English Version
English

ماموریت؛ گفت و گو با عباس امیر معافی

ماموریت؛ گفت و گو با عباس امیر معافی

حسین هستم یک مسافر شما رو دعوت می‌کنم به خواندن گفت و گو با آقای عباس امیرمعافی مجری صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و بازیکن اسبق تیم ملی تیر اندازی با کمان و راهنمای درمان اعتیاد در کنگره 60.

 

سلام آقای امیر معافی؛

سلام به شما و همه اعضای کنگره 60 و به ویژه مسافران و همسفران نمایندگی رودهن.

از اینکه این فرصت رو در اختیار من گذاشتین برای یک گفت و گو برای وبلاگ رودهن سپاسگزارم، آگه اجازه بدین چند سؤال خدمتتون دارم که بپرسم.

خواهش می‌کنم، بفرمایید.

 

آقای عباس امیر معافی خدمت در کنگره 60 را از چه سالی شروع و چرا خدمت؟

اگر اشتباه نکنم من یک بار در سال 81 بود که تابستان به کنگره 60 آمدم و چند روزی بودم و رفتم تا سال 82 که دوباره برگشتم و در تاریخ 1382/11/27 از بند اعتیاد رها شدم.

مبحث خدمت کردن مفصل است، من قبل از اینکه وارد کنگره 60 بشوم یه جورایی بنا به رفتارهایی که در خانواده و در محله داشتم عادت به انجام یکسری کارها کرده بودم. برای مثال از همان گذشته وقتی میدیدم کسی زنبیل به دست بود به کمکش می‌رفتم یا مثلا کسی از همسایگان یا آشنایان می‌خواست فرش بشوید در کنارشان حاضر می‌شدم و... در همان سن پایین هیئت می‌رفتم و جارو می‌زدم و تا جایی که در توانم بود خدمت می‌کردم. زمانی که به کنگره 60 آمدم این حس و رفتار با من ادامه داشت، البته اعتیاد یک مقدار آن را خدشه دار کرده بود. وقتی بحث خدمت کردن در کنگره مطرح شد خُب علاقه داشتم و انجام دادم. عمدتاً صبر نمی‌کردم که کسی بهم بگه خدمتی یا کاری را انجام بده، مثلاً؛ بار اول که دیدم جارو میزنن نه در همان جلسه اول ولی از جلسه دوم شروع کردم به جارو زدن و همیشه سعی می‌کردم که ارتباطات اجتماعی خودم رو زودتر با کسانی که حضور داشتند برقرار کنم، چون می‌خواستم محیط برایم صمیمی‌تر شود تا بتوانم نتیجه مطلوب را بگیرم و خدمت کردن نقش بسازی را در پیش برد این هدف برای من ایفا کرد.

 

از جایگاهای خدمتی که در کنگره 60 تا به اکنون تجربه کرده‌اید بیشتر صحبت کنید.

جایگاه خدمتی. خب من در سفر اولم نزدیک به 7 الی 8 ماه در آبدارخانه خدمت کردم شاید. بعد از آن من در سال 82 به رهایی رسیدم و یواش یواش مرزبانان آن دوره که آقایان سعید سبزه‌ای و محمد صداقت بودند، به من اعتماد کردند و بنده را به عنوان مسئول سالن نمایندگی آکادمی انتخاب کردند. تمامی امور مربوط به سالن آکادمی به من سپرده شده بود و اتفاقاتی که در تولد دوشنبه‌ها می‌افتاد و کارهای جلسات چهارشنبه آقای مهندس، نگهبان نظم، مهماندار و ... را من انجام می‌دادم. این روند را تجربه کرده‌ام تا اینکه نزدیک به 3 ماه رهایی داشتم و امتحان کمک راهنمایی قبول شدم؛ فکر می‌کنم رهاییم 7 ماه بود که لژیونم را تشکیل دادم و اگر اشتباه نکنم شهریور ماه سال 83 یا مهر ماه بود که استارت لژیونم را زدم و خدمت من در جایگاه کمک راهنمایی شروع شد. در همین حین بود که جایگاه خدمتی نگهبانی و دبیری جلسات را هم، بارها و بارها تجربه کردم. 18 یا 22 جلسه افتخار دبیری آقای مهندس دژاکام را داشته‌ام. شما اگر CD حقیقت آقای مهندس را گوش بدهید فکر می‌کنم در آن زمان بهترین خدمت من در کنار آقای مهندس بوده است.

 

من خودم با شما از طریق صدا و سیما؛ برنامهٔ ماه عسل و به خصوص برنامهٔ شروع خوب آشنا شدم، آیا کنگره 60 برای ورود شما به صدا و سیما تأثیرگذار بود؟

یکی از دلایل دیده شدن این برنامه‌های تلویزیونی به خاطر این بود که یک حرکت نو و تازه‌ای آغاز گردید و تا آن زمان چنین اتفاقی را در رسانه ملی دیده نشده بود. برای مثال افرادی که می‌گفتند ما موادمان را کنار گذاشته‌ایم و یا به اصطلاح آن زمان ترک کرده‌ایم، در برنامه‌های مختلف حضورداشتند ولی دوربین از پشت سر فیلم برداری می‌کرد و یا صورتشان را شطرنجی می‌کرد تا قابل شناسایی نباشند. آقای مهندس از قبل‌تر استارت این کار را زده بودند که فکر کنم در برنامهٔ حرکت از نو در شبکه تهران بود که برای اولین بار گفتند چهره من را نشان بدهید و بعد از آن سریال مسافر بود و همچنین بودن افرادی که در برنامه شکر تلخ حضور پیدا کردند.

من نمی‌خواهم از الفاظی مانند کله خراب یا آدم شجاع برای تعبیر یا تعریف خودم استفاده کنم یا اینکه بگویم آدم با ایمانی هستم، چون میدانم که اگر هرکدام از این صفات را برای خودم انتخاب کنم قطعا خداوند من را مورد آزمایش آن قرار خواهد داد. زیاد با اینها کاری ندارم و اسمی رویش نمی گذارم اما می‌توانم بگویم که شاید تقدیر و سرنوشت، بنا به دلایل نامعلومی اینطور بوده که عباس امیر معافی این کار را به عنوان یک ماموریت و نه به عنوان یک فرد برتر انجام می‌داد. همیشه وقتی پیش افراد دیگر که صحبت می‌کنم میگویم، اگر من در ظاهر درحال خدمت در جایگاه بالاتری هستم، بر این باورم که شاید گناه من از بقیه بیشتر بوده و خداوند یک بار دیگر به من این فرصت را داده تا بار گناهم را سبکتر کنم.

تمامی این اتفاق هم از اینجا شروع شد که من برای اولین بار به عضویت تیم ملی تیراندازی با کمان در آمدم، پس از آن به عنوان الگوی جهانی سازمان ملل متحد انتخاب شدم و به عنوان مهمان به برنامه تلویزیونی ماه عسل و دیگر برنامه‌ها دعوت شدم و در ادامه راه من به حضور در صدا سیما و دیگر اتفاقات باز شد.

 

خب شما در برنامهٔ ماه عسل آمدید و بعد از چندی برنامهٔ شروع خوب را شروع کردید، من می‌خواهم بدانم که از دید شما برنامه شروع خوب چه تاثیری بر روی جامعه داشت؟ از دید عباس امیرمعافی چه تاثیری بر مردم ما و افرادی که در بند مواد مخدر قرار گرفته‌اند داشت؟

ببینید نزدیک به 8 سال از برنامه‌ای که من در ماه عسل مهمان بودم می‌گذرد؛ هنوز وقتی مردم من را می‌بینند به اسم مهمان برنامهٔ ماه عسل یا همان پسر معتاده و با قیافهٔ بهم ریخته‌ای که داشتم یا به عنوان اون پسره که رها شده می‌شناسند. مسلماً تأثیر زیادی داشت و همینطور در این قضیه رشد و توسعهٔ کنگره 60 هم تأثیر داشت، ما در نمایندگی آکادمی روزانه 2 یا 3 نفر تازه وارد داشتیم و جلسهٔ مشاوره برگزار می‌کردیم، در تاریخ 78/7/10 که عید فطر بود و من برای بار دوم در ماه عسل شرکت کردم از جلسهٔ بعد عید فطر در آکادمی همینطور که اکبر عزیز (ایجنت رودهن) گفتن 70 الی 80 نفر برای مشاوره مراجعه می‌کردند، اما من در یک جلسهٔ تازه واردین 250 نفر را خود مشاوره دادم، دویست و پنجاه نفر در یک روز!

من می‌توانم 13 یا 14 نفر از کمک راهنمایان را مثال بزنم که از طریق همین دیدن برنامه ماه عسل از وجود جمعیت احیای انسانی کنگره 60 مطلع شده‌اند و به رهایی رسیدند. خداروشکر رهایی‌های زیادی داشتیم تا به امروز، اما من نمی‌گویم عباس این کار را کرده است؛ وقتی میگویم عباس یعنی کنگره 60، عباس امیر معافی؛ یعنی یک مسافر از کنگره 60، ممکن بود آقای X یا آقای Y باشه؛ یعنی نماینده‌ای از کنگره 60 در صدا و سیما و در رسانهٔ ملی برای رساندن پیام رهایی به دیگران. بنده از خودم حرفی ندارم راجع به مصرف مواد مخدر، راجع به اعتیاد و هر موضوعی پیرامون این مسئله بزنم و شما هرچه در مورد اعتیاد و درمان اعتیاد از زبان من می‌شنوید از آموزش‌های جناب آقای مهندس حسین دژاکام است و البته آموزش‌های راهنمای خودم آقای خدامی هم تأثیر زیادی داشته است، ولی خب راهنمای خودم هم از آقای مهندس دژاکام آموزش گرفته است و ما همه به یک منبع متصلیم، پس در نتیجه اگر ما راجع به خودمان داریم صحبت می‌کنیم همه و همه آموزش‌های کنگره 60 می‌باشد.

 

ورزش تیر اندازی با کمان، تیم ملی، وسایل گران قیمت به نسبت بسیاری از رشته‌های دیگر؛ از کجا و چگونه شروع کردید؟

بله؛ من نزدیک به 2 سال بازیکن تیم ملی تیر اندازی با کمان بوده‌ام و یک سال و چند ماه رکورد دار و نفر اول استان تهران بوده‌ام؛ حکم‌های گوناگونی هم گرفته‌ام. برای مثال؛ با آقای رضا زمانی نژاد در اولین المپیک ایرانیان شرکت کردیم و تیم اول شدیم و مقام‌های مختلفی گرفتیم، این هم فلسفه و داستانی دارد. متاسفانه در آن زمان بخاطر سابقه مصرف مواد مخدر نذاشتن که عضو تیم ملی باشم و درمسابقات برون مرزی شرکت کنم، ولی جزء 6 نفر اول ایران بودم؛ 2 سال عضو ثابت تیم ملی بودم و حقوق رسمی هم می‌گرفتم.

 

چون در گذشته در یک دوره‌ای مواد مخدر مصرف کرده بودید در حالی که عضو تیم ملی هم بودید، با شایستگی که داشتین؛ اجازه حضور در مسابقات به شما ندادند؟

بله، در مسابقات برون مرزی به من اجازه ندادند.

 

شما ورزش تیراندازی با کمان را در کنگره 60 شروع کردید و آموزش گرفتید؟ تجهیزات و امکانات گران قیمت این ورزش سد راه شما نشد؟

من کاملاً ورزش تیر و کمان رو در کنگره 60 شروع کردم. ببینید اگر؛ به این نکته توجه کنید که اگر اجبار آقای مهندس حسین دژاکام نبود و اگر کمک مالی آقای مهندس حسین دژاکام نبود؛ امروز به هیچ کدام از جایگاه‌هایی که بدست آورده‌ام نمی‌رسیدم. آقای مهندس در آن سال به من پول خرید کمان را دادند؛ بخشی از آن را خانواده‌ام کمک کرد، البته کسی نمی‌تواند لطف خداوند به بنده را منکر شود؛ اما وسیله رسیدن به جایگاه‌های ورزشی برای من آقای مهندس بودند.

 

نمایندگی رودهن از دید شما در چه مرحله‌ای است؟

ما باید نسبت به رهایی یک انسان از مواد مخدر خیلی حساس باشیم، من نمیخوام اسم کسی را بیاورم چون قضاوت یک جهالت می‌باشد، ولی عباس امیرمعافی هیچ وقت دچار روزمرگی نشد؛ یعنی چی؟ یعنی کنگره 60 هیچ وقت برای من عادی نشد و من همیشه برای رفتن به کنگره شوق داشتم و الان هم این حس با من است که اینجا یعنی رودهن هستم، مگر می‌شود برای رهایی قیمت گذاشت؟

مگر خداوند نگفته نجات یک فرد یعنی نجات همه آدم‌ها است؟ منظورم اتفاقی است که در نمایندگی رودهن در حال رخ دادن می‌باشد به قدری حس و انرژی مثبتی دارد که راستش را بخواهید اصلاً من فکرش را هم نمی‌کردم و بابت این مسئله خیلی خوشحالم و به همه خدمتگزاران این نمایندگی خداقوت میگم.

 

در صورت امکان خیلی کوتاه از حستون را نسبت به کلمه‌های که عرض میکنم بیان کنید:

سرکار خانم آنی: مادر مهربون

راهنمای درمانتان آقای خدامی: خالق روح و روان من

عشق: هنوز تجربه نکردم، نمیتونم نظر بدم

نفرت: تجربهٔ گذشته

اعتیاد: خیلی خوب بود

 

سخن پایانی؛

برای همه آرزوی موفقیت می‌کنم و اینکه مصاحبه بنده را هرچه که گفته ام را بنویسید برای مثال پرسیدی اعتیاد من گفتم خیلی خوب بود عین کلمه را بنویسید.

 

از اینکه به من این فرصت رو دادید متشکرم، به امید دیدار دوبارهٔ شما.

 

تهیه گزارش: امیر حسین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .