در خاک هست، برای ما مفید و موثر است و هرکدام از ذرات این ماشین و سیستم خراب شود، برای ما مشکلات عدیده ای را بوجود می آورد. برای مثال اگر آهن در بدن ما کم شود، بدچار بیماری کم خونی می شویم و ... پس انواع و اقسام این مسائل در تغذیه ما جا می گیرد. ما نمی توانیم برای تغذیه آهن و مس و ذغال بخوریم، ما باید اینها را از راه تغذیه جذب کنیم.
تغذیه هم از طریق خوراکی هاست که از خاک این مواد را می گیرند مثل سیب، زردآلو بعد لبنیات مثل کلسیم و ... که حیوانات از خاک موادغذائی را می گیرند و در اختیار ما قرار می دهند و ما استفاده می کنیم.
بنابراین نکته مهمی روی مسئله تغذیه وجود دارد. هرکجا یک نقصی در ما وجود دارد، ممکن است یکی از دلایل این کمبودها مسئله تغذیه باشد.
بدن یک سیستم پیچیده ای دارد، در مغز استخوان فکر می کنم در هر ثانیه یا دقیقه نزدیک به 20میلیون ماکروفاژ تولید می شود، ماکروفاژ قسمت ایمنی بدن ماست، ماکروفاژهای میکروب های مضر بدن را از بین می برند.
بنابراین می بینیم که ما به این ماشین اصلاً توجهی نمی کنیم و تصور می کنیم، یک گوشت و استخوانی هست که در اختیار ما است، تا امروز می کشیدیم و می گوئیم از فردا نمی کشیم و می گوئیم این گوشت و استخوان اصلاً مهم نیست.
این 20 میلیون ماکروفاژ مثل 20 میلیون سرباز جنگی هستند که در هر دقیقه در مغز استخوان تولید می شوند. پس این سیستم خیلی حساب شده است و باید دقت کنیم.
یک نفر را می بینیم که 25 سالش است و زخم کلیه دارد و هزاران مرض دارد و یک نفر را هم می بینیم که 90 ساله هستند و تمام بدنش مفید و درست است.
در عمل های جراحی، داخل شکم را با آب و سرم می شستند، یکسری گفتند که برای شستشوی شکم از بتادین استفاده کنیم، بعد از مدتی دیدند اینهائی که با بتادین شستشو می کنند، زودتر مریض و عفونی می شوند. بعد تحقیق کردند که این بتادین، همانطور که میکروب ها را از بین می برد، تمام ماکروفاژ ها را هم از بین می برد. 
 

برای چی گفتیم که فست فود نخورید؟ الآن بیماریها بسیار بسیار زیاد هستند. یکی از غذاهای مقوی زمان قدیم کشک بود که قوی ترین و غنی ترین املاح معدنی را داشت و الآن شاید زمان زیادی از آخرین باری که کشک خورده باشید، گذشته باشد.
هر نوع ماده غذائی که می خواهیم استفاده کنیم، باید حتماً این ماده غذائی تازه باشد، کهنه نباشد. اگر بادمجان می خواهید مصرف کنید، بروید و دو عدد بادمجان بخرید و بخورید.
هرچیزی به فصلش مفید است.  برای چه مرکبات در زمستان بوجود می آید، چون در زمستان برای درمان سرماخوردگی ما نیاز به ویتامین سی و مرکبات داریم. 
برای همین ما باید هر غذائی را به فصلش بخوریم، خربزه، گیلاس و آلبالو...
خوردن انگور در فصل زمستان ممکن است مضر باشد. حالا اینطور نیست که ما چون فریزر داریم، موادغذائی را نگه داریم و در فصل بعدی بخوریم. فریزر و ماندن غذا در فریزر و نگهداری آن، باعث می شود که املاح غذا از بین برود. سعی کنید غذاهای طبیعی و ارگانیک میل کنید. دو کار را باید انجام بدهیم، یکی برای خودمان و یکی برای کشورمان.
برای خودمان باید حتی الامکان از غذاهای طبیعی بخوریم. مثلاً خیار بیابان بخوریم، نه خیار گلخانه ای. خیار گلخانه ای هیچ خاصیتی ندارد. گوجه فرنگی طبیعی بخورید، نه گلخانه ای.
مسئله دوم اینکه سعی کنید برای کشورتان جنس ایرانی بخرید، این همان اقتصاد مقاومتی است. صنعت گران ما در حال ورشستگی هستند و ما بطور مثال کفشمان را از چین می خریم. خیال نکنید که فلان چیز مارک است، سعی کنید حتی الامکان برای اینکه همسران، برادران و دوستان خودمان بیکار نشوند، محصولات داخلی و ایرانی بخریم. اگر می خواهیم یخچال بخریم، اول سعی کنیم، یخچال ایرانی بخریم.
روزی که ما کنگره را بوجود آوردیم، یکی از شرط های بسیار مهم آن این بود که این کنگره تبدیل به یک مرکز اقتصادی نشود. یعنی اصولاً انجیو سازمانی است غیر دولتی و مردم نهاد و باید به مفهوم واقعی غیرانتفاعی باشد، بنابراین سرویس هایش باید به مردم رایگان باشد. سرویس ها را مردم و بدون چشمداشت ارائه بدهند. مسئله بعد اینکه هر سازمان غیر دولتی یک سری کارها برایش مشروع است و یکسری کارها برایش غیرمشروع است. 
مثلاً اگر یک سازمان مردم نهاد که در زمینه اعتیاد فعالیت می کند، بخواهد در کار آهن وارد شود، غیر مشروع است. خیلی از سازمان ها این کار را می کنند که مثلاً می گویند، زمین بخریم و بفروشیم و پولش را به کنگره بدهیم و این یک اشتباه بسیار بزرگ است. چون اگر فردا برنج فروشیم، فردا می شویم برنج فروش و دیگر از هدفمان دور می شویم. 
بعد کنگره شروع کرد به ذره ذره رشد کردن، الآن نزدیک به 50 مرکز در سراسر کشور داریم و در 19 استان کنگره 60 داریم، حالا می خواستیم این سیستم را بچرخانیم. این سیستم نزدیک به 2000 نفر راهنما دارد که راهنماها بصورت رایگان کارشان را انجام می دهند. مدیریت این سیستم برعهده چه کسی است؟ در خیلی جاها دژاکام و دیده بانان نیستند، ما باید سیستمی را می گذاشتیم که بصورت اجرائی شعب را بچرخاند. کنگره به گونه ای بود که از خشت اولش، هیچ قسمتی کپی برداری نبود.
روش درمانی کنگره 60 متعلق به خودش است و از ماه مبارک رمضان الگوبرداری شده. جهان بینی کنگره 60 و بقیه مسائل کنگره 60 هم همینطور... بنابراین ما چیزی نداشتیم که از روی آن مدل برداریم، اگر می خواستیم مدل برداریم، دیگر به درد ما نمی خورد.
اگر ما می خواستیم، سیستم مدیریتی کنگره 60 را از سیستم های جاهای دیگر الگوبرداری کنیم، اصلاً به جواب نمی رسیدیم. 
بعد ما نیروئی می خواستیم که به صورت رایگان کار کند و درخواست مزد هم نداشته باشد و خیلی هم آدم خوبی باشد و زورگوئی هم نکند و این کار بسیار لاینحل و سخت بود. بنابراین ما آمدیم در اول کار، وادی هشتم که با حرکت راه نمایان می شود، کمکمان کرد. 
شعب اول ما آکادمی و انقلاب بود و شعبه ای هم در اسلامشهر احداث کردیم که بعدها منحل شد. 
من خودم به اسلامشهر سر می زدم ، بعد از مدتی دیدیم مسئولی که در اسلامشهر گذاشته ایم، پول گرفته و یکسری را بیرون کرده و یکسری از دوستانش را راهنما گذاشته و ... فکر می کنم خدا هم برای خلق انسان همین فکر را کرد. چون اگر کاری می کرد که انسان ها نمی مردند، عوض نمی شدند، پدر همه در می آمد. برای همین یک انسان بدنیا می آید، بزرگ می شود، پیر می شود و می میرد. چون انسانها بالاخره می میرند، مجبور هستند که پست ها را به دیگران بدهند. اگر نمی مردند، پست ها را تا ابد نگه می داشتند.
 

 
ما دیدیم که اینطوری نمی شود، بنابراین گفتیم که ما یک سیستم می خواهیم که بتواند مجموعه را بچرخاند و ایجاد مشکل نکند. از همه اینها مهمتر انتخاب اسم بود. که ما آمدیم و واژه مرزبان را انتخاب کردیم، به این دلیل که این فرد باید مرز معنوی و حتی جغرافیائی کنگره را حفظ کند. گفتیم بخاطر همین موضوع لازم نیست که یک نفر را بگذاریم، بهتر است بستگی به شعبه، از دو نفر تا 7 نفر انتخاب شوند و مرزبانان را با رای گیری خود اعضاء انتخاب کنند.
این ماجرا گذشت تا اینکه دیدیم که چند لژیون متحد می شدند و مرزبانان را خودشان تعیین می کردند و مرزبانان متعلق به یک یا دو لژیون بودند و فرمانبردار راهنماها بودند.
بعد از مدتی گفتیم که هر کسی فقط می تواند به یک نفر رای بدهد. بعد دیدیم که آنجا هم مشکلاتی بوجود آمد. ولی بعد از مدتی بچه ها فهمیدند که اگر یک نفر بخاطر رفاقت و سفارش مرزبان شود، ممکن است در طول مدت 14  ماه ، باعث آزار و رنجش آنها شود. ما 5 مرزبان مسافر داریم، یک مرزبان همسفر داریم، دو تا مرزبان گروه خانواده داریم، جمعاً 8 نفر.
به مرزبانان گروه خانواده گفتیم که دو تا مرزبان انتخاب کنید، سه نفر نگذارید، چون سه نفر شدن بدترین نوع شراکت است. بنابراین برای گروه خانواده دو نفر مرزبان انتخاب کردیم. این مرزبانی هم مدت دارد و آن 14 ماه است و این طرح مرزبانی که به این صورت عمل کردیم، بسیار طرح مناسبی بود و خیلی خوب جواب دارد. بطوریکه تمام شعب این چرخش براحتی انجام می شود.
در بین مرزبانی، دیدیم که مرزبانان تازه کار هستند و باید یک نفر قدیمی تر و باتجربه تر حاکم بر اینها باشد و راهنمای مرزبانان باشد و مسئله ایجنت مطرح شد. هر شعبه ای یک ایجنت دارد وایجنت حکم راهنمای مرزبانان را دارد.
برای گروه خانواده هم همین کار را کردیم و راهنمای مرزبانان گروه خانواده اسیستانت نام گرفت. اسیستانت گروه خانواده هم باید یک مقداری کار کنند، تا ذره ذره جا بیافتد، تا بار مسئولیت گروه خانواده، بر دوش خودشان باشد. الآن در موعد مقرر انتخابات مرزبانی انجام می گیرد و اسیستانت و ایجنت هم که انتسابی هستند که توسط خود من و خانم آنی انتخاب می شوند.
مرزبانان چه آقا و چه گروه خانواده، بسیار زحمت کش هستند. من صبح ساعت 6 صبح که اینجا می آیم، می بینم که یک مرزبان اینجا حضور دارد و حیاط و گلدان ها را آب داد و چای حاضر کرده، در صورتی که شعب دیگر ساعت 12 آغاز به کار می کنند.
پس کلیه مرزبانان، اسیستانت ها و ایجنت ها ، یک طرحی بود که در هیچ کجای دنیا نیست. فکر می کنم ما بالغ بر 300 یا 400 نفر اسیستانت و ایجنت و مرزبان داریم و اینها بصورت رایگان کار می کنند و عاشق این کار هستند. برای انتخابات مرزبانی ، 15 یا 20 نفر داوطلب می شوند و فقط 5 نفر رای می آورند و کسانی که رای نمی آورند، حتی گریه هم می کنند و گریه برای اینکه نتوانسته اند برای خدمت داوطلبانه و رایگان برگزیده شوند.
بهترین انسان ها، خدمتگزارترین آنها هستند.  آیا بهترین ما کسی است که عبادت زیاد می کند؟ یا نذری زیاد می دهد؟ یا زیارتگاه زیاد می رود؟ بهترین انسان ها، پرهیزکاران هستند. 
چون ما فهمیده ایم که خداوند اجازه خدمت کردن را به همه انسان ها نمی دهد، باید یک ویژگی داشته باشی، تا بتوانی اجازه خدمت به بندگان خدا را بگیری.
باید خدمت بلاعوض کنی و بگوئی عاشق را حساب با عشق است، معشوق را چه کار است.
بعضی از اسیستانت ها وایجنت های ما مرتب در شهرستان ها هستند و هفته ای 1000 تا 1500 کیلومتر در رفت و آمد هستند و به شعب شهرستان ها می روند. فقط پول ایاب و ذهابشان را ممکن است بگیرند، تمام خدماتشان مجانی است. 
بهرحال ما در این هفته، همه باید یادبگیریم که شکرگزاری از مخلوق، عین شکرگزاری از خالق است. ما در این هفته از اسیستانت ها، مرزبانان و ایجنت ها تشکر و قدردانی می کنیم.
و بگونه ای است که آقایان مسافر از مرزبانان و ایجنت آقایان قدردانی کنند و خانم های همسفر از مرزبانان خانم و اسیستانتشان قدردانی می کنند. آقایان اجازه ندارند،  که به خانم های مرزبانان یا اسیستانت هدیه بدهند.
خانم ها هم اجازه ندارند،  که به آقایان مرزبانان یا ایجنت هدیه بدهند. روز رسمی اجرای مراسم، جلسات بسته گروه خانواده و جلسات بسته آقایان مسافر است. البته روز پنجشنبه که جلسات باز برگزار می شود هم می توانند مراسم را برگزار کنند.
قدردانی در کنگره فقط با پول است، نه با پتو ، بشقاب و ...
یک پاکت تمیز بگیرید، یک پول تمیز و نو داخل پاکت بگذارید، اگر واقعاً پول ندارید نامه بنویسید. ولی سعی کنید قدردانی را یاد بگیرید، من بارها گفته ام که چهارده روز بیمارستان خوابیدم و سی میلیون تومان پول دادم، 100 بار تا بحال این حرف را زده ام و تکرار می کنم، پس شما که به اینجا می آئید و به درمان می رسید و بیماریهایتان خوب می شود، خسیس نباشید. پرداخت 10 هزار ، 20 هزار، 50 هزار تومان مبلغ قابل توجهی نیست. 
ببینید در ازاء آن چیزی که تحویل گرفته اید، چقدر پس می دهید؟ یک درخت گردو، کود و آب می ریزند کنارش و 50 کیلو گردو می دهد.
به یک گاو علوفه و آب می دهند، 50 کیلو شیر می دهد. به یک گوسفند، چند کیلو علف می دهیم، چند کیلو پشم و شیر می دهد .
ولی ما آدمها، که اینهمه به ما خدمت می کنند، چه سودی داریم؟

 

نام فایل تاریخ مدت زمان حجم (MB) لینک
فایل صوتی سخنان مهندس 95/06/10 00:38:31 17.6 دانلود
فایل صوتی رهایی ها 95/06/10 02:09:58 45.3 دانلود
کنگره 60
نگارنده: مسافر احمد شریفیان
عکاس: مسافر سعید

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .